گنجور

غزل شمارهٔ ۲۴۳

داغ برگ عیش گردد در دل ناشاد ما
جغد می گردد همایون در خراب آباد ما
جنبش گهواره خواب طفل را سازد گران
از تزلزل بیش محکم می شود بنیاد ما
چشم گیرا می کند نخجیر را بی دست و پا
از کمند و دام مستغنی بود صیاد ما
نیست چون مجمر دل گرمی بساط خاک را
گرم دارد چون سپند این بزم را فریاد ما
نقش شیرین را به خون دل مصور ساختیم
بیستون کان بدخشان گشت از فرهاد ما
از نسیم نوبهاران غنچه پیکان شکفت
هیچ کس را نیست پروای دل ناشاد ما
نیست جرم دوستان گر یاد ما کمتر کنند
وحشت از ما دور گردان بیش دارد یاد ما
تیر کج هرگز نگردد راست از زور کمان
بگذر ای پیر مغان از وادی ارشاد ما
آه آتشبار را در سینه می سوزد نفس
تا شود نرم این دل چون بیضه فولاد ما
سبزه بیگانه بستانسرای عالمیم
جز پشیمانی ندارد حاصلی ایجاد ما
صبح خیزان جهان را خواب غفلت برده است
می کند گاهی به آهی صبحدم امداد ما
تا به روی سخت ما صائب سر و کارش فتاد
توبه کرد از سخت رویی سیلی استاد ما

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

داغ برگ عیش گردد در دل ناشاد ما
جغد می گردد همایون در خراب آباد ما
هوش مصنوعی: خوشی‌ها و لذت‌ها به دل ناخرسند ما فقط درد و غم می‌آورند، مثل اینکه جغد در سرزمین ویران ما به پرواز درمی‌آید.
جنبش گهواره خواب طفل را سازد گران
از تزلزل بیش محکم می شود بنیاد ما
هوش مصنوعی: جنبش گهواره خواب کودک را سنگین می‌کند و از طریق لرزش، پایه‌های ما محکم‌تر می‌شود.
چشم گیرا می کند نخجیر را بی دست و پا
از کمند و دام مستغنی بود صیاد ما
هوش مصنوعی: چشم زیبا و جذاب، شکار را به گونه‌ای مجذوب می‌کند که دست و پا نداشته باشد؛ چرا که شکار ما از کمند و دام بی‌نیاز است.
نیست چون مجمر دل گرمی بساط خاک را
گرم دارد چون سپند این بزم را فریاد ما
هوش مصنوعی: دل مانند مشعلی است که گرما و روشنی را به محیط اطراف خود می‌بخشد. مانند بوته‌های اسپند که در مراسم‌ها مورد استفاده قرار می‌گیرند و با دود و بوی خود فضا را پر می‌کنند، دل ما نیز باید با عشق و حس خوشایند خود، فضای زندگی را سرشار کند.
نقش شیرین را به خون دل مصور ساختیم
بیستون کان بدخشان گشت از فرهاد ما
هوش مصنوعی: ما با کوشش و درد فراوان، تصویری زیبا و شیرین را خلق کردیم؛ در حالی که کوه بیستون به دلیل عشق و تلاش‌های فرهاد به مکانی مشهور تبدیل شد.
از نسیم نوبهاران غنچه پیکان شکفت
هیچ کس را نیست پروای دل ناشاد ما
هوش مصنوعی: با آغاز بهار و وزیدن نسیم خوش، غنچه‌ها شکوفا می‌شوند، اما هیچ‌کس برای دل‌های غمگین ما اهمیتی قائل نیست.
نیست جرم دوستان گر یاد ما کمتر کنند
وحشت از ما دور گردان بیش دارد یاد ما
هوش مصنوعی: دوستان اگر کمتر از ما یاد کنند، خطایی نیست. یاد ما باعث می‌شود که وحشت از ما کمتر شود.
تیر کج هرگز نگردد راست از زور کمان
بگذر ای پیر مغان از وادی ارشاد ما
هوش مصنوعی: تیر که به صورت کج پرتاب شود هرگز به هدف نمی‌رسد، پس ای پیر مغان، از مسیر آموزش و هدایت ما عبور کن.
آه آتشبار را در سینه می سوزد نفس
تا شود نرم این دل چون بیضه فولاد ما
هوش مصنوعی: آه و ناله‌ای که از دل برمی‌خیزد، همچون آتش در سینه می‌سوزد و باعث می‌شود که این دل، نرم و لطیف شود، مانند تخم فولادی که در دماهای بالا شکل می‌گیرد.
سبزه بیگانه بستانسرای عالمیم
جز پشیمانی ندارد حاصلی ایجاد ما
هوش مصنوعی: ما در این دنیای بزرگ مثل گیاهان بیگانه‌ای هستیم که در باغی دیگر روییده‌ایم و تنها نتیجه‌ای که از وجود ما به جا می‌ماند، حسرت و پشیمانی است.
صبح خیزان جهان را خواب غفلت برده است
می کند گاهی به آهی صبحدم امداد ما
هوش مصنوعی: صبح زود بیدارشدگان در این دنیا در خواب غفلت فرو رفته‌اند و گاهی با یک نفس عمیق و آهی در صبح زود، به ما کمک می‌رسند.
تا به روی سخت ما صائب سر و کارش فتاد
توبه کرد از سخت رویی سیلی استاد ما
هوش مصنوعی: زمانی که صائب، به دلیل برخورد با سخت‌رویی ما دچار چالش شد، از رفتار سخت‌گیرانه‌اش پشیمان شد و به نوعی به خودسازی و توبه روی آورد.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۲۴۳ به خوانش پری ساتکنی عندلیب