گنجور

غزل شمارهٔ ۲۳۱۹

کشتی دریایی‌ای دیدم دلم آمد به یاد
حال دور افتادگان ساحلم آمد به یاد
برق را دست و گریبان گیاهی یافتم
گرم‌خونی‌های تیغ قاتلم آمد به یاد
گوهری افتاده دیدم در میان خاک راه
حال جان در ورطه آب و گلم آمد به یاد
از نشاط بی‌ثبات غافلان روزگار
شوخی پرواز مرغ بسملم آمد به یاد
سرنگون دیدم در آن چاه زنخدان زلف را
قصه هاروت و چاه بابلم آمد به یاد
سربه‌هم‌آورده دیدم برگ‌های غنچه را
اجتماع دوستان یک‌دلم آمد به یاد
نیست صائب کمتر از منزل حضور راه عشق
کافرم در راه اگر از منزلم آمد به یاد

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

کشتی دریایی‌ای دیدم دلم آمد به یاد
حال دور افتادگان ساحلم آمد به یاد
هوش مصنوعی: کشتی‌ای در دریا دیدم که مرا به یاد افرادی انداخت که از ساحل دور شده‌اند و حالشان را در ذهنم زنده کرد.
برق را دست و گریبان گیاهی یافتم
گرم‌خونی‌های تیغ قاتلم آمد به یاد
هوش مصنوعی: در اینجا فردی تصاویری از طبیعت و احساسات را با هم ترکیب می‌کند. او احساس می‌کند که در درگیری با یک برق یا نوری سریع و پرقدرت، یک گیاه را در دستانش یافته است. این تجربه او را به یاد افرادی می‌اندازد که در زندگی‌اش تاثیرگذار بوده‌اند، افرادی که شاید به نوعی به او آسیب زده‌اند یا او را به چالش کشیده‌اند. به طور کلی، این تصویر بیانگر اتصال عمیق میان احساسات و طبیعیات است و به یادآوری تجارب تلخ فرد می‌پردازد.
گوهری افتاده دیدم در میان خاک راه
حال جان در ورطه آب و گلم آمد به یاد
هوش مصنوعی: در مسیر خاکی، جواهری را دیدم که افتاده بود. این مشاهده من را به حال و روز خودم انداخت، مانند اینکه در آب در حال غوطه‌وری هستم و به یاد گِل و کثیفی‌هایم افتادم.
از نشاط بی‌ثبات غافلان روزگار
شوخی پرواز مرغ بسملم آمد به یاد
هوش مصنوعی: از سرخوشی ناپایدار غافلان روزگار، پرواز پرنده‌ای زخمی به یادم آمد.
سرنگون دیدم در آن چاه زنخدان زلف را
قصه هاروت و چاه بابلم آمد به یاد
هوش مصنوعی: در آن چاه، با دیدن زلفی که به پایین آویزان شده، یاد داستان هاروت و چاه بابل افتادم.
سربه‌هم‌آورده دیدم برگ‌های غنچه را
اجتماع دوستان یک‌دلم آمد به یاد
هوش مصنوعی: من در کنار هم جمع شدن برگ‌های غنچه را دیدم و به یاد اجتماع دوستانم افتادم که از یک دل هستند.
نیست صائب کمتر از منزل حضور راه عشق
کافرم در راه اگر از منزلم آمد به یاد
هوش مصنوعی: صائب می‌گوید که در مسیر عشق، هیچ‌کس کمتر از او نیست و حتی اگر از خانه‌اش هم دور باشد، یاد کسی که محبوبش است همیشه با اوست. در واقع، عشق او را به خانه و حضوری معنوی وصل می‌کند، هرچند که به لحاظ جسمی دور باشد.

آهنگ ها

این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟

"گمشده"
با صدای حبیب (آلبوم کویر باور)

حاشیه ها

1398/02/16 18:05
میثم حسین خانی

در آتشکده ی آذر در بخشی که مربوط به شاهانِ شاعر بود، این دو بیت را به نام شاهی از شاهان صفوی دیدم که نامش در خاطرم نیست.
از خرابی می گذشتم خانه ام آمد به یاد
دست و پا گم کرده ای دیدم دلم آمد به یاد
سر به هم آورده دیدم برگهای غنچه را
اجتماع دوستان یکدلم آمد به یاد
جالب اینجاست که حبیب خواننده این دو بیت را خوانده است منتها به جای اجتماع کلمه ی " محفل" را آورده است که غلط است.

1399/05/03 09:08
وحید محمدپور کاریزکی

با سلام. خیلی ممنون جناب حسین خانی عزیز بابت حاشیه تاریخی به جا و جالبتون. البته اون اشتباهی که فرمودین در کلمه محفل شده، شاید عمدا جایگزینی صورت گرفته برای تنظیم بهتر آهنگ؛ چون در استادی حبیب محبیان شبهه ای نیست به نظرم. با احترام

1401/03/31 14:05
داوود ملک‌زاده

استاد حبیب - که ارادت داریم خدمت‌شان - اشعاری را با تغییر - عمدی و سهوی - اشتباه خوانده‌اند. از جمله‌ی آن‌ها غزلی از شفیعی کدکنی است با مطلع "نفسم گرفت ازین شب، در این حصار بشکن..."؛ یک‌جایی بیت "ز برون کسی نیابد چو به یاری تو این‌جا" را این‌طوری خوانده‌اند: "ز برون کسی نیاید جویباری تو این‌جا" (جویباری به جای چو به یاری) و احتمالن علتش این بوده که در کتاب شفیعی کدکنی چاپ قبل انقلاب، "چو به یاری" را چسبیده و به صورت "چو بیاری" چاپ کرده و این اتفاق افتاده. موارد دیگر هم دارد که از حوصله‌ی این مقال خارج است.

در خصوص این غزل هم هم قافیه کردن "خانه‌ام" با "دلم" و "یک‌دلم" درست نیست. گویا در اصل این شعر، به جای "خانه‌ام" آمده "منزلم" که درست می‌نماید.