گنجور

غزل شمارهٔ ۲۲۹۳

زان پیشتر که تیغ کشد آفتاب صبح
رطلی به گردش آر گرانتر ز خواب صبح
فرصت غنیمت است، به دست دعا بشوی
داغ سیه گلیمی خود را به آب صبح
سر عشر این کلام مبین است آفتاب
زنهار بر مدار نظر از کتاب صبح
از باغ صبح خنده خشکی شنیده ای
چون شیشه غافلی ز شمیم گلاب صبح
بر عیش دل مبند که کم عمری نشاط
روشن بود ز خنده پا در رکاب صبح
آسوده است عاشق صادق ز بیم حشر
پاک است از غبار خیانت حساب صبح
صافی رسیده است به جایی که می کند
مهر از بیاض سینه من انتخاب صبح
از بوی گل اگر چه سبکروح تر شدم
در چشم روزگار گرانم چو خواب صبح
صائب سری برآر و تماشای فیض کن
سگ نیستی، چه مرده ای از بهر خواب صبح؟

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

زان پیشتر که تیغ کشد آفتاب صبح
رطلی به گردش آر گرانتر ز خواب صبح
هوش مصنوعی: قبل از آنکه خورشید صبح تیغ برآرد و روز را آغاز کند، بهتر است خود را از خواب سنگین بیدار کنی و به فعالیت بپردازی.
فرصت غنیمت است، به دست دعا بشوی
داغ سیه گلیمی خود را به آب صبح
هوش مصنوعی: فرصت را غنیمت بشمار، دعا کن که بتوانی لکه‌های غم و اندوه خود را با آب صبح پاک کنی.
سر عشر این کلام مبین است آفتاب
زنهار بر مدار نظر از کتاب صبح
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که حقیقت و اصل این سخن همانند خورشید درخشان و روشن است. از نگاه و توجه به آن غافل نشوید و همواره آن را مد نظر داشته باشید. این حقیقت در کتاب صبح، که نماد روشنی و آغاز جدید است، به وضوح بیان شده است.
از باغ صبح خنده خشکی شنیده ای
چون شیشه غافلی ز شمیم گلاب صبح
هوش مصنوعی: از باغ صبح، خشکی و خنده‌ای به گوشت رسیده است، اما تو چون شیشه‌ای غافل از عطر گلاب صبح هستی.
بر عیش دل مبند که کم عمری نشاط
روشن بود ز خنده پا در رکاب صبح
هوش مصنوعی: از لذت‌بردن و شادی دل غافل نشوید، زیرا عمر کوتاه است و نشاط و شادی، مثل طلوع صبح، زودگذر است و باید از آن بهره‌مند شد.
آسوده است عاشق صادق ز بیم حشر
پاک است از غبار خیانت حساب صبح
هوش مصنوعی: عاشق واقعی از نگرانی و حساب عواقب روز قیامت راحت است و دلش از آلودگی‌های خیانت پاک و تمیز است.
صافی رسیده است به جایی که می کند
مهر از بیاض سینه من انتخاب صبح
هوش مصنوعی: عشق و خلوص به نقطه‌ای رسیده‌اند که می‌توانند از سپیدی دل من طراوت صبحگاه را به خود بگیرند.
از بوی گل اگر چه سبکروح تر شدم
در چشم روزگار گرانم چو خواب صبح
هوش مصنوعی: اگرچه بوی گل باعث سبک‌روحی من شده، اما در نظر روزگار همچنان سنگین و کم‌جانم مانند خواب صبح.
صائب سری برآر و تماشای فیض کن
سگ نیستی، چه مرده ای از بهر خواب صبح؟
هوش مصنوعی: سر خود را بالا بیاور و از نعمت‌ها بهره‌مند شو. تو انسان هستی، پس چرا مانند موجودات بی‌جان، در خواب صبحگاهی به سر می‌بری؟