غزل شمارهٔ ۲۲۹۱
قسم به خط لب ساقی و دعای قدح
که آب خضر نیرزد به رونمای قدح
گذشت عید بهار و ز تنگدستیها
رخی به رنگ نداریم از حنای قدح
هلال گوشه ابرو نمود، باده بیار
که همچو موج دلم می پرد برای قدح
اگر چه تخم طمع زردرویی آرد بار
زکات رنگ به گلشن دهد گدای قدح
مرا ز همت مستانه شرم می آید
که نقد هستی خود را کنم فدای قدح
نصیحت تو به جایی نمی رسد زاهد
تو و تلاوت قرآن، من و دعای قدح
به عندلیب بگو از زبان من صائب
تو و ستایش گلشن، من و ثنای قدح
غزل شمارهٔ ۲۲۹۰: منه چو ساده دلان دل به کامرانی صبحغزل شمارهٔ ۲۲۹۲: دهد به روزن اگر نور، مهر تابان طرح
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
قسم به خط لب ساقی و دعای قدح
که آب خضر نیرزد به رونمای قدح
هوش مصنوعی: به لبخند ساقی و دعاهایی که در هنگام نوشیدن میکنیم قسم میخورم که آب خضر، نماد جاودانگی، به زیبایی و شکوه این جام نمیرسد.
گذشت عید بهار و ز تنگدستیها
رخی به رنگ نداریم از حنای قدح
هوش مصنوعی: بهار و عید از راه گذشته و ما همچنان در تنگدستی بهسر میبریم و رنگی از شادابی و خوشی نداریم، حتی حنای قدح (جام شراب) هم نمیتواند این حال ما را تغییر دهد.
هلال گوشه ابرو نمود، باده بیار
که همچو موج دلم می پرد برای قدح
هوش مصنوعی: هلالی که در گوشه ابرو میدرخشد، مرا سرمست کرده است. شراب بیاور چون دل من مانند موج، برای چشیدن شراب پرشور میزند.
اگر چه تخم طمع زردرویی آرد بار
زکات رنگ به گلشن دهد گدای قدح
هوش مصنوعی: اگرچه طمع ممکن است شخصی را زرد و پژمرده کند، اما در نهایت، بخشش و generosity میتواند زیبایی و رنگ به زندگی او ببخشد، مثل گدایی که جامی را به دست دارد و در گلشن میگردد.
مرا ز همت مستانه شرم می آید
که نقد هستی خود را کنم فدای قدح
هوش مصنوعی: من از اراده قوی و شجاعانهام خجالت میکشم، زیرا نمیخواهم زندگیام را به خاطر یک لیوان شراب فدای کنم.
نصیحت تو به جایی نمی رسد زاهد
تو و تلاوت قرآن، من و دعای قدح
هوش مصنوعی: نصیحت تو اثری ندارد، ای زاهد! تو که فقط قرآن میخوانی، من هم فقط در حال دعا کردنم.
به عندلیب بگو از زبان من صائب
تو و ستایش گلشن، من و ثنای قدح
هوش مصنوعی: به بلبل بگو که از طرف من، به خوبی و زیبایی گلزار بپردازد و من هم به ستایش شراب و لحظات خوش بپردازم.

صائب