گنجور

غزل شمارهٔ ۲۲۶۵

چون گذارد خشت اول بر زمین معمار کج
گر رساند بر فلک، باشد همان دیوار کج
می کند یک جانب از خوان تهی سرپوش را
هر سبک مغزی که بر سر می نهد دستار کج
زلف کج بر چهره خوبان قیامت می کند
در مقام خود بود از راست به، بسیار کج
راستی در سرو و خم در شاخ گل زیبنده است
قد خوبان راست باید، زلف عنبر بار کج
نیست جز بیرون در جای اقامت حلقه را
راه در دلها نیابد چون بود گفتار کج
فقر سازد نفس را عاجز، که چون شد تنگ راه
راست سازد خویش را هر چند باشد مار کج
قامت خم بر نیاورد از خسیسی نفس را
بیش آویزد به دامن ها چو گردد خار کج
هست چون بر نقطه فرمان مدار کاینات
عیب نتوان کرد اگر باشد خط پرگار کج
در نیام کج نسازد تیغ قد خویش راست
زیر گردون هر که باشد، می شود ناچار کج
می تراود از سراپای دل آزاران کجی
باشد از مرغ شکاری ناخن و منقار کج
از تواضع کم نگردد رتبه گردنکشان
نیست عیبی گر بود شمشیر جوهردار کج
وسعت مشرب، عنان عقل می پیچد ز راه
موج را بر صفحه دریا بود رفتار کج
گریه مستانه خواهد سرخ رویش ساختن
از درختان تاک را باشد اگر رفتار کج
راست شو صائب نخواهی کج اگر آثار خویش
سایه افتد بر زمین کج، چون بود دیوار کج

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چون گذارد خشت اول بر زمین معمار کج
گر رساند بر فلک، باشد همان دیوار کج
هوش مصنوعی: وقتی معمار، نخستین خشت را کج بر زمین بگذارد، اگرچه به آسمان هم برسد، دیوار در نهایت کج خواهد بود.
می کند یک جانب از خوان تهی سرپوش را
هر سبک مغزی که بر سر می نهد دستار کج
هوش مصنوعی: هر کس که با بی‌فکری و سهل‌انگاری خود را به زحمت می‌اندازد، چیزی از نعمت‌ها و هدایا را از دست می‌دهد، زیرا او به سادگی دچار اشتباه می‌شود و به جای رسیدن به مقصد، خود را در بی‌خبری نگه می‌دارد.
زلف کج بر چهره خوبان قیامت می کند
در مقام خود بود از راست به، بسیار کج
هوش مصنوعی: موهای فرفری و زیبایی که بر چهره زیبا می‌افتد، مانند قیامتی است که در دنیای خود قرار دارد. این موها از طرف راست بسیار کج به نظر می‌آیند.
راستی در سرو و خم در شاخ گل زیبنده است
قد خوبان راست باید، زلف عنبر بار کج
هوش مصنوعی: در واقع، زیبایی در قامت و حالت شاخسار گل جلوه‌گری می‌کند. برای داشتن زیبایی واقعی، قد و قامتی راست و شیک لازم است، در حالی که زلف‌های خوشبو باید به شکل موزونی آراسته شوند.
نیست جز بیرون در جای اقامت حلقه را
راه در دلها نیابد چون بود گفتار کج
هوش مصنوعی: تنها چیزی که خارج از درب زندگی وجود دارد، به درون دل‌ها راهی نمی‌یابد. چون اینگونه سخن گفتن، نادرست و منحرف است.
فقر سازد نفس را عاجز، که چون شد تنگ راه
راست سازد خویش را هر چند باشد مار کج
هوش مصنوعی: فقر انسان را ناتوان می‌کند، به نحوی که وقتی در تنگنا قرار می‌گیرد، خود را به گونه‌ای تغییر می‌دهد تا بتواند از پس مشکلات برآید، حتی اگر این تغییر در عمل نادرست و منفی باشد.
قامت خم بر نیاورد از خسیسی نفس را
بیش آویزد به دامن ها چو گردد خار کج
هوش مصنوعی: تنها کسانی که از خساست و بخل دوری می‌کنند به شکوفایی می‌رسند و به دیگران می‌توانند کمک کنند. اگر در زندگی‌تان درختی بارور باشید، دیگران از میوه‌های شما بهره‌مند خواهند شد. اما اگر کج‌روی و خودخواهی در رفتار شما باشد، خواهید دید که مانند خارهای بی‌هوده به زمین خواهید افتاد.
هست چون بر نقطه فرمان مدار کاینات
عیب نتوان کرد اگر باشد خط پرگار کج
هوش مصنوعی: اگر همه‌ی عالم تحت تأثیر یک فرمان باشند، هر گونه نقصی را نمی‌توان به آن نسبت داد، حتی اگر خطی که رسم می‌شود دچار انحراف باشد.
در نیام کج نسازد تیغ قد خویش راست
زیر گردون هر که باشد، می شود ناچار کج
هوش مصنوعی: اگر کسی قدش راست باشد و به طبع خود حالت کج نداشته باشد، در زندگی و زیر آسمان به ناچار به نوعی کج خواهد شد؛ زیرا شرایط و اوضاع می‌تواند بر روی او تأثیر بگذارد و او را به سمت انحراف بکشاند.
می تراود از سراپای دل آزاران کجی
باشد از مرغ شکاری ناخن و منقار کج
هوش مصنوعی: از دل افرادی که آزار می‌رسانند، ضعف و آسیب بروز می‌کند، مانند این که به یک پرنده شکاری آسیب می‌زند و آن باعث می‌شود که ناخن و منقار او نیز کج شود.
از تواضع کم نگردد رتبه گردنکشان
نیست عیبی گر بود شمشیر جوهردار کج
هوش مصنوعی: از فروتنی و تواضع کسی مقامش کاهش نمی‌یابد. هیچ اشکالی ندارد اگر شمشیر با ارزش و گرانبهایی به صورت کج باشد؛ این به معنای ضعف آن نیست.
وسعت مشرب، عنان عقل می پیچد ز راه
موج را بر صفحه دریا بود رفتار کج
هوش مصنوعی: وسعتی که در دل انسان وجود دارد، باعث می‌شود که عقل از مسیر خود منحرف شود. مانند این است که امواج دریا بر روی سطح آب به شکل نامنظمی حرکت می‌کنند.
گریه مستانه خواهد سرخ رویش ساختن
از درختان تاک را باشد اگر رفتار کج
هوش مصنوعی: اگر کسی به خاطر عشق و شور و ناز تعبیر کند، و به حالتی شاداب و سرخ‌روی درآید، به مانند میوه‌های درختان انگور است که اگر به درستی رفتار نکنیم، ممکن است که از مسیرشان منحرف شوند.
راست شو صائب نخواهی کج اگر آثار خویش
سایه افتد بر زمین کج، چون بود دیوار کج
هوش مصنوعی: اگر راست و درست زندگی کنی، دیگر نیازی به خم و کج بودن نیست. زیرا اگر نشانه‌ها و آثار تو ناخوشایند و نادرست باشند، مانند سایه‌ای بر زمین کج می‌افتند، دقیقا مانند دیواری که به سمت کج شده است.

حاشیه ها

1394/06/05 10:09
رها

من این شعر را از کودکی جور دیگری شنیده بودم
البته منبع موثقی ندارم

خشت اول چون نهد معمار کج
تا ثریا میرود دیوار کج

1394/10/03 18:01
ندا

با عرض سلام و احترام، خواهشمندم مانند دیگر اشعار موجود در سایت گنجور، بحر عروضی این شعر را نیز یادداشت بفرمایید. با سپاس فراوان

1394/10/03 20:01
پویان

با سلام
ندا خانم، اگر اشتباه متوجه نشده باشم، وزن شعر باید به این صورت باشد:
فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
پاینده باشید

1395/01/05 13:04
دست توانای فرزند فردوسی

ویرایش بیت آغازین به پارسی سَرِه:
چون گذارد خشت زیرین بر زمین مِهراز کج
گر رساند تا بَرین باشد به سر دیوار کج

1395/01/05 14:04
رهگذر

دست توانا، سلام
زحمت کشیده اید. ولی زیبایی و رسایی شعر صائب بهتر است.
در مصرع دوم شما ممکن است کسی فکر کند برین یعنی بالاترین آجر و حال آنکه صائب انتهایی را در نظر نگرفته و "بر فلک" گفته یعنی بالای فلک.
باشد به سر، هم که آورده اید، یک مقدار نازیباست.
در ضمن چه نیازی است این اندازه در بوق سره نویسی بدمیم و کلمات عربی یی که فارسی شده اند را حذف کنیم؟
تازه شعر شما شیرین بود و گنگی و سنگلاخ نداشت. بسیاری از وازه های جایگزین، بسیار وحشی و بدترکیب اند. یعنی علاوه بر عدم احتیاج به این جایگزینی، اشکال ناگواری را هم دارند.
مگر اینکه کسانی چون دکتر کیخا بگویند باید دست به جایگزینی عمومی زد و به مرور زمان، این واژه های وحشی و ناگوار، گوارا می شود.
در این صورت-بر فرض صحت و انجام این کار-، باز اشکال دیگر باقی است. چرا سری را که درد نمی کند باید دستمال بست؟
زبان ما در 2000 سال پیش نیز، فرآوردۀ کاملا خودی و داخلی نبود و از زبان های دیگر-کم یا زیاد- وام گیری داشت.

1395/01/07 09:04
دست توانای فرزندِ فردوسی

به نام گیتی خداوند. در بهار 1395، بیتِ آغازین را به پارسی سَرِه برای سَرِه نویسان ویراستم. که استاد تبریزیِ بزرگ بر من ببخشاید.
استاد تبریزی:
چون گذارد خشتِ اول بر زمین معمار کج
گر رساند بر فلک، باشد همان دیوارِ کج
فرزندِ فردوسی:
چون گذارد خشتِ زیرین بر زمین مِهراز کژ
گر رساند تا بَرین، باشد همان دیوارِ کژ

1395/01/09 13:04
دست توانای فرزندِ فردوسی

به نام داورِ کَردگار. کوتاهِ بیت آغازین استاد تبریزی مَتَل شده است. در بهار 1395 آنرا به پارسی سَرِه برای سَرِه نویسان ویراستم. که مردم بپذیرند و روان بشود.
مَتَل:
خشت اول چون نهد معمار کج
تا ثریا می رود دیوار کج
فرزندِ فردوسی:
خشت زیرین چون نهد مِهراز کژ
بُرگ تا پروین فَرازَد باز کژ
روشنگری:
"معمار" تازیشدۀ "مِهراز" پارسیست.
"برج" تازیشدۀ "بُرگ" پارسیست، همان bourg در زبانهای اروپایی.
بُرگِ فراخته هم باز مانند خشتِ زیرین کژ می شود.

1395/05/12 00:08
کیاسری

در نوشتار دوست گرامی - فرزند فردوسی- هم واژه های بیت و استاد تازی هستند. به دلیل ریشه یکسان زبان ها ، هر واژه ای اگر ریشه یابی شود ، شاید به زبان بیگانه برگردند. حذف کم کم و پرهیز از پذیرش واژگان نو بیگانه ، بهتر است.

1395/05/13 17:08
گمنام

کیاسری عزیز،
هر دو واژه که فرمودید، پارسی ناب اند؛ بیت به مانای پاره شعر و استاد که هنوز تازیان آنرا به شیوه فارسی میانه ، "استاذ " می گویند . مایه شرمندگی آن گروه از فارسی زبانان که اساتید و ابیات می گویندو می نویسند.

1399/04/30 10:06
حسین عمی

با سلام میشه بیت 2 رو توضیحی بدین در باب معنی و لحن خواندنش؟؟؟

1399/04/30 14:06
nabavar

گرامی حسین عمی
می کُنَد یک جانب از خوانِ تهی سرپوش را
هر سبک مغزی که بر سر می نهد دستار کج
هر بی خردی که عمامه {دستار} کج می گذارد ، گویی سرپوشِ ظرف غذای خالی را کج گذاشته است.
یک جانب = کج

1399/04/30 14:06
nabavar

می کند یک جانب از خوان تهی سرپوش را
هر سبک مغزی که بر سر می نهد دستار کج
منظور از خوان تهی سبک مغزی و نادانی ست