غزل شمارهٔ ۲۲۳۵
به چشمم بی تو گلشن خارزارست
لب پیمانه تیغ آبدارست
شراب کهنه چون غوره است در چشم
گل امسال چون تقویم پارست
به هر سو رو کنم تیغ برهنه است
به هر جا پا گذارم نیش خارست
زمین در دور داغ من نمکزار
هوا در عهد زخمم مشکبارست
اگر زینسان شکست آید به کارم
خوشا آیینه کاندر زنگبارست
چرا بلبل به خاک و خون نغلطد؟
که نبض شاخ گل در دست خارست
ز اشکم در تب رشک است دریا
از آتش موج، نبض بیقرارست
همیشه عید باد در خرابات
ز می دست سبو دایم نگارست
بیا کز شوق آن لبهای میگون
گل خمیازه صد برگ از خمارست
به گل یک پشت ناخن نیست میلم
درین گلشن دلم پابست خارست
گلیم خود برآر از آب صائب
ترا با این گرانجانان چه کارست؟
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
به چشمم بی تو گلشن خارزارست
لب پیمانه تیغ آبدارست
هوش مصنوعی: بدون تو، زندگی برایم زشت و پر از درد است و حتی لب نوشیدنی نیز به مانند تیغی تیز و دردناک به نظر میرسد.
شراب کهنه چون غوره است در چشم
گل امسال چون تقویم پارست
هوش مصنوعی: شراب کهنه همچون انگور است، و در چشم گل امسال همانند تقویم سال گذشته به نظر میرسد.
به هر سو رو کنم تیغ برهنه است
به هر جا پا گذارم نیش خارست
هوش مصنوعی: هر طرفی که نگاه میکنم، خطر و تهدیدی در کمین است و هر جایی که قدم میگذارم، سختی و درد وجود دارد.
زمین در دور داغ من نمکزار
هوا در عهد زخمم مشکبارست
هوش مصنوعی: زمین در حالتی داغ و سوزان است و به گونهای شبیه به دشت نمک شده به نظر میرسد؛ در حالی که در فضایی که پر از درد و رنج من است، بویی خوش و خوشایند وجود دارد.
اگر زینسان شکست آید به کارم
خوشا آیینه کاندر زنگبارست
هوش مصنوعی: اگر در کارم دچار شکست و ناکامی شوم، خوشحال میشوم که مانند آیینهای هستم که در زنگی و تیرهگی در زنگبار قرار دارد.
چرا بلبل به خاک و خون نغلطد؟
که نبض شاخ گل در دست خارست
هوش مصنوعی: چرا بلبل باید به خاطر غم و اندوه در زمین غلت بزند؟ وقتی که زندگی و شادابی گل به دست خاری بند است.
ز اشکم در تب رشک است دریا
از آتش موج، نبض بیقرارست
هوش مصنوعی: از اشک من دریا به خاطر حسودی بخار میشود، موجها از آتش داغند و نبض قلبم بیقرار است.
همیشه عید باد در خرابات
ز می دست سبو دایم نگارست
هوش مصنوعی: در هر زمانی گویی عید و شادی در میخانهها برقرار است و همیشه لیوان پر از شراب در دست است، و محبوب همیشه در کنار ماست.
بیا کز شوق آن لبهای میگون
گل خمیازه صد برگ از خمارست
هوش مصنوعی: بیا که به خاطر زیبایی و طراوت آن لبهای دلربا، گلها مانند افرادی خمار و خواب آلود، صد برگ از خواب خود را کشیدهاند.
به گل یک پشت ناخن نیست میلم
درین گلشن دلم پابست خارست
هوش مصنوعی: در این شعر، گویا شاعر عشق و وابستگی خود را به یک شخص یا یک مکان خاص بیان میکند. او میگوید که هرچند در این باغ زیبا ظاهراً چیزهای جذاب و دلنشینی وجود دارد، اما به خاطر احساساتش، همهی آن زیباییها برایش بیمعنا شدهاند و تنها با زخمهایی که بر دلش نشسته، درگیر است. در واقع، او به این نتیجه میرسد که دلش بیشتر به سختیها و خنجرهایی که در عشق تجربه کرده، وابسته است.
گلیم خود برآر از آب صائب
ترا با این گرانجانان چه کارست؟
هوش مصنوعی: از مشکلات و سختیهای زندگی خودت را بیرون بکش، زیرا ارتباط با این افراد ثروتمند و متکبر برای تو چه فایدهای دارد؟

صائب