گنجور

غزل شمارهٔ ۲۲۳۱

هر خار این گلستان مفتاح دلگشایی است
هر شبنمی درین باغ جام جهان نمایی است
هر غنچه خموشی مکتوب سر به مهری است
هر بانگ عندلیبی آواز آشنایی است
هر لاله ای درین باغ چشمی است سرمه آلود
هر خار این بیابان مژگان دلربایی است
هر لخت دل شهیدی است دست از حیات شسته
دامان اشک ریزان صحرای کربلائی است
آیینه خانه دل از زنگ اگر برآید
هر برگ سبز این باغ طوطی خوش نوایی است
آواره طلب را خضرست هر سیاهی
کشتی شکستگان را هر موج ناخدایی ا ست
تا نور حسن مطلب گوهر فروز خاک است
هر جغد بی پر و بال در چشم خود همایی است
با دستگاه فردوس یک باغبان چه سازد؟
هر جزو حسن او را مشاطه جدایی است
هر چند قلزم عشق بر یک هواست دایم
در هر سر حبابی از شوق او هوایی است
دل چون ز پا نشیند، جان چون قرار گیرد؟
در هر شکنج زلفش هنگامه جدایی است
ای برق بی مروت، پا را شمرده بگذار
هر خار این بیابان رزق برهنه پایی است
تا عشق سایه افکند بر خامه تو صائب
مشتاق ناله توست هر جا که خوش نوایی است

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

هر خار این گلستان مفتاح دلگشایی است
هر شبنمی درین باغ جام جهان نمایی است
هوش مصنوعی: هر خار در این گلستان، کلیدی برای دل‌گشایی و شادابی است و هر قطره‌ی باران در این باغ، نمادی از زیبایی و جاذبه‌ی جهان است.
هر غنچه خموشی مکتوب سر به مهری است
هر بانگ عندلیبی آواز آشنایی است
هوش مصنوعی: هر غنچه‌ای که خاموش است، مانند نامه‌ای نوشته شده و پنهان حاوی احساسی عمیق است، و هر صدای بلبل، مانند نوایی آشنا و دلنشین به نظر می‌رسد.
هر لاله ای درین باغ چشمی است سرمه آلود
هر خار این بیابان مژگان دلربایی است
هوش مصنوعی: هر لاله در این باغ، چشمی زیبا و پر از راز و رمز دارد و هر خار در این بیابان، مانند مژگانی دلربا و فریبنده است.
هر لخت دل شهیدی است دست از حیات شسته
دامان اشک ریزان صحرای کربلائی است
هوش مصنوعی: هر تکه از دل، گویی دل یک شهید است که از زندگی درگذشته و دامن او پر از اشک‌ها و غم‌های کربلاست.
آیینه خانه دل از زنگ اگر برآید
هر برگ سبز این باغ طوطی خوش نوایی است
هوش مصنوعی: اگر دل از کدورت‌ها پاک شود، هر رنگ و شکلی که ببینی، مثل صدای خوش طوطی در دل باغ است.
آواره طلب را خضرست هر سیاهی
کشتی شکستگان را هر موج ناخدایی ا ست
هوش مصنوعی: کسی که به دنبال طلب و آرزوهایش باشد، در هر شرایطی می‌تواند راه را پیدا کند و به مقصد برسد. هر مشکلی که پیش بیاید، همچون سیاهی یا طوفان، می‌تواند برای او به گونه‌ای راهگشا باشد و کمک کند تا موفق شود.
تا نور حسن مطلب گوهر فروز خاک است
هر جغد بی پر و بال در چشم خود همایی است
هوش مصنوعی: هر چیز زیبایی و نورانی‌ای که وجود داشته باشد، باید از جایی نشأت بگیرد. در واقع، هر موجودی حتی اگر ظاهر زیبایی نداشته باشد، می‌تواند در درون خود جواهراتی داشته باشد و به نوعی ارزشمند باشد.
با دستگاه فردوس یک باغبان چه سازد؟
هر جزو حسن او را مشاطه جدایی است
هوش مصنوعی: با وجود زیبایی‌های فردوس، یک باغبان چه کاری می‌تواند انجام دهد؟ هر بخشی از زیبایی او به نوعی جدا از دیگر بخش‌هاست.
هر چند قلزم عشق بر یک هواست دایم
در هر سر حبابی از شوق او هوایی است
هوش مصنوعی: عشق مانند دریا است که همیشه یکسان به نظر می‌رسد، اما در هر لحظه و هر لحظه، احساس شوق و اشتیاق او در دل‌های ما وجود دارد.
دل چون ز پا نشیند، جان چون قرار گیرد؟
در هر شکنج زلفش هنگامه جدایی است
هوش مصنوعی: دل وقتی از تنگنای پا رها می‌شود، جان چگونه می‌تواند آرامش یابد؟ هر بار که در پیچ و تاب‌های زلفش فرومی‌رود، شور جدایی بار دیگر شعله‌ور می‌شود.
ای برق بی مروت، پا را شمرده بگذار
هر خار این بیابان رزق برهنه پایی است
هوش مصنوعی: ای برق بی انصاف، قدم‌های خود را با احتیاط بگذار، زیرا هر خار این بیابان، روزی کسانی است که پای برهنه دارند.
تا عشق سایه افکند بر خامه تو صائب
مشتاق ناله توست هر جا که خوش نوایی است
هوش مصنوعی: هر جا که صدای دلنشینی وجود دارد، عشق در آنجا بر قلم تو سایه می‌افکند و شاعر مشتاقانه به ناله و بیان احساسات می‌پردازد.

حاشیه ها

1399/10/29 05:12
علی

خیلی زیباست