گنجور

غزل شمارهٔ ۱۹۹۳

آب حیات ما ز شراب شبانه است
عیش مدام، زندگی جاودانه است
عاشق کجا به فکر سرانجام خانه است؟
پروانه را همین بال و پر آشیانه است
بر گوهرست دیده غواص از صدف
ما را غرض ز دیر و حرم آن یگانه است
چون کاروان ریگ روان عمر خاکیان
هر چند ایستاده نماید روانه است
سد سکندرش سپر کاغذین بود
بیچاره ای که تیر فضا را نشانه است
این کوره ای که چرخ ستمکار تافته است
بر سنگ جای رحم درین شیشه خانه است
عشاق را لب از طمع بوسه بسته است
از بس دهان تنگ تو شیرین بهانه است
روشنگر وجود بود گرمی طلب
چون خار و خس رسید به آتش زبانه است
صائب ز هر سخن که به آن تر زبان شوند
جز گفتگوی عشق سراسر فسانه است

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

آب حیات ما ز شراب شبانه است
عیش مدام، زندگی جاودانه است
هوش مصنوعی: زندگی ما مانند یک شادی بی‌پایان است که از شراب شبانه به دست می‌آید و این شادی باعث جاودانی ما می‌شود.
عاشق کجا به فکر سرانجام خانه است؟
پروانه را همین بال و پر آشیانه است
هوش مصنوعی: عاشق هیچ وقت به پایان کار یا نتیجه نهایی فکر نمی‌کند. پروانه فقط همین که بال و پرش را در آشیانه‌ای داشته باشد، برایش کافی است.
بر گوهرست دیده غواص از صدف
ما را غرض ز دیر و حرم آن یگانه است
هوش مصنوعی: غواص تنها به دنبال گوهر در صدف است و هدف ما از حضور در مکان‌های قدیمی و مقدس، رسیدن به آن یگانه و بی‌نظیر است.
چون کاروان ریگ روان عمر خاکیان
هر چند ایستاده نماید روانه است
هوش مصنوعی: وقتی که کاروانی از دانه‌های ریز شن در حال حرکت است، عمر انسان‌ها که از جنس خاک‌اند نیز هرچند که به نظر ثابت و ایستاده می‌آید، در واقع در حال گذر و حرکت است.
سد سکندرش سپر کاغذین بود
بیچاره ای که تیر فضا را نشانه است
هوش مصنوعی: سدی که از کاغذ ساخته شده، نمی‌تواند در برابر تیرهای آسمانی مقاومتی داشته باشد. در واقع، کسی که به این سد تکیه کرده، در وضعیتی نامناسب و بیچاره قرار دارد.
این کوره ای که چرخ ستمکار تافته است
بر سنگ جای رحم درین شیشه خانه است
هوش مصنوعی: اینکه در دنیای پر از ظلم و ستم، جایی برای محبت و رحمت وجود ندارد و این وضعیت به شکل یک چهار دیواری در آمده است که ما در آن زندگی می‌کنیم.
عشاق را لب از طمع بوسه بسته است
از بس دهان تنگ تو شیرین بهانه است
هوش مصنوعی: عشاق به خاطر اینکه به عشق و محبت خود مشتاق‌اند، از طمع گرفتن بوسه دست کشیده‌اند، زیرا دهان تو به قدری شیرین و جذاب است که همه چیز را بهانه می‌کند.
روشنگر وجود بود گرمی طلب
چون خار و خس رسید به آتش زبانه است
هوش مصنوعی: اگر خواسته باشیم وجود خود را روشن کنیم و حرارت و اشتیاق داشته باشیم، باید بدانیم که مثل خار و علف هرز، وقتی به آتش نزدیک می‌شویم، در نهایت شعله‌ور خواهیم شد.
صائب ز هر سخن که به آن تر زبان شوند
جز گفتگوی عشق سراسر فسانه است
هوش مصنوعی: هر چیزی که به زبان بیاید، جز سخنان عاشقانه، همه‌اش داستان و فسانه‌ای بیش نیست.