غزل شمارهٔ ۱۹۹۱
چشم ترم که مشرق چندین ستاره است
بر آفتاب روی که گرم نظاره است؟
از داغ تازه ای که به دست تو دیده ام
چون لاله در کفم جگر پاره پاره است
ما می رویم در دهن شعله چون نسیم
چنگ گریز، کار سپند و شراره است
از دست و پا زدن نیم آزاد زیر چرخ
یک دم، چو طفل شوخ که در گاهواره است
از ره عنان بتاب که کارت به خیر نیست
دامن کش توکل اگر استخاره است
بر نقش پای مور به آهستگی خرام
زنجیر فیل مست مکافات، پاره است
شور حوادثم نجهاند ز خواب خوش
چندان که نازبالشم از سنگ خاره است
صد کاروان اشک گذشت و خبر نیافت
صائب ز بس به روی تو گرم نظاره است
غزل شمارهٔ ۱۹۹۰: دل از حریم سینه به مژگان رسیده استغزل شمارهٔ ۱۹۹۲: خون در دلم ز غیرت آن گوشواره است
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چشم ترم که مشرق چندین ستاره است
بر آفتاب روی که گرم نظاره است؟
هوش مصنوعی: چشمان من مانند مشرقی پر از ستاره است که در برابر آفتابی قرار دارد که تابش گرمی دارد.
از داغ تازه ای که به دست تو دیده ام
چون لاله در کفم جگر پاره پاره است
هوش مصنوعی: از درد و زخم جدیدی که به دست تو تجربه کردهام، دلم مانند لالهای در دستم، پاره-pاره و ملتهب است.
ما می رویم در دهن شعله چون نسیم
چنگ گریز، کار سپند و شراره است
هوش مصنوعی: ما همچون نسیم به درون شعله میرویم و از آن میگریزیم، این کار به دست آتش و جرقههاست.
از دست و پا زدن نیم آزاد زیر چرخ
یک دم، چو طفل شوخ که در گاهواره است
هوش مصنوعی: انسان وقتی که در تلاش و زحمت بیپایان است، مانند کودکی بازیگوش در گهواره میافتد و نمیتواند از وضعیتش آزاد شود. او به جای اینکه آرامش داشته باشد، دائم در حال جنب و جوش است و نمیتواند از زیر بار مشکلات رها شود.
از ره عنان بتاب که کارت به خیر نیست
دامن کش توکل اگر استخاره است
هوش مصنوعی: به راهی که میروی توجه کن، چون کارت خوب پیش نمیرود. اگر دربارهی این تصمیم تردید داری، به امید خدا دامن بزن و اعتماد کن.
بر نقش پای مور به آهستگی خرام
زنجیر فیل مست مکافات، پاره است
هوش مصنوعی: این بیت به تصویر کشیدن وضعیتی اشاره دارد که مور (موجودی کوچک و ضعیف) به آرامی بر روی نقشی نقش بسته در حال حرکت است، در حالی که فیل بزرگ و قوی به دلیل مستی زنجیرش پاره شده است. این نمونهای از تضاد قدرت و ضعف است و نشان میدهد که حتی در دنیایی که به نظر میرسد قدرت تسلط دارد، لحظاتی وجود دارد که میتوانند موجب تغییر وضعیت شوند.
شور حوادثم نجهاند ز خواب خوش
چندان که نازبالشم از سنگ خاره است
هوش مصنوعی: حوادث زندگی آنقدر مرا بیدار کرده که خواب خوشی ندارم، به حدی که هنگام خوابیدن، بالش نرمی ندارم و احساس میکنم مانند سنگ سخت است.
صد کاروان اشک گذشت و خبر نیافت
صائب ز بس به روی تو گرم نظاره است
هوش مصنوعی: صدها کاروان اشک از پیش من گذشتند و من از آنها بیخبر ماندم، زیرا چشمانم به شدت مشغول تماشای چهره توست.

صائب