غزل شمارهٔ ۱۹۶۶
زلفش به هر دو دست عنانم گرفته است
ابروی او به پشت کمانم گرفته است
من چون هدف نمی روم از جای خویشتن
پیکان او عبث به زبانم گرفته است
چون از میان خلق نگیرم کناره ای؟
فکر کنار او به میانم گرفته است
آتش چگونه دست و گریبان شود به خار؟
عشق ستیزه خوی، چنانم گرفته است
صائب چو ابر گریه اگر می کنم رواست
آتش چو برق در رگ جانم گرفته است
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
زلفش به هر دو دست عنانم گرفته است
ابروی او به پشت کمانم گرفته است
هوش مصنوعی: موهای او بهگونهای من را به خود کشیده که نمیتوانم از آن جدا شوم و ابروی او همچون کمانی پشت سرم قرار گرفته است.
من چون هدف نمی روم از جای خویشتن
پیکان او عبث به زبانم گرفته است
هوش مصنوعی: من چون هدفی ندارم که به دنبال آن بروم، در واقع از خودم دور نمیشوم و بیهوده کلماتش بر زبانم جاری شده است.
چون از میان خلق نگیرم کناره ای؟
فکر کنار او به میانم گرفته است
هوش مصنوعی: وقتی که نتوانم از مردم جدا شوم، چرا فکر جدایی از او به سرم میزند؟
آتش چگونه دست و گریبان شود به خار؟
عشق ستیزه خوی، چنانم گرفته است
هوش مصنوعی: آتش چگونه میتواند با خار درگیر شود؟ عشق با تمام ویژگیهای درگیری و جنگ، مرا به شدت در خود گرفته است.
صائب چو ابر گریه اگر می کنم رواست
آتش چو برق در رگ جانم گرفته است
هوش مصنوعی: صائب، مانند ابری که میبارد، اگر من نیز میگریم، کار درستی است؛ زیرا آتشی مانند رعد در رگهای وجودم شعلهور شده است.

صائب