غزل شمارهٔ ۱۸۶۴
کی جام باده در خور کام و زبان ماست؟
خونی که می خوریم زیاد از دهان ماست
خاری است غم که در دل ما ریشه کرده است
ماری است پیچ و تاب که در آشیان ماست
روی فلک سیاه ز گرد گناه ما
پشت زمین به کوه ز خواب گران ماست
خطی که گرد خود ز خرابی کشیده ایم
در موج خیز حادثه دارالامان ماست
احوال خود به گریه ادا می کنیم ما
مژگان چو طفل بسته زبان ترجمان ماست
گردون به گرد ما نرسد در سبکروی
برق آتش فسرده ای از کاروان ماست
تنها نه ایم در ره دور و دراز عشق
آوارگی چو ریگ روان همعنان ماست
زلفی که می کشد به کمند آفتاب را
در پیچ و خم ز جوهر تیغ زبان ماست
در کلبه قناعت ما نیست چون منع
هر کس که می خورد دل خود، میهمان ماست
دیوار می نهد به ره سیل تندرو
گرد کسادیی که پی کاروان ماست
از اشک ماست پنجه خورشید در نگار
خونابه فلک ز دل خونچکان ماست
روشن شده است آینه ما به نور عشق
خورشید خال عیب رخ دودمان ماست
(در خون کشیده است ز غیرت بهار را
رنگ شکسته ای که به روی خزان ماست)
صائب گه مناظره از مور عاجزیم
گردون اگر چه عاجز تیغ زبان ماست
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
کی جام باده در خور کام و زبان ماست؟
خونی که می خوریم زیاد از دهان ماست
هوش مصنوعی: چه زمانی میتوانیم با خیال راحت شراب بنوشیم و لذت ببریم؟ گویی خون ما بیشتر از آن چیزی است که از دهانمان میریزیم.
خاری است غم که در دل ما ریشه کرده است
ماری است پیچ و تاب که در آشیان ماست
هوش مصنوعی: غم مانند خاری است که در دل ما نفوذ کرده و جا خوش کرده. همچنین، اندوه شبیه به ماری است که در لانهمان دور خود میپیچد.
روی فلک سیاه ز گرد گناه ما
پشت زمین به کوه ز خواب گران ماست
هوش مصنوعی: در آسمان آنقدر گناه ما زیاد است که زمین به خواب سنگین میرود و به کوهها پناه میبرد.
خطی که گرد خود ز خرابی کشیده ایم
در موج خیز حادثه دارالامان ماست
هوش مصنوعی: ما در زندگیمان مشکلات و ناپایداریهایی را تجربه کردهایم که هر کدام نشانهای از آشفتگی و ناهنجاریها هستند و این تجربیات، در واقع برمیگردند به سرنوشت و روزگار ما، که به نوعی مکانی امن و آرامشبخش برای ما است.
احوال خود به گریه ادا می کنیم ما
مژگان چو طفل بسته زبان ترجمان ماست
هوش مصنوعی: ما احساسات خود را با اشک بیان میکنیم، چشمانمان مانند زبانی خاموشی است که ترجمهگر دردهایمان میباشد.
گردون به گرد ما نرسد در سبکروی
برق آتش فسرده ای از کاروان ماست
هوش مصنوعی: سرنوشت و تقدیر به ما نزدیک نمیشود، در حالی که در رفتار سبکسرانه ما، مانند جرقهای از آتش خاموشی که به یک کاروان تعلق دارد، خود را نشان میدهد.
تنها نه ایم در ره دور و دراز عشق
آوارگی چو ریگ روان همعنان ماست
هوش مصنوعی: ما در مسیر طولانی عشق تنها نیستیم، چرا که مانند ریگهای روان، آوارگی و بیانتهایی همواره همراهمان است.
زلفی که می کشد به کمند آفتاب را
در پیچ و خم ز جوهر تیغ زبان ماست
هوش مصنوعی: زلفی که مانند پژواک نور خورشید را به دام میاندازد، در پیچ و خمهای تند و تیز زبان ما نهفته است.
در کلبه قناعت ما نیست چون منع
هر کس که می خورد دل خود، میهمان ماست
هوش مصنوعی: در کلبه قناعت ما جایی برای نگرانی نیست؛ هر کسی که به دلی قانع و ساده زندگی کند، مهمان ماست.
دیوار می نهد به ره سیل تندرو
گرد کسادیی که پی کاروان ماست
هوش مصنوعی: دیوار در مقابل سیل تند قرار میگیرد، همانطور که در مسیر ما که به دنبال کاروان خود هستیم، با کمبود و بیتحرکی مواجه میشویم.
از اشک ماست پنجه خورشید در نگار
خونابه فلک ز دل خونچکان ماست
هوش مصنوعی: از اشکهای ماست که رنگ و نور خورشید در چهرهی محبوب به چشم میآید و همچنین، درد دلهای ما باعث میشود که آسمان هم زخمی و پر از اندوه باشد.
روشن شده است آینه ما به نور عشق
خورشید خال عیب رخ دودمان ماست
هوش مصنوعی: آینه ما به واسطه نور عشق روشن شده است و نشانه عیب و نقص در چهره نسل ما، خال زیبای خورشید است.
(در خون کشیده است ز غیرت بهار را
رنگ شکسته ای که به روی خزان ماست)
هوش مصنوعی: به دلیل غیرت و شدت احساس، بهار را به رنگی شبیه به رنگ رفتن و خراب شدن نشاندهاند که حالا بر زندگی خزان ما سایه افکنده است.
صائب گه مناظره از مور عاجزیم
گردون اگر چه عاجز تیغ زبان ماست
هوش مصنوعی: در این بیت گفته میشود که ما از نظر قدرت و توانایی در مناظره و بحث مانند یک مور هستیم، حتی اگر گردون (آسمان) نتواند ما را متوقف کند. این نشاندهنده این است که توانایی کلام ما از هر چیزی، حتی در برابر مشکلات و موانع، قویتر است.

صائب