غزل شمارهٔ ۱۷۶
خواب غفلت گر به این عنوان شود سنگین مرا
بالش پر می شود سنگی که شد بالین مرا
آهم از دل تا به لب جولان کند در لاله زار
در گلو از بس گره شد گریه خونین مرا
بس که ترسیده است از خواب پریشان چشم من
می گزد چون مار و عقرب بستر و بالین مرا
از گرانی سنگلاخ آرد برون سیلاب را
کی شود سنگ ملامت لنگر تمکین مرا؟
در چمن چون از خمار باده گردم بی قرار
تاک از دست نوازش می دهد تسکین مرا
من که چون خورشید از خوانش به قرصی قانعم
می کشد گردون چرا در خاک و خون چندین مرا؟
نیست از غفلت، نپردازم اگر دل را ز زنگ
ترسم این آیینه روشن، کند خودبین مرا
ز آب تلخ و شور، روی خود نگرداندم ترش
تا چو گوهر استخوان در بحر شد شیرین مرا
درک فکر نازک من شاهد فهمیدگی است
می کند تحسین خود، هر کس کند تحسین مرا
در مذاق من به است از خنده دندان نما
اره گر بر سر گذارد جبهه پرچین مرا
مستمع را می برد صائب کلام من ز هوش
کیست تا آید برون از عهده تحسین مرا؟
غزل شمارهٔ ۱۷۵: نان به خون دل شد از تیغ زبان رنگین مراغزل شمارهٔ ۱۷۷: شیشه ای، می بود اگر چون شمع بر بالین مرا
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خواب غفلت گر به این عنوان شود سنگین مرا
بالش پر می شود سنگی که شد بالین مرا
هوش مصنوعی: اگر در خواب غفلت باشم و سنگینی آن مرا به خواب ببرد، بالش من پر از سنگ خواهد شد و این سنگینی به من فشار میآورد.
آهم از دل تا به لب جولان کند در لاله زار
در گلو از بس گره شد گریه خونین مرا
هوش مصنوعی: اندوه من از قلبم به لبهایم میرسد و در میان گلزار لالهها در گلویم به خاطر گرهخوردنهای زیاد، گریهام به خون تبدیل شده است.
بس که ترسیده است از خواب پریشان چشم من
می گزد چون مار و عقرب بستر و بالین مرا
هوش مصنوعی: چشم من به خاطر خوابهای نگرانکنندهاش، مانند مار و عقرب به بستر و جای خواب من آسیب میزند و دچار ترس شده است.
از گرانی سنگلاخ آرد برون سیلاب را
کی شود سنگ ملامت لنگر تمکین مرا؟
هوش مصنوعی: این بیت به ارتباط بین چالشها و فشارهای زندگی و اثر آنها بر روح و شخصیت انسان اشاره دارد. شاعر بیان میکند که وقتی در شرایط سخت و دشوار قرار میگیرد، غم و ملامت مانند سنگی سنگین بر دوش او میافتد. اما آیا میتواند از این بار سنگین رهایی یابد و آرامش را برای خود به ارمغان بیاورد؟ در واقع، این شعلههایی از امید و تلاش برای برقراری تعادل در زندگی در برابر فشارهای ناخواسته است.
در چمن چون از خمار باده گردم بی قرار
تاک از دست نوازش می دهد تسکین مرا
هوش مصنوعی: در چمن وقتی از نشئهی شراب بیتاب شوم، تاک به خاطر نوازشش به من آرامش میبخشد.
من که چون خورشید از خوانش به قرصی قانعم
می کشد گردون چرا در خاک و خون چندین مرا؟
هوش مصنوعی: من که مثل خورشید از خوانش و دانش خود راضی و شاد هستم، چرا آسمان مرا در خاک و خون رنج میدهد؟
نیست از غفلت، نپردازم اگر دل را ز زنگ
ترسم این آیینه روشن، کند خودبین مرا
هوش مصنوعی: اگر به غفلت ادامه دهم و دل را از نگرانی آزاد نکنم، این آینه روشن ممکن است مرا به خودپسندی دچار کند.
ز آب تلخ و شور، روی خود نگرداندم ترش
تا چو گوهر استخوان در بحر شد شیرین مرا
هوش مصنوعی: من از آب تلخ و شور روی برنگرداندم، چون میدانستم که اگر صبر کنم، ممکن است در آینده به مانند مرواریدی که در دریا پیدا میشود، شیرین و با ارزش شوم.
درک فکر نازک من شاهد فهمیدگی است
می کند تحسین خود، هر کس کند تحسین مرا
هوش مصنوعی: فهم عمیق و حساس من به قدری است که دیگران از آن متوجه میشوند و درک میکنند. هر کسی که من را تحسین کند، در حقیقت استعداد و زیبایی تفکر من را میبیند و مورد تمجید قرار میدهد.
در مذاق من به است از خنده دندان نما
اره گر بر سر گذارد جبهه پرچین مرا
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که برای من شیرینی و لذت چیزی بیشتر از خنده کسی است که دندانهایش را نشان میدهد. اگر کسی با چهرهای زیبا و جذاب بر سر من بیاید، برایم بسیار دلپذیر و خوشایند خواهد بود.
مستمع را می برد صائب کلام من ز هوش
کیست تا آید برون از عهده تحسین مرا؟
هوش مصنوعی: سخنان من چنان دلنشین و تاثیرگذار است که شنونده را از حال و هوش خود بیرون میبرد. آیا کسی هست که بتواند به خوبی احساس من را ستایش کند و از عهدهی بیان آن برآید؟

صائب