گنجور

غزل شمارهٔ ۱۷۴۱

ز درد، عشق مرا بی نیاز ساخته است
ز جستجوی دوا بی نیاز ساخته است
ادا چگونه کنم شکر درد بی درمان؟
که از طبیب مرا بی نیاز ساخته است
کمند جاذبه بحر، همچو سیل بهار
مرا ز راهنما بی نیاز ساخته است
نظر به ملک سلیمان سیه نمی سازد
قناعتی که مرا بی نیاز ساخته است
خوشم به بی سر و پایی، که خانه بر دوشی
مرا ز هر دو سرا بی نیاز ساخته است
رسانده است مرا بیخودی به مأوایی
که از مقام رضا بی نیاز ساخته است
کباب حسن گلوسوز تشنگی گردم!
کز آب خضر، مرا بی نیاز ساخته است
تپیدن دل بیتاب در طریق طلب
مرا ز منت پا بی نیاز ساخته است
هوای باطل دنیا عجب فسونسازی است
که خلق را ز خدا بی نیاز ساخته است
جمال کعبه مقصود، از کمال ظهور
مرا ز قبله نما بی نیاز ساخته است
نیازمندی ما کی به خاطرت گذرد؟
چنین که ناز ترا بی نیاز ساخته است
نیازمند تو کرده است ما فقیران را
ترا کسی که ز ما بی نیاز ساخته است
منم که ناز به معشوق می کنم صائب
وگرنه عشق که را بی نیاز ساخته است؟

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ز درد، عشق مرا بی نیاز ساخته است
ز جستجوی دوا بی نیاز ساخته است
هوش مصنوعی: عشق به قدری مرا از درد و رنج بی‌نیاز کرده که دیگر به دنبال درمان و چاره‌ای برای آن نیستم.
ادا چگونه کنم شکر درد بی درمان؟
که از طبیب مرا بی نیاز ساخته است
هوش مصنوعی: چگونه می‌توانم به خاطر درد غیرقابل درمانی که دارم، شکرگزاری کنم؟ چرا که این درد من را از نیاز به پزشک بی‌نیاز کرده است.
کمند جاذبه بحر، همچو سیل بهار
مرا ز راهنما بی نیاز ساخته است
هوش مصنوعی: کششی که دریا به سمت خود دارد، مانند سیل بهاری است که مرا از نیاز به راهنمایی بی‌نیاز کرده است.
نظر به ملک سلیمان سیه نمی سازد
قناعتی که مرا بی نیاز ساخته است
هوش مصنوعی: به خاطر توجه به قدرت و ثروت سلیمان، کسی نمی‌تواند به چیزهای اندک قناعت کند، اما احساس بی‌نیازی من از همه این‌ها به من آرامش می‌دهد.
خوشم به بی سر و پایی، که خانه بر دوشی
مرا ز هر دو سرا بی نیاز ساخته است
هوش مصنوعی: من از بی‌پایی خوشحالم، زیرا زندگی‌ام را به دور از وابستگی به مکان خاصی تبدیل کرده است و این آزادی مرا از نیاز به داشتن خانه‌ای در دو طرف رها کرده است.
رسانده است مرا بیخودی به مأوایی
که از مقام رضا بی نیاز ساخته است
هوش مصنوعی: خود بی‌خود شده‌ام و به جایی رسیده‌ام که دیگر نیازمند هیچ مقام و درجه‌ای نیستم، به طوری که رضایت و آرامش واقعی را یافته‌ام.
کباب حسن گلوسوز تشنگی گردم!
کز آب خضر، مرا بی نیاز ساخته است
هوش مصنوعی: کباب حسن، آتش عشق و محبت را در دل من روشن کرده و من به قدری تحت تاثیر این محبت قرار گرفته‌ام که دیگر به آب خضر نیز نیازی ندارم.
تپیدن دل بیتاب در طریق طلب
مرا ز منت پا بی نیاز ساخته است
هوش مصنوعی: دل بی‌تاب من در مسیر جستجوی معشوق به حدی تپش دارد که من را از نیاز به کمک و حمایت دیگران بی‌نیاز کرده است.
هوای باطل دنیا عجب فسونسازی است
که خلق را ز خدا بی نیاز ساخته است
هوش مصنوعی: هوای فاسد دنیا به طرز عجیبی انسان‌ها را فریب می‌دهد و به گونه‌ای آنها را به خود مشغول می‌کند که از یاد خداوند غافل می‌شوند و خود را مستقل از او احساس می‌کنند.
جمال کعبه مقصود، از کمال ظهور
مرا ز قبله نما بی نیاز ساخته است
هوش مصنوعی: زیبایی کعبه هدف اصلی من است، به طوری که کمال و ظهور من از آن، مرا از نیاز به قبله و جهت‌گیری به سمت آن بی‌نیاز کرده است.
نیازمندی ما کی به خاطرت گذرد؟
چنین که ناز ترا بی نیاز ساخته است
هوش مصنوعی: نیازهایی که ما داریم، آیا به یاد تو می‌آید؟ چون ناز و اداهای تو باعث شده است که ما بی‌نیاز شویم.
نیازمند تو کرده است ما فقیران را
ترا کسی که ز ما بی نیاز ساخته است
هوش مصنوعی: ما فقیران را به نیاز تو دچار کرده است کسی که از ما بی‌نیاز است.
منم که ناز به معشوق می کنم صائب
وگرنه عشق که را بی نیاز ساخته است؟
هوش مصنوعی: من کسی هستم که به خاطر معشوق خود ناز می‌کنم، وگرنه عشق کسی را بی‌نیاز نکرده است.