گنجور

غزل شمارهٔ ۱۶۵۲

ز عقل و هوش به تنگ آمدم ایاغ کجاست؟
در آتشم ز پر و بال خود، چراغ کجاست؟
گرفته هوش گریبان من، پیاله چه شد؟
خرد به فرق سرم پافشرده، داغ کجاست؟
ز ابر روغن بادام اگر به خاک چکد
دماغ سوخته را ذوق سیر باغ کجاست
خضر پیاله کشان را به آب می راند
ز شیشه پرس که سر چشمه ایاغ کجاست
مجو ز آتش، صائب قرارگاه سپند
به روی خاک بگو گوشه فراغ کجاست

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ز عقل و هوش به تنگ آمدم ایاغ کجاست؟
در آتشم ز پر و بال خود، چراغ کجاست؟
هوش مصنوعی: از عقل و فهم خسته شده‌ام، ای یار! در آتش درونم از بال و پر خود، چه نوری وجود دارد؟
گرفته هوش گریبان من، پیاله چه شد؟
خرد به فرق سرم پافشرده، داغ کجاست؟
هوش مصنوعی: هوش و حواسم را از من گرفته‌اند، پس چرا پیاله‌ای در دست ندارم؟ عقل و شعورم هم تحت فشار است، اما این داغ و آتش کجاست که من احساسش نمی‌کنم؟
ز ابر روغن بادام اگر به خاک چکد
دماغ سوخته را ذوق سیر باغ کجاست
هوش مصنوعی: اگر از ابر، روغن بادام به زمین چکیده شود، خوشی و شادابی که از بوی خوش باغ حاصل می‌شود، چه تفاوتی دارد برای کسی که دچار سوختگی و درد است؟
خضر پیاله کشان را به آب می راند
ز شیشه پرس که سر چشمه ایاغ کجاست
هوش مصنوعی: خضر، ‌عالم و راهنمای نوشندگان، به دنبال آب می‌رود و از کسی می‌پرسد که منبع آب کجاست.
مجو ز آتش، صائب قرارگاه سپند
به روی خاک بگو گوشه فراغ کجاست
هوش مصنوعی: از آتش دوری کن، صائب، جایی که آتش در آن است، بر روی خاک ساکن نکن. بگو کجاست جایی که می‌توان به آرامش رسید.