گنجور

غزل شمارهٔ ۱۵۳۳

این نه غنچه است که گلزار به بار آورده است
که به ما نامه سربسته ز یار آورده است
بلبلان را به سر مشق جنون می آرد
خط سبزی که بناگوش بهار آورده است
می کند دیده نظارگیان را روشن
نسخه هایی که بهار از رخ یار آورده است
می توان یافت ز بوی خوش باد سحری
که شبیخون به سر زلف نگار آورده است
تا که دارد سر گلگشت گلستان، که بهار
از گل سرخ، طبقهای نثار آورده است
کوه را سر به بیابان دهد از تاب کمر
خوشخرامی که مرا بر سر کار آورده است
نیست ممکن که به پیراهن یوسف نرسد
دیده هر که چو یعقوب غبار آورده است
نه همین دار ز منصور برومند شده است
عشق بسیار ازین نخل به بار آورده است
گوشه ای هر که ازین عالم پرشور گرفت
کشتی خویش ز دریا به کنار آورده است
دم نشمرده محال است برآرد صائب
هر که در خاطر خود روز شمار آورده است

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلاتن (رمل مثمن مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

این نه غنچه است که گلزار به بار آورده است
که به ما نامه سربسته ز یار آورده است
هوش مصنوعی: این چیزی که می‌بینید، گل نیست که در باغ شکفته شده باشد، بلکه نامه‌ای پنهانی از طرف معشوق برای ما آورده شده است.
بلبلان را به سر مشق جنون می آرد
خط سبزی که بناگوش بهار آورده است
هوش مصنوعی: پرندگان عاشق با نشانه‌های دیوانگی به آواز درمی‌آیند و این حس را از خط سبزی می‌گیرند که بهار به زندگی بخشیده است.
می کند دیده نظارگیان را روشن
نسخه هایی که بهار از رخ یار آورده است
هوش مصنوعی: دیده کسانی که نظاره‌گر هستند، با نسخه‌هایی که بهار از چهره محبوب آورده، روشن و روشنا می‌شود.
می توان یافت ز بوی خوش باد سحری
که شبیخون به سر زلف نگار آورده است
هوش مصنوعی: از عطر دلپذیر باد سحری می‌توان فهمید که محبوب با زیبایی‌اش دل‌ها را تسخیر کرده است.
تا که دارد سر گلگشت گلستان، که بهار
از گل سرخ، طبقهای نثار آورده است
هوش مصنوعی: وقتی بهار به گلستان می‌آید و گل‌های سرخ را به نمایش می‌گذارد، به نظر می‌رسد که هر چیزی در حال جشن و سرور است و زیبایی‌های طبیعت در اوج خود به سر می‌برند.
کوه را سر به بیابان دهد از تاب کمر
خوشخرامی که مرا بر سر کار آورده است
هوش مصنوعی: کوه از شدت شادی و خوشحالی چنان به بیابان می‌رود که گویی تاب تحمل ندارد. این حالت خوشحالی مرا به جایی آورده که سرنوشت و وظایفی را به دوش می‌کشم.
نیست ممکن که به پیراهن یوسف نرسد
دیده هر که چو یعقوب غبار آورده است
هوش مصنوعی: کسی که مانند یعقوب غم و غصه به دل دارد، هرگز نمی‌تواند به پیراهن یوسف که نماد امید و شوق است، دست پیدا کند. در واقع، برای رسیدن به خوشبختی و اهداف، باید دل را از غم و غبار دردها پاک کرد.
نه همین دار ز منصور برومند شده است
عشق بسیار ازین نخل به بار آورده است
هوش مصنوعی: عشق به مانند درختی است که از آن میوه‌های زیادی به بار آمده است و این موضوع از زمان منصور تا حالا همواره ادامه داشته است.
گوشه ای هر که ازین عالم پرشور گرفت
کشتی خویش ز دریا به کنار آورده است
هوش مصنوعی: هرکس که در این دنیا دچار عشق و شور و هیجان شده، توانسته است کشتی زندگی‌اش را از دریا به ساحل برساند.
دم نشمرده محال است برآرد صائب
هر که در خاطر خود روز شمار آورده است
هوش مصنوعی: برای اینکه کسی به خواسته‌اش برسد، باید به زمان و تلاش خود توجه کند. اگر کسی در ذهنش به حساب روزها و فرصت‌ها نرسد، به هدفش نخواهد رسید.