گنجور

غزل شمارهٔ ۱۵۲۸

هر که از قافله کعبه جدا افتاده است
کارش از راهنمایان به خدا افتاده است
رهبر حق طلبان روشنی راه بس است
ساده لوح آن که پی راهنما افتاده است
به دلیل غلط آن کس که زند لاف وصول
بسته چشمی است که در چه به عصا افتاده است
سرنوشت دو جهان ابجد طفلانه اوست
هر که را آینه دل به صفا افتاده است
آن حبابم که درین بحر ز بی مغزی ها
عقده در کار من از کسب هوا افتاده است
حذر از سایه خود می کنم از بیم زوال
سایه تا بر سرم از بال هما افتاده است
من نه آنم که کنم راز محبت را فاش
صفحه روی تو اندیشه نما افتاده است
دل معنی بود از نازکی لفظم خون
همچو می، شیشه من هوش ربا افتاده است
گر کند عار ز نزدیکی ما حسن غیور
عینک دیده ما دورنما افتاده است
تا به خشک و تر ازین دایره قانع شده ایم
بحر و کان از دل و از دیده ما افتاده است
سبزی بخت بود شمع سر بالینش
هر که در سایه سرو تو ز پا افتاده است
ادب عشق مرا مهر دهن گردیده است
ورنه لعل لب تو بوسه ربا افتاده است
حلقه در گوش کشد شیردلان را صائب
هر که در حلقه مردان خدا افتاده است

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

هر که از قافله کعبه جدا افتاده است
کارش از راهنمایان به خدا افتاده است
هوش مصنوعی: هر کسی که از کاروان کعبه دور شده، دیگر به راهنماها وابسته نیست و مستقیم به سوی خدا می‌رود.
رهبر حق طلبان روشنی راه بس است
ساده لوح آن که پی راهنما افتاده است
هوش مصنوعی: رهبر کسانی که به دنبال حقیقت هستند، روشنایی مسیرشان را تأمین می‌کند. نادان کسی است که تنها به دنبال یک راهنما می‌گردد.
به دلیل غلط آن کس که زند لاف وصول
بسته چشمی است که در چه به عصا افتاده است
هوش مصنوعی: کسی که ادعای رسیدن به هدف و موفقیت می‌کند، در حقیقت دروغ می‌گوید؛ چرا که او نمی‌داند با بی‌خبری و در پی اصلاح اوضاع، مانند فردی است که با عصای خود حرکت می‌کند و قادر به دیدن واقعیت‌ها نیست.
سرنوشت دو جهان ابجد طفلانه اوست
هر که را آینه دل به صفا افتاده است
هوش مصنوعی: سرنوشت این دو جهان مانند حروف الفباست که به صورت ساده و کودکانه است. هر کسی که دلش پاک و شفاف باشد، می‌تواند این سرنوشت را به خوبی ببیند و درک کند.
آن حبابم که درین بحر ز بی مغزی ها
عقده در کار من از کسب هوا افتاده است
هوش مصنوعی: من همچون حبابی هستم که در این دریا، به خاطر نادانی‌ام، از هدف خود دور افتاده‌ام و در تلاش برای به دست آوردن خواسته‌هایم غرق شده‌ام.
حذر از سایه خود می کنم از بیم زوال
سایه تا بر سرم از بال هما افتاده است
هوش مصنوعی: از ترس اینکه سایه‌ام از بین برود، مراقب سایه خودم هستم، چرا که می‌ترسم در لحظه‌ای که نمی‌دانم، پرنده‌ای بزرگ بر سرم فرود آید.
من نه آنم که کنم راز محبت را فاش
صفحه روی تو اندیشه نما افتاده است
هوش مصنوعی: من آن کسی نیستم که راز عشق را برملا کنم، بلکه در فکر تو ساکن شده‌ام و تصویر تو در ذهنم نقش بسته است.
دل معنی بود از نازکی لفظم خون
همچو می، شیشه من هوش ربا افتاده است
هوش مصنوعی: دل من به نازکی کلماتم است، مانند می که در شیشه ریخته شده و خود به خاطر زیبایی‌اش جلب توجه می‌کند.
گر کند عار ز نزدیکی ما حسن غیور
عینک دیده ما دورنما افتاده است
هوش مصنوعی: اگر حسن غیرت‌ور از نزدیکی ما شرم کند، عینک دیده ما به دوربین نزدیک افتاده است.
تا به خشک و تر ازین دایره قانع شده ایم
بحر و کان از دل و از دیده ما افتاده است
هوش مصنوعی: ما به همین دایره محدود راضی شده‌ایم، در حالی که در دل و چشم ما دریا و عمق زندگی دیگر جایی ندارند.
سبزی بخت بود شمع سر بالینش
هر که در سایه سرو تو ز پا افتاده است
هوش مصنوعی: شمعی که در کنار سر او روشن است، نشانه خوش شانسی اوست؛ زیرا هر کسی که در سایه‌ی تو قرار دارد، از پا در آمده است.
ادب عشق مرا مهر دهن گردیده است
ورنه لعل لب تو بوسه ربا افتاده است
هوش مصنوعی: آموخته‌های عشق باعث شده‌اند که من به آداب و قوانین آن پایبند باشم، وگرنه زیبایی و جذابیت لب‌های تو، مرا به سمت خود می‌کشید و هر لحظه جذبشان می‌شدم.
حلقه در گوش کشد شیردلان را صائب
هر که در حلقه مردان خدا افتاده است
هوش مصنوعی: هر کسی که در جمع مردان خدا قرار بگیرد، مانند شیر دلاوری است که در گوشش حلقه‌ای آویخته شده است. این افراد به راحتی تحت تأثیر خداوند و صالحان قرار می‌گیرند و در مسیر درست هدایت می‌شوند.