غزل شمارهٔ ۱۴۹۶
لب خاموش نمودار دل پر سخن است
جبهه بی گره آیینه خلق حسن است
چون خدنگی که کند دست در آغوش کمان
به میان رفتن من بهر کنار آمدن است
وادی عشق نگردد به گرانجانی قطع
قدم اول این راه سفر در وطن است
مانع وحدت عارف نشود کثرت خلق
بیشتر خلوت این طایفه در انجمن است
باده در ساغر من خون جگر می گردد
خاک پیمانه من از گل بیت الحزن است
سرمه از فیض سفر مایه بینش گردید
صیقل تیرگی بخت جلای وطن است
لب افسوس مرا زخم پشیمانی نیست
دست بر هم زدن من مژه بر هم زدن است
پنبه از گوش برون کن که بناگوش سفید
دم صبحی است که صبح دوم آن کفن است
جز خراش جگر و چهره خونین صائب
دیگر از نام چه در دست عقیق یمن است؟
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
لب خاموش نمودار دل پر سخن است
جبهه بی گره آیینه خلق حسن است
هوش مصنوعی: لبی که ساکت است، نشاندهنده دل پر از حرف و احساساتی است. همچنین جبین بیچروک، نشانهای از زیبایی و ظرافت است.
چون خدنگی که کند دست در آغوش کمان
به میان رفتن من بهر کنار آمدن است
هوش مصنوعی: من مانند تیر هستم که در آغوش کمان قرار میگیرد؛ هدفم از رفتن، رسیدن به یک آرامش و کنار آمدن است.
وادی عشق نگردد به گرانجانی قطع
قدم اول این راه سفر در وطن است
هوش مصنوعی: در آغاز راه عشق، تنها با قدم گذاشتن درست و نیکو در سرزمین خود میتوان به مقصد رسید و بیراهه نرفت.
مانع وحدت عارف نشود کثرت خلق
بیشتر خلوت این طایفه در انجمن است
هوش مصنوعی: کثرت و تنوع مردم نباید مانع ارتباط عارفان با یکدیگر شود، بلکه این تفاوتها موجب میشود که این گروه بیشتر در جمعهای خود نزدیکتر و متصلتر شوند.
باده در ساغر من خون جگر می گردد
خاک پیمانه من از گل بیت الحزن است
هوش مصنوعی: شراب در لیوان من به مانند خون دل میشود و خاک دور لیوان من از گلِ حزن و غم تشکیل شده است.
سرمه از فیض سفر مایه بینش گردید
صیقل تیرگی بخت جلای وطن است
هوش مصنوعی: سفر باعث افزایش بینش و آگاهی میشود و این آگاهی میتواند همچون سرمه، تیرگی و مشکلات زندگی را روشن کند. بنابراین، سفر به وطن و جستجوی تجربیات جدید میتواند به بهبود وضعیت زندگی کمک کند.
لب افسوس مرا زخم پشیمانی نیست
دست بر هم زدن من مژه بر هم زدن است
هوش مصنوعی: زخم پشیمانی در دل من وجود ندارد و حسرت تنها روی لبانم نشسته است؛ وقتی دست به هم میزنم، در واقع مانند کسی هستم که میخواهد خوابش را بشکند و همین مژه بر هم زدن را به نشانهٔ احساساتم میبرم.
پنبه از گوش برون کن که بناگوش سفید
دم صبحی است که صبح دوم آن کفن است
هوش مصنوعی: گوشی که از پنبه پر شده را خالی کن، زیرا این صدا مانند سپیده دم یک صبح است که نشاندهندهی آغاز روز جدیدی است که ممکن است به پایان برسد.
جز خراش جگر و چهره خونین صائب
دیگر از نام چه در دست عقیق یمن است؟
هوش مصنوعی: غیر از زخمهایی که به دل و چهرهام میزنند و خونین است، دیگر چه معنی دارد که نام صائب بر عقیق یمن نقش بسته است؟
حاشیه ها
1398/01/04 23:04
جبهه بی گره آیینه خلق حسن است
جبهه بی گره ... یعنی چه؟؟
1402/04/12 15:07
طاهری
فکر کنم جبهه به معنی پیشانی میباشد
1399/11/09 16:02
ویولا زنگنه
جبهه ی بی گره یعنی روی گشاده و پیشانی بدون اخم
1402/04/12 15:07
طاهری
بزرگان شعر و ادب پارسی، کاش خوانشی برای این غزل زیبا درج می کردید