غزل شمارهٔ ۱۴۳۸
زان دم تیغ که از آب بقا سیراب است
آب بردار که صحرای فنا بی آب است
پیر کنعان نظر از راه نظر بستن یافت
چشم پوشیدن این طایفه فتح الباب است
طوق زنجیر، گریبان سمورست مرا
موی چون تیغ زند بر تن من، سنجاب است
تا رسیده است به آن موی کمر پیچیده است
رشته جان من و موی کمر همتاب است
ذره ای نیست در آفاق که سرگردان نیست
این محیطی است که هر قطره او گرداب است
اشک در دیده شرابی است که در جام جم است
داغ بر سینه چراغی است که در محراب است
فارغ از دردسر منت تعمیرم ساخت
صندل جبهه ویرانه من سیلاب است
حیف و صد حیف که از آب مروت خالی است
این همه کاسه زرین که بر این دولاب است
خواب و بیداری آگاه دلان نیست به چشم
شب این طایفه روزی است که دل در خواب است
تا گرفته است ز لب مهر خموشی صائب
گوش این نغمه شناسان، صدف سیماب است
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
زان دم تیغ که از آب بقا سیراب است
آب بردار که صحرای فنا بی آب است
هوش مصنوعی: از لحظهای که تیغ مرگ از آب جاودانی سیراب است، آب بردار زیرا صحرای فنا بیآب و تشنه است.
پیر کنعان نظر از راه نظر بستن یافت
چشم پوشیدن این طایفه فتح الباب است
هوش مصنوعی: پیر کنعان با توجه و خیره شدن به امور، توانسته است به درک عمیقی برسد. در واقع، از این موضوع میتوان نتیجه گرفت که دوری از نگاههای سطحی و توجه به عمق مسائل، راهی برای دستیابی به موفقیت و فهم بهتر از زندگی است.
طوق زنجیر، گریبان سمورست مرا
موی چون تیغ زند بر تن من، سنجاب است
هوش مصنوعی: زنجیر و طوقی که بر گردن دارم، مانند گریبان مرا به سختی میفشارد. موی من مثل تیغی بر روی تنم احساس میشود، و این نوعی تضاد و سختی را به تصویر میکشد.
تا رسیده است به آن موی کمر پیچیده است
رشته جان من و موی کمر همتاب است
هوش مصنوعی: تا آنجا که به موی کمرش رسیده، حقیقتاً رشته جان من به موی کمر او پیوند خورده است.
ذره ای نیست در آفاق که سرگردان نیست
این محیطی است که هر قطره او گرداب است
هوش مصنوعی: هیچ ذرهای در عالم وجود ندارد که گم شده و در سردرگمی نباشد؛ اینجا محیطی است که هر یک از قطرهها همچون گردابی میچرخند و درگیر ماجراها هستند.
اشک در دیده شرابی است که در جام جم است
داغ بر سینه چراغی است که در محراب است
هوش مصنوعی: چشمان پر از اشک مانند شرابی هستند که در جامی شفاف قرار دارد و این اشک، حسرت و درد را بر قلبی مینهد که در مکانی مقدس و نورانی وجود دارد.
فارغ از دردسر منت تعمیرم ساخت
صندل جبهه ویرانه من سیلاب است
هوش مصنوعی: من از مشکلات و دردسرها دور شدهام. در حالی که در حال مرمت و تعمیر صندلهای کهنهام هستم، به نوعی دلالت به ویرانی و مشکلاتی دارم که مثل سیلاب به من حملهور میشود.
حیف و صد حیف که از آب مروت خالی است
این همه کاسه زرین که بر این دولاب است
هوش مصنوعی: چه ناراحت کننده است که این همه کاسه زرین که روی این چرخ قرار دارد، از ویژگی بزرگمردی و مهربانی تهی است.
خواب و بیداری آگاه دلان نیست به چشم
شب این طایفه روزی است که دل در خواب است
هوش مصنوعی: بیدار بودن و خوابیدن برای دلهای آگاه معنا ندارد، زیرا در دل این گروه، شب همان روزی است که خوابیدهاند.
تا گرفته است ز لب مهر خموشی صائب
گوش این نغمه شناسان، صدف سیماب است
هوش مصنوعی: خموشی عشق، از لبان یار به اندازهای تاثیرگذار است که حتی گوش نغمهسرایان را نیز گرفته است، گویی که این سکوت مانند صدفی پر از نقره است.
حاشیه ها
1397/05/28 04:07
محسن حیدرزاده جزی
بیت سوم :
طوق زنجیر ، گریبان سمور است مرا .....