گنجور

غزل شمارهٔ ۱۴۱۱

چهره صاف تو آیینه اندیشه نماست
جان ز سیمای تو چون آب ز گوهر پیداست
دیده ای نیست که حیران تماشای تو نیست
قامت همچو سنان تو عجب حلقه رباست
جسم خاکی است حجاب نظر راهروان
سیل چون گرد راه از خویش فشاند دریاست
نفس مرتاض بود راحله گرمروان
اژدها را چو گلو تنگ بگیرند عصاست
ریگ در شیشه ساعت نپذیرد آرام
وای بر آن که درین دایره بی سر و پاست
هر که گم کرد درین بادیه خود را، خضرست
هر که گرداند رخ از دیدن خود، قبله نماست
ناله سینه مجروح اثرها دارد
زخم چندان که به هم نامده، محراب دعاست
دل ازان پیچ وخم زلف عبث می نالد
این کمانی است که چون راست شود تیر قضاست
نقش اوضاع جهان مختلف از بینش توست
این نگاری است که چون دست به هم داد حناست
کاه اگر از ته دیوار نیاید بیرون
گنه کوتهی جاذبه کاهرباست
از شفق چهره امید به خون می شوید
چون هلال آن که درین دایره انگشت نماست
خاطر امن کجا، عالم امکان ز کجا
برگریزان حواس است، نفس تا برجاست
هر چه گردون سیه کاسه به منت بخشد
خون مرده است به چشم من، اگر آب بقاست
پیش از آنی که به جرم کم من پردازی
کم ازانم که مرا عذر گنه باید خواست؟
چشم کوته نظران حلقه بیرون درست
ورنه هر ذره ای آیینه خورشید نماست
نیست از جانب معشوق حجابی صائب
پرده دیده ما، دیده بی پرده ماست

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چهره صاف تو آیینه اندیشه نماست
جان ز سیمای تو چون آب ز گوهر پیداست
هوش مصنوعی: صورت بی‌نقص تو، نمایی از افکار خالص است. جان من از چهره‌ات مانند آب که از گوهر روشن است، قابل درک و معلوم می‌شود.
دیده ای نیست که حیران تماشای تو نیست
قامت همچو سنان تو عجب حلقه رباست
هوش مصنوعی: هیچ چشمی نیست که از تماشای تو شگفت زده نشده باشد، قامت تو که مانند نیزه‌ای است، واقعاً جلب توجه می‌کند.
جسم خاکی است حجاب نظر راهروان
سیل چون گرد راه از خویش فشاند دریاست
هوش مصنوعی: جسم انسان مانند پرده‌ای است که مانع دید ما به حقیقت است؛ مانند اینکه سیل که از مسیر خود می‌رود، گرد و غبار و کثیفی را از خود دفع می‌کند. در واقع، حقیقت و عمق وجود انسان به مانند دریا است که نیاز به کنار زدن این حجاب دارد.
نفس مرتاض بود راحله گرمروان
اژدها را چو گلو تنگ بگیرند عصاست
هوش مصنوعی: نفس سرکشی که تحت کنترل و تزکیه قرار گرفته، مانند کشتی‌بان مطمئنی است که در شرایط سخت و خطرناک به آرامی کنترل کشتی را در دست دارد و با دقت و تدبیر از کوه‌های خطرناک عبور می‌کند. در این مسیر، اگر خشم و نزاعی پیش آید، باید با توازن برخورد کرده و آرامش خود را حفظ کند.
ریگ در شیشه ساعت نپذیرد آرام
وای بر آن که درین دایره بی سر و پاست
هوش مصنوعی: ریگ در شیشه‌ی ساعت نمی‌تواند آرام بگیرد، وای بر کسی که در این دایره‌ی بی‌سر و صدا به سر می‌برد.
هر که گم کرد درین بادیه خود را، خضرست
هر که گرداند رخ از دیدن خود، قبله نماست
هوش مصنوعی: هر کسی که در این راه گم شده باشد و خود را فراموش کند، به مانند خضر است و هر که از دیدن خود و واقعیت خویش روی برگرداند، می‌تواند به دیگران راهنمایی کند.
ناله سینه مجروح اثرها دارد
زخم چندان که به هم نامده، محراب دعاست
هوش مصنوعی: صدای ناله از دل زخمی، نشانه‌های عمیقی دارد. زخم‌هایی که به هم متصل نشده‌اند، در حقیقت مانند محل عبادت و دعا هستند.
دل ازان پیچ وخم زلف عبث می نالد
این کمانی است که چون راست شود تیر قضاست
هوش مصنوعی: دل از پیچ و خم زلف معشوق به طور بی‌خود و بی‌دلیل ناله می‌زند. این وضعیت شبیه کمانی است که اگر درست شود، تبدیل به تیر سرنوشت می‌شود.
نقش اوضاع جهان مختلف از بینش توست
این نگاری است که چون دست به هم داد حناست
هوش مصنوعی: تحول و تغییرات جهان به دیدگاه و نگرش تو بستگی دارد. اینجا به نوعی به این اشاره شده که واقعیت‌ها و تصاویر دنیای اطراف تو، مانند نقش و نگاری که بر روی دستانت وجود دارد، انعکاسی از ذهن و احساسات تو هستند.
کاه اگر از ته دیوار نیاید بیرون
گنه کوتهی جاذبه کاهرباست
هوش مصنوعی: اگر کاه از پایین دیوار بیرون نریزد، تقصیر آن به کوتاهی جاذبه‌ی زمین نیست.
از شفق چهره امید به خون می شوید
چون هلال آن که درین دایره انگشت نماست
هوش مصنوعی: امید، مانند رنگی سرخ و خونین، از چهره افق می‌ریزد و به مانند هلال ماهی که در این دایره مشخص و نمایان است، خود را نشان می‌دهد.
خاطر امن کجا، عالم امکان ز کجا
برگریزان حواس است، نفس تا برجاست
هوش مصنوعی: کجا می‌توان به آرامش دست یافت، وقتی که جهان امکان از کجا در حال فراری دادن حواس ماست، تا زمانی که نفس وجود دارد.
هر چه گردون سیه کاسه به منت بخشد
خون مرده است به چشم من، اگر آب بقاست
هوش مصنوعی: هر چیزی که دنیا به من بدهد، برای من بی‌ارزش است و مانند خون مرده به نظر می‌رسد، حتی اگر به نظر برسد که زندگی و جاودانگی در آن وجود دارد.
پیش از آنی که به جرم کم من پردازی
کم ازانم که مرا عذر گنه باید خواست؟
هوش مصنوعی: قبل از اینکه تو به خاطر کم‌کاری من را متهم کنی، باید از من عذرخواهی کنی که دست‌کم من هم دلیل و برهانی برای گناه خود دارم.
چشم کوته نظران حلقه بیرون درست
ورنه هر ذره ای آیینه خورشید نماست
هوش مصنوعی: چشم افرادی که دیدگاه محدود دارند نمی‌تواند زیبایی‌های واقعی را ببیند؛ در حالی که هر ذره‌ای از جهان می‌تواند مثل آینه‌ای نور و درخشندگی خورشید را بازتاب کند.
نیست از جانب معشوق حجابی صائب
پرده دیده ما، دیده بی پرده ماست
هوش مصنوعی: ما از طرف معشوق هیچ پرده‌ای نداریم، بلکه این خود ما هستیم که با دیدی آشکار بدون هیچ پرده‌ای درک می‌کنیم.

حاشیه ها

1395/04/20 19:07
mhdbig

در مصرع دوم بیت سوم. به تناسب وزن ره صحیح است

1399/02/20 00:05
نگین خزایی

سلام خیلی ممنون از اشتراک گذاری ،چقد خوب میشد اگ اشعار رو تفسیر هم میکردید