غزل شمارهٔ ۱۳۸۳
جای جام باده را تریاک نتواند گرفت
خاک جای آب آتشناک نتواند گرفت
کار مژگان نیست حفظ گریه بی اختیار
پیش این سیلاب را خاشاک نتواند گرفت
رخنه چون در ملک افزون شد گرفتن مشکل است
عافیت جا در دل صد چاک نتواند گرفت
رز به اندک روزگاری بر سر آمد از چنار
هر سبکدستی عنان تاک نتواند گرفت
در کمان سخت نتوان حفظ کردن تیر را
آه جا در خاطر غمناک نتواند گرفت
می شود در ناف آهو مشک هر خونی که خورد
دل کسی ان طره پیچاک نتواند گرفت
می برد خورشید تابان گرمی بیجا به کار
دل ز ماهرروی آتشناک نتواند گرفت
طعمه بیرون از دهان شیر کردن مشکل است
خون خود را کس ازان فتراک نتواند گرفت
غیر آه ما که از دامان مطلب کوته است
هیچ دستی دامن افلاک نتواند گرفت
می توان از پنجه شاهین گرفتن کبک را
دل کسی صائب ازان بی باک نتواند گرفت
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
جای جام باده را تریاک نتواند گرفت
خاک جای آب آتشناک نتواند گرفت
هوش مصنوعی: محلّی که باده و شراب در آن قرار دارد، هیچ چیز دیگری مانند تریاک نمیتواند جایگزین آن شود. همچنین، جایی که آب و آتش وجود دارند، به هیچ وجه نمیتوان آن را با خاک پر کرد.
کار مژگان نیست حفظ گریه بی اختیار
پیش این سیلاب را خاشاک نتواند گرفت
هوش مصنوعی: این بیت به معنای این است که گاهی اوقات انسان نمیتواند احساسات یا اشکهای خود را کنترل کند. در مقابل مشکلات و چالشها، مانند یک سیلاب که برخلاف هر تلاش و کوشش، جاری و بیاختیار است. در این میان، ما شبیه به خاشاکی هستیم که در برابر این نیروی عظیم نمیتوانیم مقاومتی کنیم. در واقع، اشاره به ناتوانی ما در مقابله با احساسات و وقایع زندگی دارد.
رخنه چون در ملک افزون شد گرفتن مشکل است
عافیت جا در دل صد چاک نتواند گرفت
هوش مصنوعی: وقتی که در یک سرزمین مشکلات و ناهنجاریها افزایش یابد، برای حفظ آرامش و سلامت روانی بسیار دشوار میشود. در چنین شرایطی، هیچ گاه نمیتوان به راحتی آرامش و امنیت را در دلهای پر از زخم و رنج پیدا کرد.
رز به اندک روزگاری بر سر آمد از چنار
هر سبکدستی عنان تاک نتواند گرفت
هوش مصنوعی: گل سرخی به زودی بر روی درخت چنار شکوفا میشود، اما هر کسی که بیتجربه باشد نمیتواند کنترل بر روی درخت انگور را به دست آورد.
در کمان سخت نتوان حفظ کردن تیر را
آه جا در خاطر غمناک نتواند گرفت
هوش مصنوعی: تیر را نمیتوان در کمان سخت نگهداشت، همانطور که در دل غمناک نمیتوان خاطرات را حفظ کرد.
می شود در ناف آهو مشک هر خونی که خورد
دل کسی ان طره پیچاک نتواند گرفت
هوش مصنوعی: هر کسی که دلش به عشق کسی تنگ شده باشد، هیچ گاه نمیتواند آن زیبایی و جذابیت خاصی را که در موی پیچدار او وجود دارد، از یاد ببرد.
می برد خورشید تابان گرمی بیجا به کار
دل ز ماهرروی آتشناک نتواند گرفت
هوش مصنوعی: خورشید روشن با گرمای اضافی خودش، نمیتواند عشق و دلباخته جذاب و جذابیت خیرهکننده را در قلب کسی که از زیبایی و هنر بهرهمند است، به دست آورد.
طعمه بیرون از دهان شیر کردن مشکل است
خون خود را کس ازان فتراک نتواند گرفت
هوش مصنوعی: راهنمایی برای شکار چیزهایی که در دسترس نیست و خارج از کنترل هستند، بسیار دشوار است. هیچکس نمیتواند به راحتی از خطرات و مشکلاتی که بر سر راهش قرار دارد، جان سالم بدر ببرد.
غیر آه ما که از دامان مطلب کوته است
هیچ دستی دامن افلاک نتواند گرفت
هوش مصنوعی: جز آه و ناله ما که از طلب و آرزوهایمان کمتر است، هیچ دستی نمیتواند به آسمانها دست یازد.
می توان از پنجه شاهین گرفتن کبک را
دل کسی صائب ازان بی باک نتواند گرفت
هوش مصنوعی: کسی که دلش پر از شجاعت و بی باکی است، نمیتواند با کمال آرامش و بی هیچ ترسی از پنجه یک شاهین کبکی را بگیرد. این نشان میدهد که برای دستیابی به برخی از چیزها نیاز به جرات و قدرت است و این کار به سادگی امکانپذیر نیست.