غزل شمارهٔ ۱۳۲
برگِ عیش آماده از فقر و قناعت شد مرا
دستِ خود از هر چه شستم پاک، قسمت شد مرا
خود حسابی شد دلِ آگاه را روزِ حساب
دیدهٔ انصاف میزانِ قیامت شد مرا
پیری از دنیای باطل کرد روی من به حق
قامتِ خمگشته محرابِ عبادت شد مرا
هر می تلخی که بردم در جوانیها به کار
وقت پیری مایهٔ اشکِ ندامت شد مرا
دانهای جز خوردنِ دل نیست در هنگامهها
حیف از اوقاتی که صرفِ دامِ صحبت شد مرا
آنچه در ایامِ پیری کم شد از نورِ بصر
باعثِ افزونی نورِ بصیرت شد مرا
منت ایزد را که در انجامِ عمر آمد به دست
در جوانی گر ز کف دامانِ فرصت شد مرا
دستِ هر کس را گرفتم صائب از افتادگان
بر چراغِ زندگی دستِ حمایت شد مرا
غزل شمارهٔ ۱۳۱: نیست ممکن قُربِ آتش بال و پر سوزد مراغزل شمارهٔ ۱۳۳: از سرِ زلفِ تو بر دل، کار مشکل شد مرا
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
برگِ عیش آماده از فقر و قناعت شد مرا
دستِ خود از هر چه شستم پاک، قسمت شد مرا
هوش مصنوعی: زندگی شاد و پر از لذتها بر منروی آورد و به خاطر زندگی ساده و قناعتام، از هرچیزی که داشتم، دل کندم و خودم را از وابستگیها آزاد کردم. این وضعیت تازه برایم پیش آمد و سهم من شد.
خود حسابی شد دلِ آگاه را روزِ حساب
دیدهٔ انصاف میزانِ قیامت شد مرا
هوش مصنوعی: دل آگاه من در روز حساب به تأمل و دقت به قضاوت مینگرد و در این روز، چشم انصاف در میزان قیامت، خود را نشان میدهد.
پیری از دنیای باطل کرد روی من به حق
قامتِ خمگشته محرابِ عبادت شد مرا
هوش مصنوعی: پیری از دنیای فریبنده روی برگردانده و مرا به سمت حقیقت راهنمایی کرده است، تا آنجا که قامت خمیدهام مانند محراب عبادت شده است.
هر می تلخی که بردم در جوانیها به کار
وقت پیری مایهٔ اشکِ ندامت شد مرا
هوش مصنوعی: هر نوشیدنی تلخی که در جوانی تجربه کردم، در زمان پیری تبدیل به دلیلی برای اندوه و پشیمانیام شد.
دانهای جز خوردنِ دل نیست در هنگامهها
حیف از اوقاتی که صرفِ دامِ صحبت شد مرا
هوش مصنوعی: در لحظات حساس، تنها چیزی که ارزش دارد، خوردن دل است و جالب است که زمانهایی که برای گفتگوهای بیفایده صرف کردم، حیف بوده است.
آنچه در ایامِ پیری کم شد از نورِ بصر
باعثِ افزونی نورِ بصیرت شد مرا
هوش مصنوعی: آنچه در دوران پیری از دید چشمم کم شده، به نوعی باعث افزایش بینش و درک عمیقتری در درونم شده است.
منت ایزد را که در انجامِ عمر آمد به دست
در جوانی گر ز کف دامانِ فرصت شد مرا
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر شکرگزاری و قدردانی از لطف خداوند است که در دوران جوانی فرصتی برای انجام کارهای خوب و بهرهبرداری از زندگی به فرد داده شده است. شاعر از این موضوع خوشحال و راضی است و به اهمیت این فرصت در زندگی اشاره میکند.
دستِ هر کس را گرفتم صائب از افتادگان
بر چراغِ زندگی دستِ حمایت شد مرا
هوش مصنوعی: هر کس را که در مسیر زندگی پشتیبانی کردم، به نوعی نور و راهنمایی برای آنها شدم و در این کار، به من نیز کمک و روشنایی بخشید.

صائب