گنجور

غزل شمارهٔ ۱۲۵۷

نیست تا پاک از غرضها در سخاوت سود نیست
در تلاش نام، سیم و زر فشاندن جود نیست
خواب غفلت پرده چشم غلط بین می شود
ورنه در مهد زمین آسودگی موجود نیست
آه را از درد و داغ عشق باشد بال و پر
نگذرد از پشت لب آهی که دردآلود نیست
می کند آب و علف ضایع درین بستانسرا
هر که از گفتار و کردارش دلی خشنود نیست
سیل را از بحر بی پایان گذشتن مشکل است
سنگ راهی شوق را چون منزل مقصود نیست
بوی خون می آید از گلهای این بستانسرا
سرو این گلزار کم از تیغ زهرآلود نیست
تیغ معذورست در کوتاهی زلف ایاز
سرکشی با پادشاهان عاقبت محمود نیست
زهر را بر خود گوارا می کند نفس خسیس
جز زیان عام مردم، تاجران را سود نیست
دیده ناقص بصیرت از هنر افتد به عیب
چشم روزن را نصیب از شمع غیر از دود نیست
بوی تسلیم از گلستان رضا نشنیده است
کوته اندیشی که از وضع جهان خشنود نیست
هر چه پیش از مرگ می بخشی به سایل همت است
برگ را در برگریز از خود فشاندن جود نیست
صلح کن صائب به داغ عشق ازین عبرت سرا
در بساط آسمان گر اختر مسعود نیست

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

نیست تا پاک از غرضها در سخاوت سود نیست
در تلاش نام، سیم و زر فشاندن جود نیست
هوش مصنوعی: سخاوت واقعی زمانی است که انسان بدون هیچ نیت و منفعتی به دیگران کمک کند. تلاش برای به دست آوردن شهرت یا مال، در واقع بخشش نیست و ارزش ندارد.
خواب غفلت پرده چشم غلط بین می شود
ورنه در مهد زمین آسودگی موجود نیست
هوش مصنوعی: اگر انسان در خواب غفلت باشد، نمی‌تواند واقعیت‌ها را به درستی ببیند، اما در حقیقت در این دنیا هیچ آرامش واقعی وجود ندارد.
آه را از درد و داغ عشق باشد بال و پر
نگذرد از پشت لب آهی که دردآلود نیست
هوش مصنوعی: آه و ناله‌ای که از عشق و درد ناشی می‌شود، توان پرواز دارد و به آسانی از دهان بیرون می‌آید، اما آموختن آن درد و رنج، تنها با پشت سر گذاشتن درد واقعی ممکن است.
می کند آب و علف ضایع درین بستانسرا
هر که از گفتار و کردارش دلی خشنود نیست
هوش مصنوعی: هر کسی که از گفتار و رفتار خود راضی نیست، در این باغ موجب زحمت و خسارت به آب و علف می‌شود.
سیل را از بحر بی پایان گذشتن مشکل است
سنگ راهی شوق را چون منزل مقصود نیست
هوش مصنوعی: عبور از سیلِ بی‌پایان دشوار است، زیرا سنگ‌لاخی که در مسیر عشق قرار دارد، مانند جایی برای توقف و هدف نهایی نیست.
بوی خون می آید از گلهای این بستانسرا
سرو این گلزار کم از تیغ زهرآلود نیست
هوش مصنوعی: بوی خون از گل‌های این باغ به مشام می‌رسد و سروهای این گلزار، کم از تیغ‌های زهرآلود نیستند.
تیغ معذورست در کوتاهی زلف ایاز
سرکشی با پادشاهان عاقبت محمود نیست
هوش مصنوعی: زلف‌های ایاز به مانند تیغی هستند که به خاطر کوتاهی خود معذورند. اما سرکشی و نافرمانی که از جانب برخی برندا می‌شود، سرانجام خوبی نخواهد داشت. محمود، پادشاه، همیشه برتر و برنده است و این نافرمانی عاقبت خوشی به دنبال نخواهد داشت.
زهر را بر خود گوارا می کند نفس خسیس
جز زیان عام مردم، تاجران را سود نیست
هوش مصنوعی: نفس بخل و خساست مانند زهر عمل می‌کند، یعنی فرد بخیل نه تنها به خود آسیب می‌زند، بلکه به دیگران نیز زیان می‌رساند. تاجران فقط به نفع خود فکر می‌کنند و از مشکلات عمومی مردم سودی نمی‌برند.
دیده ناقص بصیرت از هنر افتد به عیب
چشم روزن را نصیب از شمع غیر از دود نیست
هوش مصنوعی: چشم ناتوان نمی‌تواند زیبایی‌ها را ببیند و فقط عیب‌ها را مشاهده می‌کند؛ مانند آنکه در نور شمع، فقط دود را می‌بیند و چیزی از روشنی نمی‌فهمد.
بوی تسلیم از گلستان رضا نشنیده است
کوته اندیشی که از وضع جهان خشنود نیست
هوش مصنوعی: کسی که از شرایط جهان ناراضی است، به این دلیل است که نمی‌تواند بوی آرامش و تسلیم در برابر اراده خداوند را از گلستان راضی بشنود. او کوتاه‌نظر است و قادر به درک زیبایی‌های موجود در زندگی نیست.
هر چه پیش از مرگ می بخشی به سایل همت است
برگ را در برگریز از خود فشاندن جود نیست
هوش مصنوعی: هر چیزی که قبل از مرگ به دیگران می‌بخشی، نشان از اراده و همت تو است. اگر درخت برگ‌هایش را به زمین می‌ریزد، این عمل نشانه‌ی بخشش نیست، بلکه بخشی از طبیعت آن درخت است.
صلح کن صائب به داغ عشق ازین عبرت سرا
در بساط آسمان گر اختر مسعود نیست
هوش مصنوعی: به آرامش برس ای صائب، چرا که عشق زخم‌داری است و اینجا در این جهان که پراز عبرت است، اگر ستاره خوشبختی نیست، پس به چه کار می‌آید؟