گنجور

غزل شمارهٔ ۱۰۴

هر تُنُک‌ظرفی ننوشد خونِ گرمِ تاک را
جامی از فولاد باید آبِ آتشناک را
عقدهٔ دل را به زورِ اشک نتوان باز‌ کرد
گریه نتواند گره از دل گشودن تاک را
عقل در اصلاح ما بیهوده می‌سازد دماغ
چوُن جنونِ دوری از سر می‌رود افلاک را؟
صائب از فکرِ گلوسوزِ تو لذّت می‌برد
هر که می‌داند زبانِ شعلهٔ ادراک را

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

هر تُنُک‌ظرفی ننوشد خونِ گرمِ تاک را
جامی از فولاد باید آبِ آتشناک را
هوش مصنوعی: هر کس نمی‌تواند از طعم لذیذ و غنی شراب بهره‌مند شود، باید برای نوشیدن چیزی که ارزشمند است، از ظرفی مقاوم و مناسب استفاده کند.
عقدهٔ دل را به زورِ اشک نتوان باز‌ کرد
گریه نتواند گره از دل گشودن تاک را
هوش مصنوعی: مشکلات عاطفی را نمی‌توان با گریه کردن حل کرد؛ اشک به تنهایی نمی‌تواند دردی را از دل برطرف کند، مانند اینکه نمی‌توان از اشک برای آزاد کردن یک تاک استفاده کرد.
عقل در اصلاح ما بیهوده می‌سازد دماغ
چوُن جنونِ دوری از سر می‌رود افلاک را؟
هوش مصنوعی: به نظر می‌رسد عقل در بهبود وضعیت ما تلاش بی‌فایده‌ای می‌کند، زیرا زمانی که از حالت جنون و عدم تعادل خارج می‌شویم، در واقع به مراتب بالاتری می‌رسیم و افلاک را درک می‌کنیم.
صائب از فکرِ گلوسوزِ تو لذّت می‌برد
هر که می‌داند زبانِ شعلهٔ ادراک را
هوش مصنوعی: هر کس که آگاه است، از اندیشهٔ سوزان تو خرسند می‌شود و از شعله‌های درک و فهم خود لذت می‌برد.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۱۰۴ به خوانش عندلیب