شمارهٔ ۸ - در مدح شاه عباس دوم
ای زمان دلگشایت نوبهار روزگار
صبح نوروز از جبین بخت سبزت آشکار
طینت پاک تو از خاک شریف بوتراب
گوهر تیغ تو از صلب متین ذوالفقار
صولت شیر خدا از بازوی اقبال تو
می شود چون نور خورشید از مه نو آشکار
آفتاب سایه پرور را تماشا می کند
هر که می بیند ترا در سایه پروردگار
تا به لوح آفرینش نقش ایجاد تو بست
بوسه زد بر دست خود کلک قضا بی اختیار
مرشد کامل تویی سجاده ارشاد را
تا شود نور ظهور صاحب الامر آشکار
گرچه بر فرمانروایان جهان فرماندهی
سر نمی پیچی ز فرمان خدا در هیچ کار
دین و دولت را تویی فرمانروای راستین
گرچه در روی زمین هستند شاهان بی شمار
همچو سبابه کز انگشتان شهادت حق اوست
دین حق قایم به توست از خسروان روزگار
از رسوخ اعتقادات آسمان بنیاد شد
چون بروج آسمانی مذهب هشت و چهار
بیضه اسلام از سنگ حوادث ایمن است
عصمت ذات تو تا شد آفرینش را حصار
در حسب ممتازی از فرمانروایان جهان
در نسب داری شرف بر خسروان نامدار
پادشاهان دگر دارند تاجی سر به سر
جز تو از شاهان که دارد بندگان تاجدار؟
سر به سر پاکیزه اخلاقند نزدیکان تو
در صفا و لطف رنگ چشمه دارد جویبار
در جوانی یافتی دولت ز شاه نوجوان
زود خواهی شد به کام دل ز دولت کامکار
زنده کردی نام جد سامی خود را ز عدل
چون تو فرزندی ندارد یاد دور روزگار
شمع بالین مزارش عمر جاویدان بود
شهریاری را که باشد چون تو شاهی یادگار
داری اخلاق صفی با شوکت عباس شاه
دیده بد دور بادا از تو ای عالی تبار
هر چه باید با خود آورده است ذات کاملت
بی نیاز از مایه دریاست در شاهوار
نیست صیقل احتیاج آیینه خورشید را
جوهر ذات تو مستغنی است از آموزگار
سایه چتر تو تا افتاد بر روی زمین
آسمان دیگر از روی زمین شد آشکار
گرچه شمشیر تو نوخط است از جوهر هنوز
می نویسد قطعه از خون عدو در کارزار
گرگ در ایام عدلت چون سگ اصحاب کهف
از تهیدستی دل خود می خورد در کنج غار
از خودآرایی نگردد خواب گرد دیده اش
تا عروس فتح را تیغ تو شد آیینه دار
سفته بیرون آید از کان چون لب خوبان عقیق
گر کند سهم خدنگت در دل خارا گذار
خانه پیمان که دیوار و درش زآیینه بود
شد به دوران تو چون سد سکندر استوار
فتنه در چشم پریرویان حصاری گشته است
تا چو ماه عید شد ابروی تیغت آشکار
شد قوی دست ضعیفان بس که در ایام تو
می گریزد از نهیب مور در سوراخ، مار
نیست در عهد تو از ظالم کسی مظلومتر
بس که گردیده است در چشم جهان بی اعتبار
نافه در چین می گذارد ناف غیرت بر زمین
عنبر خلق تو خواهد کرد اگر زینسان بهار
از حریر شعله جای خواب می سازد سپند
بس که شد در روزگارت وضع عالم برقرار
نیست هر صید زبون شایسته نخجیر تو
می کند شاهین اقبال تو دلها را شکار
بر رعیت مهربانی و به ظالم قهرمان
می بری هر جا که باید لطف و قهر خویش کار
رم به چشم آهوان خواب فراموشی شود
در رکاب دولت آری پا چو بر عزم شکار
می رباید حلقه از چشم غزالان نیزه ات
می کند چون آه، تیرت در دل نخجیر کار
پایه تخت فلک قدر تو از دست دعاست
می شوی از تاج و تخت و عمر و دولت کامکار
هست تأیید الهی شامل احوال تو
می کنی تسخیر عالم را به تیغ آبدار
کارپردازان نصرت منتظر ایستاده اند
تا ترا سازند بر رخش جهانگیری سوار
از سیاهی نیست پروا برق شمشیر ترا
اولین فتح تو خواهد بود ملک قندهار
آستانت سجده گاه سرفرازان می شود
رو به درگاه تو می آرند شاهان کبار
می شوی فرمانروا بر هفت اقلیم جهان
چون تویی از تاجداران شاه هفتم در شمار
می شود عباس، سابع چون کند در خویش دور
هفتم شاهان دینداری تو ای عالم مدار
می نوازی هر کسی را در خور اخلاص خویش
حق نگهدار تو باد ای پادشاه حق گزار
جاودان باشی که چون صید حرم آسوده اند
در پناه دولتت خلق جهان از گیرودار
می کند تا اقتباس نور، ماه از آفتاب
باد از شمع وجودت روشن این نیلی حصار
شمارهٔ ۷ - در مرثیه شاه صفی: پادشاهی و جوانی سد راه او نشدشمارهٔ ۹ - در مدح شاه عباس دوم: هزار شکر که گوهر فروز جاه و جلال
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای زمان دلگشایت نوبهار روزگار
صبح نوروز از جبین بخت سبزت آشکار
هوش مصنوعی: ای زمان! خوشیهای تو در بهار و روزهای نویدبخش نوروز از چهرهی خوشبختیات نمایان است.
طینت پاک تو از خاک شریف بوتراب
گوهر تیغ تو از صلب متین ذوالفقار
هوش مصنوعی: خاک پاک تو از زمین با عزت و شرافتی به نام بوتراب گرفته شده و شمشیر تو از نسل قهرمانی به نام ذوالفقار است که استحکام و قوت بسیار دارد.
صولت شیر خدا از بازوی اقبال تو
می شود چون نور خورشید از مه نو آشکار
هوش مصنوعی: قدرت و توانایی شیر خدا به واسطه موفقیت و شایستگی تو تجلی مییابد، همانطور که نور خورشید از ماه نو نمایان میشود.
آفتاب سایه پرور را تماشا می کند
هر که می بیند ترا در سایه پروردگار
هوش مصنوعی: هر کس که تو را در سایه محبت و حمایت خداوند ببیند، مانند آفتاب است که به تماشای سایهای مینشیند.
تا به لوح آفرینش نقش ایجاد تو بست
بوسه زد بر دست خود کلک قضا بی اختیار
هوش مصنوعی: تأثیر شکلگیری تو بر صفحه وجود به قدری قوی است که قلم تقدیر، بدون اختیار، بر دست خود بوسه میزند.
مرشد کامل تویی سجاده ارشاد را
تا شود نور ظهور صاحب الامر آشکار
هوش مصنوعی: ای استاد کامل، تو هستی که بر روی سجاده هدایت نشستهای تا نور ظهور صاحب زمان روشن و نمایان شود.
گرچه بر فرمانروایان جهان فرماندهی
سر نمی پیچی ز فرمان خدا در هیچ کار
هوش مصنوعی: هرچند که بر اوضاع و امور حاکمان جهان تسلط داری، اما در هیچ کاری از دستور خدا سرپیچی نمیکنی.
دین و دولت را تویی فرمانروای راستین
گرچه در روی زمین هستند شاهان بی شمار
هوش مصنوعی: تو فرمانروای واقعی دین و حکومت هستی، هرچند که در سطح زمین شاهان زیادی وجود دارند.
همچو سبابه کز انگشتان شهادت حق اوست
دین حق قایم به توست از خسروان روزگار
هوش مصنوعی: به مانند انگشت سبابه که نشانهگر حق است، دین واقعی بر تو استوار است و تو برتر از پادشاهان زمانهای.
از رسوخ اعتقادات آسمان بنیاد شد
چون بروج آسمانی مذهب هشت و چهار
هوش مصنوعی: این جمله بیانگر این است که اعتقادات عمیق و بنیادین مثل ستارهها در آسمان، برای مذهب و باورهای انسانی پایهریزی شدهاند و به شکل نظاممندی در آمدهاند. به عبارت دیگر، این اعتقادات مستحکم و سازمانیافته هستند و به نوعی ساختار و نظم خاصی به دین و مذهب دادهاند.
بیضه اسلام از سنگ حوادث ایمن است
عصمت ذات تو تا شد آفرینش را حصار
هوش مصنوعی: اسلام مانند تخممرغی است که از حوادث سخت و تلخ در امان مانده است. وجود پاک تو، باعث شده که آفرینش یک سپر و محافظ قوی داشته باشد.
در حسب ممتازی از فرمانروایان جهان
در نسب داری شرف بر خسروان نامدار
هوش مصنوعی: تو با داشتن نسبی برجسته از حکمرانان جهان، از نظر شرافت بر بزرگان و شاهان مشهور برتری داری.
پادشاهان دگر دارند تاجی سر به سر
جز تو از شاهان که دارد بندگان تاجدار؟
هوش مصنوعی: پادشاهان دیگر تاجی بر سر دارند، اما تنها تویی که از میان شاهان، بندگان تو هم دارای تاج و مقام هستند.
سر به سر پاکیزه اخلاقند نزدیکان تو
در صفا و لطف رنگ چشمه دارد جویبار
هوش مصنوعی: تمام نزدیکان تو از نظر اخلاقی پاک و خوش رفتارند، و در لطافت و صفا مانند جویباری هستند که رنگ چشمه را به خود گرفته است.
در جوانی یافتی دولت ز شاه نوجوان
زود خواهی شد به کام دل ز دولت کامکار
هوش مصنوعی: در جوانی شما موفقیت و شادی را از سوی شاه جوان به دست آوردید و به زودی به آنچه که دلتان میخواهد، خواهید رسید.
زنده کردی نام جد سامی خود را ز عدل
چون تو فرزندی ندارد یاد دور روزگار
هوش مصنوعی: تو با عدالت خود نام جد سامیات را زنده کردی، زیرا او فرزندی ندارد که یادش را زنده نگه دارد و تنها در دورانی که سپری شده، یادش باقی مانده است.
شمع بالین مزارش عمر جاویدان بود
شهریاری را که باشد چون تو شاهی یادگار
هوش مصنوعی: شمعی که بر سر مزار او گذاشته شده است، نشان از عمر طولانی و جاودانه او دارد. شهریاری که مانند تو باشد، یادگاری گرانبهاست.
داری اخلاق صفی با شوکت عباس شاه
دیده بد دور بادا از تو ای عالی تبار
هوش مصنوعی: تو دارای اخلاقی عالی و با شکوه مشابه عباس شاه هستی، پس ای صاحب خانواده بزرگ، بدیها از تو دور باشند.
هر چه باید با خود آورده است ذات کاملت
بی نیاز از مایه دریاست در شاهوار
هوش مصنوعی: هر آن چیزی که نیاز است، در وجود تو جمع شده است. ذات کامل تو از هر چیز دیگری بینیاز است، مانند دریا که بسیار گنجایش دارد.
نیست صیقل احتیاج آیینه خورشید را
جوهر ذات تو مستغنی است از آموزگار
هوش مصنوعی: خورشید به صیقل نیاز ندارد و خود به تنهایی درخشان است؛ تو نیز نیاز به آموزگار نداری، زیرا جوهر وجودت به خودی خود کافی و بینیاز است.
سایه چتر تو تا افتاد بر روی زمین
آسمان دیگر از روی زمین شد آشکار
هوش مصنوعی: وقتی سایه چتر تو بر زمین افتاد، آسمان بر روی زمین به وضوح نمایان شد.
گرچه شمشیر تو نوخط است از جوهر هنوز
می نویسد قطعه از خون عدو در کارزار
هوش مصنوعی: با اینکه شمشیر تو جدید و مثل خط تازه است، اما هنوز میتواند آثار خون دشمن را در میدان جنگ به تصویر بکشد.
گرگ در ایام عدلت چون سگ اصحاب کهف
از تهیدستی دل خود می خورد در کنج غار
هوش مصنوعی: در زمانی که عدالت برقرار باشد، حتی گرگ نیز مانند آن سگهای اصحاب کهف در گوشهای از غار، از ناچاری و نبود منابع، به زندگی خود ادامه میدهد.
از خودآرایی نگردد خواب گرد دیده اش
تا عروس فتح را تیغ تو شد آیینه دار
هوش مصنوعی: زینت و تزیین خود نمیتواند خواب را از چشمهایت دور کند، تا زمانی که تو همچون آینهای برای عروس پیروزی با تیغ خود بشوی.
سفته بیرون آید از کان چون لب خوبان عقیق
گر کند سهم خدنگت در دل خارا گذار
هوش مصنوعی: از دل سنگها چیزی زیبا و ارزشمند مانند لبی خوشنما بیرون میآید. اگر تیر عشق تو در دل من فرود آید، مانند سنگ سخت و بیروح خواهد بود.
خانه پیمان که دیوار و درش زآیینه بود
شد به دوران تو چون سد سکندر استوار
هوش مصنوعی: خانهای که دیوارها و درهایش از آینه ساخته شده بود، در زمان تو مانند سد سکندر مستحکم و مقاوم شده است.
فتنه در چشم پریرویان حصاری گشته است
تا چو ماه عید شد ابروی تیغت آشکار
هوش مصنوعی: در چهره زیبای معشوق، نیرنگی ایجاد شده که تا زمانی که شب عید از راه برسد و ابروی تیز و کنایهآمیزش نمایان شود، در اطرافش محافظت کرده است.
شد قوی دست ضعیفان بس که در ایام تو
می گریزد از نهیب مور در سوراخ، مار
هوش مصنوعی: روز به روز توانایی و قدرت افراد ضعیف بیشتر میشود، به حدی که حتی مار نیز از صدای مور در سوراخش فرار میکند.
نیست در عهد تو از ظالم کسی مظلومتر
بس که گردیده است در چشم جهان بی اعتبار
هوش مصنوعی: در زمان تو، هیچ مظلومی مظلومتر از ظالم وجود ندارد، چون او به چنان وضعی افتاده که در نظر جهانیان بیاعتبار شده است.
نافه در چین می گذارد ناف غیرت بر زمین
عنبر خلق تو خواهد کرد اگر زینسان بهار
هوش مصنوعی: نافه، که نوعی گل خوشبو است، در چین میگذارد و زیبایی و غیرت را به زمین عطری میافکند. اگر بهار اینگونه ادامه یابد، خلق تو همچون عطر عنبر خواهد بود.
از حریر شعله جای خواب می سازد سپند
بس که شد در روزگارت وضع عالم برقرار
هوش مصنوعی: شعلههای آتش بهقدری نرم و لطیفند که میتوانند جایی برای خواب درست کنند، چرا که در دنیای تو اوضاع زندگی به طور کامل و پایدار شده است.
نیست هر صید زبون شایسته نخجیر تو
می کند شاهین اقبال تو دلها را شکار
هوش مصنوعی: هر کسی که به دام میافتد، لزوماً سزاوار شکار تو نیست. تو مانند شاهینی هستی که قلبهای مردم را هدف قرار میدهد و شکار میکند.
بر رعیت مهربانی و به ظالم قهرمان
می بری هر جا که باید لطف و قهر خویش کار
هوش مصنوعی: تو باید در برابر رعیت با مهربانی رفتار کنی و در مقابل ظالم با قدرت و قهر خود. هر جایی که نیاز به محبت یا قهری باشد، باید دخالت کنی.
رم به چشم آهوان خواب فراموشی شود
در رکاب دولت آری پا چو بر عزم شکار
هوش مصنوعی: چشم آهوان در حالت خواب، فراموشی را به خود میگیرد و در زمانی که دولت و قدرت برپا است، پا به حرکت در شکار میگذارند.
می رباید حلقه از چشم غزالان نیزه ات
می کند چون آه، تیرت در دل نخجیر کار
هوش مصنوعی: گرگانی ناز چشم غزالان را میرباید و با نیزهی تو مانند آهو، تیر در دل شکار مینشیند.
پایه تخت فلک قدر تو از دست دعاست
می شوی از تاج و تخت و عمر و دولت کامکار
هوش مصنوعی: برای رسیدن به مقام و موقعیتهای بزرگ در زندگی، به دعای دیگران و ارتباطات معنوی نیازمند هستیم. از این طریق، میتوانیم به قدرت و موفقیت دست یابیم و از نعمتها و امکانات بیشتری بهرهمند شویم.
هست تأیید الهی شامل احوال تو
می کنی تسخیر عالم را به تیغ آبدار
هوش مصنوعی: حمایت خداوند بر اوضاع تو شامل میشود، و تو با قدرتی خاص میتوانی بر جهان تسلط پیدا کنی.
کارپردازان نصرت منتظر ایستاده اند
تا ترا سازند بر رخش جهانگیری سوار
هوش مصنوعی: یاران و حامیان پیروزی در انتظار هستند تا تو را آماده کنند و بر اسب قدرت و سلطنت سوار کنند.
از سیاهی نیست پروا برق شمشیر ترا
اولین فتح تو خواهد بود ملک قندهار
هوش مصنوعی: از تاریکی نترس، زیرا درخشش شمشیر تو نشان دهنده پیروزی نخست تو بر سرزمین قندهار خواهد بود.
آستانت سجده گاه سرفرازان می شود
رو به درگاه تو می آرند شاهان کبار
هوش مصنوعی: مکان تو به جایگاهی برای عبادت و سجده ی بزرگواران تبدیل می شود و پادشاهان بزرگ به سوی تو روی می آورند.
می شوی فرمانروا بر هفت اقلیم جهان
چون تویی از تاجداران شاه هفتم در شمار
هوش مصنوعی: تو اگر مانند توانی، بر هفت اقلیم جهان فرمانروایی خواهی کرد، زیرا تو از جمله تاجداران شاه هفتم محسوب میشوی.
می شود عباس، سابع چون کند در خویش دور
هفتم شاهان دینداری تو ای عالم مدار
هوش مصنوعی: عباس میتواند همچون دور هفتم در دل خود، در میان پادشاهان دیندار باشد، ای کسی که عالم را در دست داری و به آن توجه داری.
می نوازی هر کسی را در خور اخلاص خویش
حق نگهدار تو باد ای پادشاه حق گزار
هوش مصنوعی: هر کسی به اندازهی خلوص و نیتی که دارد، نوازش میشود؛ امیدوارم تو ای یکتا پادشاه که حق را پاس میداری، همواره در حفظ و نگهداریات موفق باشی.
جاودان باشی که چون صید حرم آسوده اند
در پناه دولتت خلق جهان از گیرودار
هوش مصنوعی: اگر جاویدان بمانی، مانند صیدی که در آرامش و امنیت زندگی میکند، مردم جهان به خاطر حمایت و قدرت تو از مشکلات و سختیها رهایی خواهند یافت.
می کند تا اقتباس نور، ماه از آفتاب
باد از شمع وجودت روشن این نیلی حصار
هوش مصنوعی: ماه از نور آفتاب بهرهمند میشود و باد نیز از روشنایی شمع وجود تو میتابد و این نور، این حصار نیلی رنگ را روشن میکند.