شمارهٔ ۲۱ - در مدح حضرت سیدالشهداء (ع)
خاکیان را از فلک امید آسایش خطاست
آسمان با این جلالت گوی چوگان قضاست
پرده خارست اگر دارد گلی این بوستان
نوش این غمخانه را چاشنی زهر فناست
ساحلی گر دارد این دریا لب گورست و بس
هست اگر کامی درین ویرانه کام اژدهاست
داغ ناسورست هست این خانه را گر روزنی
آه جانسوزست اگر شمعی درین ماتم سراست
سختی دوران به ارباب سعادت می رسد
استخوان از سفره این سنگدل رزق هماست
نیست سالم دامن پاکان ز دست انداز او
گرگ تهمت یوسف گل پیرهن را در قفاست
سنگ می بارد به نخل میوه دار از شش جهت
سرو از بی حاصلی پیوسته در نشو و نماست
قرص مهر و ماه گردون را کسی نشکسته است
از دل خود روزی مهمان درین مهمانسراست
هر زبانی کز فروغ صدق دارد روشنی
زنده زیر خاک دایم چون چراغ آسیاست
تیرباران قضا نازل به مردان می شود
از نیستان شیر را آرامگاه و متکاست
هست اگر آسایشی در زیر تیغ و خنجرست
دیده حیران قربانی بر این معنی گواست
با قضای آسمان سودی ندارد احتیاط
بیشتر افتد به چه هر کس درین ره با عصاست
کی مسلم می گذارد زندگان را روزگار؟
کز سیه روزان این ماتم سرا آب بقاست
نیست غیر از نامرادی در جهان خاک مراد
مدعای هر دو عالم در دل بی مدعاست
عارفانی را که سر در جیب فکرت برده اند
چون ز ره صد چشم عبرت بین نهان زیر قباست
لب گشودن می شود موج خطر را بال و پر
لنگر این بحر پرآشوب، تسلیم و رضاست
زیر گردون ما ز غفلت شادمانی می کنیم
ورنه گندم سینه چاک از بیم زخم آسیاست
هر گدا چشمی نباشد مستحق این نوال
درد و محنت نزل خاص انبیا و اولیاست
زخم دندان ندامت می رسد سبابه را
از میان جمله انگشتان، که ایمان را گواست
در خور ظرف است اینجا هر دهان را لقمه ای
ضربت تیغ شهادت طعمه شیر خداست
نیست هر نخجیر لاغر لایق فتراک عشق
آل تمغای شهادت خاصه آل عباست
کی دلش سوزد به داغ دردمندان دگر؟
چرخ کز لب تشنگان او شهید کربلاست
آنچه از ظلم و ستم بر قرة العین رسول
رفت از سنگین دلان، بر صدق این معنی گواست
مظهر انوار ربانی، حسین بن علی
آن که خاک آستانش دردمندان را شفاست
ابر رحمت سایبان قبه پر نور او
روضه اش را از پر و بال ملایک بوریاست
دست خالی برنمی گردد دعا از روضه اش
سایلان را آستانش کعبه حاجت رواست
در رجب هر کس موفق شد به طوف مرقدش
بی تردد جای او در مقعد صدق خداست
در ره او زایران را هر چه از نقد حیات
صرف گردد، با وجود صرف گردیدن بجاست
چون فتاده است این مصیبت زائران را عمر کاه
در تلافی زان طوافش روح بخش و جانفزاست
نیست اهل بیت را رنگین تر از وی مصرعی
گر بود بر صدر نه معصوم جای او، بجاست
کور اگر روشن شود در روضه اش نبود عجب
کان حریم خاص مالامال از نور خداست
با لب خشک از جهان تا رفت آن سلطان دین
آب را خاک مذلت در دهان زین ماجراست
زین مصیبت می کند خون گریه چرخ سنگدل
این شفق نبود که صبح و شام ظاهر برسماست
عقده ها از ماتمش روی زمین را در دل است
دانه تسبیح، اشک خاک پاک کربلاست
در ره دین هر که جان خویش را سازد فدا
در گلوی تشنه او آب تیغ آب بقاست
تا بدخشان شد جگرگاه زمین از خون او
هر گیاهی کز زمین سر برزند لعلی قباست
نیست یک دل کز وقوع این مصیبت داغ نیست
گریه فرض عین هفتاد و دو ملت زین عزاست
می دهد غسل زیارت خلق را در آب چشم
این چنین خاک جگرسوزی ز مظلومان کراست؟
بهر زوارش که می آیند با چندین امید
هر کف خاک از زمین کربلا دست دعاست
مردگان با اسب چوبین قطع این ره می کنند
زندگان را طاقت دوری ز درگاهش کجاست؟
از سیاهی داغ این ماتم نمی آید برون
این مصیبت هست بر جا تا بجا ارض و سماست
از جگرها می کشد این نخل ماتم آب خویش
تا قیامت زین سبب پیوسته در نشو و نماست
گرچه از حجت بود حلم الهی بی نیاز
این مصیبت حجت حلم گرانسنگ خداست
قطره اشکی که آید در عزای او به چشم
گوشوار عرش را از پاکی گوهر سزاست
زائران را چون نسازد پاک از گرد گناه؟
شهپر روح الامین جاروب این جنت سراست
سبحه ای کز خاک پاک کربلا سامان دهند
بی تذکر بر زبان رشته اش ذکر خداست
چند روزی بود اگر مهر سلیمان معتبر
تا قیامت سجده گاه خلق مهر کربلاست
خاک این در شو که پیش همت دریا دلش
زایران را پاک کردن از گنه کمتر سخاست
مغز ایمان تازه می گردد ز بوی خاک او
این شمیم جانفزا با مشک و با عنبر کجاست؟
زیر سقف آسمان، خاکی که از روی نیاز
می توان مرد از برایش، خاک پاک کربلاست
تا شد از قهر الهی طعمه دوزخ یزید
نعره هل من مزید از آتش دوزخ نخاست
تکیه گاهش بود از دوش رسول هاشمی
آن سری کز تیغ بیداد یزید از تن جداست
آن که می شد پیکرش از برگ گل نیلوفری
چاک چاک امروز مانند گل از تیغ جفاست
آن که بود آرامگاهش از کنار مصطفی
پیکر سیمین او افتاده زیر دست و پاست
چرخ از انجم در عزایش دامن پر اشک شد
تا به دامان جزا گر ابر خون گرید رواست
مدحش از ما عاجزان صائب بود ترک ادب
آن که ممدوح خدا و مصطفی و مرتضاست
سال تاریخ مدیح این امام المتقین
چون نهد «جان » سر به پایش «مدح شاه کربلاست »
شمارهٔ ۲۰ - در مدح شاه عباس دوم: روی در برج شرف آورد دیگر آفتابشمارهٔ ۲۲ - درتهنیت ورود شاه عباس دوم از مازندران به اصفهان: منت خدای را که سلیمان روزگار
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خاکیان را از فلک امید آسایش خطاست
آسمان با این جلالت گوی چوگان قضاست
هوش مصنوعی: امید به آرامش برای زمینیان از آسمان نادرست است، زیرا آسمان با عظمتش مانند میدانی است که سرنوشت در آن بازی میشود.
پرده خارست اگر دارد گلی این بوستان
نوش این غمخانه را چاشنی زهر فناست
هوش مصنوعی: اگر بوستانی دارای خار باشد، این به معنای آن است که در این غمخانه، زیباییها و لذتها تنها با طعم زهر نابودی همراه هستند.
ساحلی گر دارد این دریا لب گورست و بس
هست اگر کامی درین ویرانه کام اژدهاست
هوش مصنوعی: اگر دریا ساحلی داشته باشد، فقط باید آمادهی درگذشتن باشد. هر موفقیتی در این ویرانه مانند کامیابی اژدهاست، سیری ناپذیر و بیخواب.
داغ ناسورست هست این خانه را گر روزنی
آه جانسوزست اگر شمعی درین ماتم سراست
هوش مصنوعی: این خانه پر از درد و غم است و اگر روزنی روشن برای نجات وجود داشته باشد، آن شمعی است که در این فضای اندوهناک میدرخشد.
سختی دوران به ارباب سعادت می رسد
استخوان از سفره این سنگدل رزق هماست
هوش مصنوعی: سختیهای زندگی در نهایت به کسانی میرسد که خوشبختی را در دل دارند، و در واقع آنها از دل سنگدلها بهرهمند میشوند.
نیست سالم دامن پاکان ز دست انداز او
گرگ تهمت یوسف گل پیرهن را در قفاست
هوش مصنوعی: در دستاندازهای زندگی، هیچیک از پاکدامنان در امان نیستند. حتی در این اوضاع، درندهای مانند تهمت میتواند به زیبایی و معصومیت افراد آسیب برساند، همانطور که گرگ به یوسف زنده حمله میکند و به او نسبتهای نادرست میدهد.
سنگ می بارد به نخل میوه دار از شش جهت
سرو از بی حاصلی پیوسته در نشو و نماست
هوش مصنوعی: باران سنگ بر درخت نخل میبارد و از همه جوانب، درخت سرو به خاطر بیثمری دائمی در حال رشد و نمو است.
قرص مهر و ماه گردون را کسی نشکسته است
از دل خود روزی مهمان درین مهمانسراست
هوش مصنوعی: هیچکس نتوانسته است چراغ شب و روز را از دل خود بشکند، چرا که روزی همه مهمان این جهان خواهند بود.
هر زبانی کز فروغ صدق دارد روشنی
زنده زیر خاک دایم چون چراغ آسیاست
هوش مصنوعی: هر زبانی که از صداقت و راستگویی ناشی میشود، مانند چراغی روشنایی میبخشد و حتی اگر در زیر خاک باشد، همچنان زنده و باطراوت باقی میماند.
تیرباران قضا نازل به مردان می شود
از نیستان شیر را آرامگاه و متکاست
هوش مصنوعی: سرنوشت و تقدیر بر زندگی انسانهایی که همت بالا دارند، تأثیری قوی و جدی میگذارد. در این میان، شیر، نماد قدرت و شجاعت، در محلی خاص به آرامش میرسد و آرامش خود را نشان میدهد.
هست اگر آسایشی در زیر تیغ و خنجرست
دیده حیران قربانی بر این معنی گواست
هوش مصنوعی: اگر در زیر تیغ و خنجر آرامشی وجود داشته باشد، چشمان حیرتزده قربانی بر این موضوع شاهدی است.
با قضای آسمان سودی ندارد احتیاط
بیشتر افتد به چه هر کس درین ره با عصاست
هوش مصنوعی: احتیاط در برابر مقدرات آسمانی فایدهای ندارد؛ زیرا هر کسی در این مسیر با مشکلات و موانع مواجه میشود.
کی مسلم می گذارد زندگان را روزگار؟
کز سیه روزان این ماتم سرا آب بقاست
هوش مصنوعی: چه کسی در این روزگار به زندگی مومنانه اجازه میدهد؟ زیرا این دنیای پراز غم، همانگونه که از سیهروزیها به وجود آمده، مکان و نشانهای از بقای زندگی است.
نیست غیر از نامرادی در جهان خاک مراد
مدعای هر دو عالم در دل بی مدعاست
هوش مصنوعی: در دنیا هیچ چیز جز نادانی و بدبختی وجود ندارد و هدف اصلی هر دو جهان (دنیا و آخرت) در دل کسانی است که هیچ خواسته و آرزویی ندارند.
عارفانی را که سر در جیب فکرت برده اند
چون ز ره صد چشم عبرت بین نهان زیر قباست
هوش مصنوعی: عارفانی که در دنیای فکر و اندیشه غرق شدهاند، باید بدانند که در زیر ظواهر و زوایای پنهان، نکات مهمی برای عبرت و یادگیری وجود دارد. این تجربهها و بینشها، مانند چشمانی هستند که در دل حقیقت نهفتهاند و انسان را به درک عمیقتری میرسانند.
لب گشودن می شود موج خطر را بال و پر
لنگر این بحر پرآشوب، تسلیم و رضاست
هوش مصنوعی: وقتی زبان میگشاییم و چیزی میگوییم، ممکن است در معرض مشکلات و خطرات قرار بگیریم. اما در میان این سرگردانی و آشفتگی، تسلیم شدن و قبول وضعیت، آرامش بیشتری به همراه دارد.
زیر گردون ما ز غفلت شادمانی می کنیم
ورنه گندم سینه چاک از بیم زخم آسیاست
هوش مصنوعی: ما در زیر آسمان به خاطر غفلت، شاد زندگی میکنیم؛ در حالی که اگر به واقعیتها توجه کنیم، درد و رنجی که در دل داریم، ناشی از ترس از ضربههای زندگی است.
هر گدا چشمی نباشد مستحق این نوال
درد و محنت نزل خاص انبیا و اولیاست
هوش مصنوعی: هر کسی شایستهی دریافت لطف و رحمت خاصی نیست و تنها پیامبران و اولیای خدا از این نعمت بزرگ بهرهمند میشوند.
زخم دندان ندامت می رسد سبابه را
از میان جمله انگشتان، که ایمان را گواست
هوش مصنوعی: زخم دندان ندامت باعث میشود که انگشت اشاره از بین تمام انگشتان بیشتر به چشم میآید، زیرا آن نشاندهندهٔ ایمان است.
در خور ظرف است اینجا هر دهان را لقمه ای
ضربت تیغ شهادت طعمه شیر خداست
هوش مصنوعی: در اینجا هر کسی به اندازه خود از نعمتها بهرهمند میشود و برکت رویدادهای بزرگ را میچشد؛ مانند طعمهای که با دقت و توانمندی به شکلی ویژه در اختیار قرار میگیرد. در این میان، اشارهای به شجاعت و بزرگی وجود دارد که در سایه ایمان و فداکاری به دست میآید.
نیست هر نخجیر لاغر لایق فتراک عشق
آل تمغای شهادت خاصه آل عباست
هوش مصنوعی: هر کس شایستهی عشق و شهادت نیست، تنها افرادی خاص و دارای ویژگیهای منحصر به فرد همچون خاندان پیامبر(ص) هستند که لیاقت این مقام را دارند.
کی دلش سوزد به داغ دردمندان دگر؟
چرخ کز لب تشنگان او شهید کربلاست
هوش مصنوعی: چه کسی به درد و رنج دیگران توجه میکند؟ سرنوشت و زمانهای که از کنار تشنگی و سختی انسانها بیتوجه عبور میکند، مانند سرنوشت کسانی که در کربلا جان دادهاند.
آنچه از ظلم و ستم بر قرة العین رسول
رفت از سنگین دلان، بر صدق این معنی گواست
هوش مصنوعی: آنچه بر عزیز و محبوب پیامبر اسلام به خاطر سختدلی و ظلم دیگران گذشته، خود دلیلی روشن بر حقیقت این ماجراست.
مظهر انوار ربانی، حسین بن علی
آن که خاک آستانش دردمندان را شفاست
هوش مصنوعی: حسین بن علی تجلی نورهای الهی است و خاک زیر پای او برای بیمارانی که به او پناه میآورند، مایه شفا و آرامش است.
ابر رحمت سایبان قبه پر نور او
روضه اش را از پر و بال ملایک بوریاست
هوش مصنوعی: ابر رحمت مانند سایبانی بر بالای گنبد نورانی او قرار دارد و باغ بهشتیاش با پر و بال فرشتگان آراسته شده است.
دست خالی برنمی گردد دعا از روضه اش
سایلان را آستانش کعبه حاجت رواست
هوش مصنوعی: کسی که در حرم و بارگاه خداوند دعا میکند، هیچ گاه با دست خالی برنمیگردد؛ زیرا آنجا مکان برآورده شدن حاجات است.
در رجب هر کس موفق شد به طوف مرقدش
بی تردد جای او در مقعد صدق خداست
هوش مصنوعی: هر کس در ماه رجب توانست با اطمینان و بدون تردید به زیارت مرقد او برود، به یقین در جایگاه رفیع و صداقت خداوند قرار دارد.
در ره او زایران را هر چه از نقد حیات
صرف گردد، با وجود صرف گردیدن بجاست
هوش مصنوعی: در مسیر او هر چیزی که زائران از سرمایه زندگی خود خرج کنند، با وجود اینکه صرف شده، همچنان ارزشمند است.
چون فتاده است این مصیبت زائران را عمر کاه
در تلافی زان طوافش روح بخش و جانفزاست
هوش مصنوعی: زمانی که این مصیبت بر زائران است، عمر آنها بهسان کاه در حال کاهیدن است؛ اما در عوض، طواف آن زائران جانبخش و روحافزا است.
نیست اهل بیت را رنگین تر از وی مصرعی
گر بود بر صدر نه معصوم جای او، بجاست
هوش مصنوعی: هیچ کسی در خاندان اهل بیت نیست که رنگینتر و باارزشتر از او باشد؛ اگر هم شعری برتری داشته باشد که در صدر نشسته و معصوم نباشد، باز هم جای او در این میان محفوظ است.
کور اگر روشن شود در روضه اش نبود عجب
کان حریم خاص مالامال از نور خداست
هوش مصنوعی: اگر کسی که نابینا است در بهشت روشن شود، عجیب نیست زیرا آن مکان ویژه، پر از نور خداوند است.
با لب خشک از جهان تا رفت آن سلطان دین
آب را خاک مذلت در دهان زین ماجراست
هوش مصنوعی: با زبان تشنه و از دنیا جدا شدن آن پادشاه دین، نشان از این دارد که خاک ذلت بر دهانش است و این وضعیت به خاطر این ماجراست.
زین مصیبت می کند خون گریه چرخ سنگدل
این شفق نبود که صبح و شام ظاهر برسماست
هوش مصنوعی: در این مصیبت، گردونهٔ سنگدل آسمان به شدت گریه میکند. این شفق که به خوبی روشن است، در واقع نشانهای از صبح و شام نیست.
عقده ها از ماتمش روی زمین را در دل است
دانه تسبیح، اشک خاک پاک کربلاست
هوش مصنوعی: عواطف و رنجهای ناشی از مصیبتها، در دل من به مانند دانههای تسبیح نشسته است، و اشکهایی که بر خاک پاک کربلا ریخته شدهاند، نماد این درد هستند.
در ره دین هر که جان خویش را سازد فدا
در گلوی تشنه او آب تیغ آب بقاست
هوش مصنوعی: در مسیر دین، هر کسی که جان خود را فدای حقیقت کند، در لحظهای که جانش در خطر قرار میگیرد، مانند آبی است که با تیغ میجوشد و بقا و زندگی را نجات میدهد.
تا بدخشان شد جگرگاه زمین از خون او
هر گیاهی کز زمین سر برزند لعلی قباست
هوش مصنوعی: تا زمانی که سرزمین بدخشان به خاطر خون او جگرگاه (دل) زمین شد، هر گیاهی که از خاک سرپیدا کند، همانند لباسی از سنگ جواهر (عقیق) خواهد بود.
نیست یک دل کز وقوع این مصیبت داغ نیست
گریه فرض عین هفتاد و دو ملت زین عزاست
هوش مصنوعی: هیچ دلی نیست که از این مصیبت متاثر نشود و درد نداشته باشد. گریه و اندوه برای این واقعه حتمی است، به ویژه برای هفتاد و دو ملت که تحت تاثیر این عزای بزرگ قرار گرفتهاند.
می دهد غسل زیارت خلق را در آب چشم
این چنین خاک جگرسوزی ز مظلومان کراست؟
هوش مصنوعی: خداوند با گریه و اشک، زائران را پاک و معصوم میکند. این گودال عمیق از غم و اندوهی که بر دلهای داغدیده مظلومان نشسته، از کیست؟
بهر زوارش که می آیند با چندین امید
هر کف خاک از زمین کربلا دست دعاست
هوش مصنوعی: زائرانی که به کربلا میآیند با آرزوهای فراوانی در دل، هر ذره از خاک این سرزمین برای دعا و نیایش استفاده میشود.
مردگان با اسب چوبین قطع این ره می کنند
زندگان را طاقت دوری ز درگاهش کجاست؟
هوش مصنوعی: مردگان با اسبهای چوبی از این مسیر عبور میکنند، اما زندگان چگونه میتوانند دوری از درگاه او را تحمل کنند؟
از سیاهی داغ این ماتم نمی آید برون
این مصیبت هست بر جا تا بجا ارض و سماست
هوش مصنوعی: از درد و عذابی که این سوگ به ما داده، نمیتوانیم خارج شویم. این مصیبت تا زمانی که زمین و آسمان وجود دارند، باقی خواهد ماند.
از جگرها می کشد این نخل ماتم آب خویش
تا قیامت زین سبب پیوسته در نشو و نماست
هوش مصنوعی: نخل غمزده به خاطر آب خود، از دلها میکشد و تا همیشه زندگی میکند و به همین دلیل همواره در حال رشد و نمو است.
گرچه از حجت بود حلم الهی بی نیاز
این مصیبت حجت حلم گرانسنگ خداست
هوش مصنوعی: اگرچه دلیل و نشانهای از حیات الهی وجود دارد، اما صبوری و شکیبایی الهی در برابر این مصیبت، خود نشانه و دلیلی گوهرین از رحمت خداوند است.
قطره اشکی که آید در عزای او به چشم
گوشوار عرش را از پاکی گوهر سزاست
هوش مصنوعی: وقتی که برای او اشکی از چشم میریزد، این اشک به قدری با ارزش و پاک است که میتواند گوشوارهای برای عرش الهی باشد.
زائران را چون نسازد پاک از گرد گناه؟
شهپر روح الامین جاروب این جنت سراست
هوش مصنوعی: آیا زائرانی که از گناه پاک نشدهاند میتوانند وارد این بهشت شوند؟ در اینجا روحالامین همچون جارویی عمل میکند که این مکان را نظافت میکند.
سبحه ای کز خاک پاک کربلا سامان دهند
بی تذکر بر زبان رشته اش ذکر خداست
هوش مصنوعی: در دستان کسانی که از خاک مقدس کربلا سبحه ساختهاند، نام خدا به زبان جاری است و این ذکر، به یاد پاکی و معنویت آن مکان مقدس است.
چند روزی بود اگر مهر سلیمان معتبر
تا قیامت سجده گاه خلق مهر کربلاست
هوش مصنوعی: چند روزی است که اگر عشق و محبت سلیمان هم تا ابد معتبر باشد، اما محل سجده و عبادت مردم همیشه کربلا خواهد بود.
خاک این در شو که پیش همت دریا دلش
زایران را پاک کردن از گنه کمتر سخاست
هوش مصنوعی: به خاک این در بیا و ببین که دلهای دریاگونه، زائران را از آلودگی گناه با کمترین تلاش پاک میکنند.
مغز ایمان تازه می گردد ز بوی خاک او
این شمیم جانفزا با مشک و با عنبر کجاست؟
هوش مصنوعی: عطر خاصی که از خاک او به مشام میرسد، دستگاه روحی انسان را تازه و شاداب میکند. این رایحه دلنواز که میتواند با عطرهایی چون مشک و عنبر مقایسه شود، کجاست؟
زیر سقف آسمان، خاکی که از روی نیاز
می توان مرد از برایش، خاک پاک کربلاست
هوش مصنوعی: در زیر آسمان، خاکی که برای آن میتوان جان داد، خاک مقدس کربلاست.
تا شد از قهر الهی طعمه دوزخ یزید
نعره هل من مزید از آتش دوزخ نخاست
هوش مصنوعی: پس از اینکه یزید به دلیل غضب الهی به عذاب جهنم گرفتار شد، دیگر از آتش جهنم چیزی نمیخواست و نالهاش به این صورت بود که آیا کسی هست که بیش از این عذاب را برایم بیاورد؟
تکیه گاهش بود از دوش رسول هاشمی
آن سری کز تیغ بیداد یزید از تن جداست
هوش مصنوعی: محل اتکایش بر دوش پیامبری از خاندان هاشم است، همان سر که به خاطر ظلم یزید از بدن جدا شد.
آن که می شد پیکرش از برگ گل نیلوفری
چاک چاک امروز مانند گل از تیغ جفاست
هوش مصنوعی: این شخص که روزگاری بدنش چون گل نیلوفر زیبا و لطیف بود، اکنون به خاطر بدی و سختیهایی که دیده است، به درد و رنج افتاده است و حالتی خاکستر و آسیبدیده پیدا کرده است.
آن که بود آرامگاهش از کنار مصطفی
پیکر سیمین او افتاده زیر دست و پاست
هوش مصنوعی: کسی که آرامگاهش در کنار حضرت محمد قرار دارد، اکنون پیکر زیبا و نازکش زیر دست و پای افراد افتاده است.
چرخ از انجم در عزایش دامن پر اشک شد
تا به دامان جزا گر ابر خون گرید رواست
هوش مصنوعی: چرخش گردونهی آسمان به خاطر عزای او، چنان غمگین شده که دامنش از اشک پر شده است. اگر ابرها خون بریزند، این نیز مناسب است، زیرا درد و اندوه عمیق این واقعه را نشان میدهد.
مدحش از ما عاجزان صائب بود ترک ادب
آن که ممدوح خدا و مصطفی و مرتضاست
هوش مصنوعی: ستایش او از جانب ما ناچیزان شایسته است، که بیادبی است اگر کسی به خداوند و پیامبر و امام علی بیاحترامی کند.
سال تاریخ مدیح این امام المتقین
چون نهد «جان » سر به پایش «مدح شاه کربلاست »
هوش مصنوعی: در سالی که تاریخ به توصیف این امام پرهیزکار میپردازد، وقتی جان آدمی سر به پای او میگذارد، ستایش و مدح او همچون ستایش شاه کربلاست.