گنجور

شمارهٔ ۱۲ - در فتح قندهار و مدح شاه عباس دوم

صبح ظفر ز مطلع دولت شد آشکار
طی شد بساط ظلمت ازین نیلگون حصار
تشریف نور داد به ذرات کاینات
چون آفتاب اختر اقبال شهریار
شد مشتری ز اوج سعادت جهان فروز
گشت از افق نهان زحل تیره روزگار
مالید زهره دست نوازش به دوش چنگ
روی زمین ز ماه علم شد شفق نگار
برداشت تیر، خامه زرین آفتاب
کاین فتح را به صفحه دوران کند نگار
ماند از نهیب خنجر مریخ صولتان
چون خون مرده دست زحل سیرتان ز کار
از فتح باب ملک شکرخیز هند، شد
شیرین دهان تیغ شهنشاه تاجدار
در عنفوان عزم گرفت از خدیو هند
زاقبال بی زوال به چل روز چل حصار
لبریز شد ز شیر و شکر چون دهان صبح
کام جهان ز چاشنی فتح قندهار
آن خاتمی که دیو به حیلت ربوده بود
آمد دگر به دست سلیمان روزگار
خالی فزود بر رخ ایران ز روی هند
تیغ جهانگشای شهنشاه نامدار
بتخانه های نخوت دارای هند را
بر یکدگر شکست به توفیق کردگار
شاخ غرور والی هندوستان شکست
بیخ نفاق کنده شد از باغ روزگار
در هند گشت خطبه اثناعشر بلند
شد کامل العیار زر از نام هشت و چار
از باغ ملک سبزه بیگانه را درود
شمشیر همچو داس شهنشاه کامکار
شد بوستان ملک ز زاغ و زغن تهی
هر گوشه زد صلای طرب نغمه هزار
زان تیغ کج که فتح و ظفر در رکاب اوست
شد پاک روی مملکت از خال عیب و عار
فیلان مست عرصه هندوستان شدند
از زخم تیغ چون کجک شاه، هوشیار
افتاد چون عصای کلیم از سنان شاه
در نیل هند هر طرفی رخنه گذار
چون ابر تیره ای که پریشان شود ز باد
شد خصم روسیاه به یک حمله تارومار
چون نوعروس ملک جهان را قضای حق
عقد دوام بست به آن تیغ آبدار:
مانند نقل، خاک شکرخیز هند را
در مقدم گرامی او ریخت روزگار
دامان دشت و سینه کهسار و پشت خاک
از کشته سیاه دلان گشت لاله زار
دلهای همچو بیضه فولاد پردلان
گردید شق ز هیبت شمشیر، چون انار
گشتند تار و مار سیاهان پی سفید
مانند بز ز عطسه شمشیر آبدار
از برق تیغ و خنجر بی زینهار، شد
در فوج خصم، هر علم انگشت زینهار
از خرمی نماند اثر در ریاض هند
در برگریز روی نهاد آن سیه بهار
از مهره های گردن پامال گشتگان
گردید ادیم خاک چو کیمخت دانه دار
گردنکشان به جبهه نوشتند عبده
بر خاک آستانه آن آسمان وقار
گردان به مهره تفک اصحاب فیل را
کردند همچو مرغ ابابیل سنگسار
شد آفتاب عمر عدو پای در رکاب
تا شد هلال تیغ کج شاه آشکار
آشوبی از مهابت او در جهان فتاد
کز لرزه ریخت داغ پلنگان کوهسار
از تیغ کج به گردن شیران نهاد طوق
از تیر کرد کار جهان راست نیزه وار
گشتند خشک چون شه شطرنج خسروان
بر جای خود ز هیبت آن تیغ آبدار
شد فیل مات، خسرو هندوستان ز بیم
تا رخ نهاد شاه به میدان کارزار
یک سوره شد ز آیه رحمت سوادخاک
از فتحنامه ها که روان شد به هر دیار
از عزم خویش کرد خبردار خصم را
وانگه به ترکتاز برآورد ازو دمار
ملک این چنین به تیغ ستانند خسروان
از عاجزی است مکر ز شاهان نامدار
جای شگفت نیست گر آن شهریار کرد
اقبال سوی هند در آغاز گیرودار
رسم است این که چرخ فلک سیر، ابتدا
سرپنجه را به خون کلاغان کند نگار
از قندهار کرد جهانگیری ابتدا
صاحبقران عهد به تأیید کردگار
آری چو آفتاب کشد تیغ از نیام
اول زند به قلب شب تیره روزگار
زد بر زمین سوخته هند خویش را
اول شرر که جست ازان تیغ شعله بار
آری شراره ای که جهانگیر می شود
آتش زند به سوخته، آغاز انتشار
زین فتح نامدار که رو داد در ربیع
از باغ روزگار عیان شد دو نوبهار
خورشید بی زوال به برج شرف رسید
آورد از شکوفه بهاران زر نثار
چون نخل پرشکوفه لوای سفید شاه
افشاند برگ عیش به دامان روزگار
از خاک، جای سبزه درین موسم ربیع
رویید بخت سبز ز الطاف کردگار
چون اهل قندهار ز کوتاه دیدگی
بستند در به روی شهنشاه کامکار
فرمان شه رسید که آن حصن را کنند
یکسان به خاک راه، دلیران نامدار
از شاه یافتند چو فولاد پنجگان
فرمان رخنه کردن آن آهنین حصار
حصنی که بد چو بیضه فولاد ریخته
شد چون جرس ز لشکر جرار رخنه دار
گردید از تردد زنبورک و تفک
پر رخنه همچو شان عسل حصن قندهار
شد چون کبوتران معلق فلک مسیر
هر خشت از بروج فلک سای آن حصار
چون کار تنگ شد به سیاهان خیره چشم
راهی دگر نماند به جز راه اعتذار
زان مظهر مروت و مردی و مردمی
جستند امان به جان و سر از تیغ آبدار
آزاد کرد و داد به آن زینهاریان
خط امان به شکر ظفر شاه کامکار
شد زین دو کار، جوهر مردی و مردمی
از ذات بی مثال شهنشاه آشکار
جای شگفت نیست اگر زان که آمدند
از حصن قندهار سیاهان به زینهار
کآرد زحل کلید مه نو به اضطراب
اقبال اگر کند سوی این نیلگون حصار
زین نوبهار فتح که در موسم ربیع
آورد رو به گلشن این شاه نامدار
از فتح بی شمار خبر می دهد که هست
فهرست سال نیک، خط سبز نوبهار
ز انشای این سفر که شه دین پناه کرد
شاهان روزگار گرفتند اعتبار
هم سرفراز شد به طواف امام دین
هم نامدار شد به فتوحات بی شمار
هم دین حق گرفت ز شمشیر او رواج
هم فرق ملک یافت ازو تاج افتخار
آثار جد خویش به شمشیر تازه کرد
نگذاشت روح والد خود را به زیربار
امروز روح شاه صفی گشت شاد ازو
امروز شد تسلی ازو جد نامدار
در شکر این عطیه کف چون محیط شاه
از روی خاک شست به آب گهر غبار
معمور کرد از زر و گوهر سپاه را
منشور ملک داد به شیران کارزار
دست دعای لشکر شب را به زر گرفت
از لطف بی دریغ، شهنشاه حق گزار
حاصل به دست و تیغ درین کارزار کرد
احیای مردمی و کرم شاه ذوالفقار
تاریخ این فتوح ز الهام غیب شد
«از دل زدود زنگ الم فتح قندهار»
شاهی که صبح دولتش این کارها کند
خواهد گرفت روی زمین آفتاب وار
یارب به فضل خویش تو این پادشاه را
از هر چه ناپسند تو باشد نگاه دار

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

صبح ظفر ز مطلع دولت شد آشکار
طی شد بساط ظلمت ازین نیلگون حصار
هوش مصنوعی: صبح پیروزی از آغاز حکومت نمایان شد و بساط تاریکی از این دیوار نیلگون برچیده شد.
تشریف نور داد به ذرات کاینات
چون آفتاب اختر اقبال شهریار
هوش مصنوعی: نور الهی به تمامی موجودات دنیا تابید، مانند نوری که آفتاب به زمین می‌تاباند و باعث سعادتمندی و خوشبختی می‌شود.
شد مشتری ز اوج سعادت جهان فروز
گشت از افق نهان زحل تیره روزگار
هوش مصنوعی: مشتری که به اوج خوشبختی رسیده بود، ناگهان از دید پنهان زحل، که نماد روزهای تاریک و دشوار است، روشن شد.
مالید زهره دست نوازش به دوش چنگ
روی زمین ز ماه علم شد شفق نگار
هوش مصنوعی: زهره (سیاره زهره) با دست نوازشی به دوش چنگ (ساز موسیقی) اشاره می‌کند و زیبایی‌اش را با زمینی زیبا و روشن که تحت تأثیر نور ماه قرار گرفته، مقایسه می‌کند. شفق (نور صبحگاهی) مانند نگاری درخشان و زیبا جلوه می‌دهد.
برداشت تیر، خامه زرین آفتاب
کاین فتح را به صفحه دوران کند نگار
هوش مصنوعی: تیر رها شده، قلم طلایی خورشید است که این پیروزی را بر روی صفحه زمان به تصویر می‌کشد.
ماند از نهیب خنجر مریخ صولتان
چون خون مرده دست زحل سیرتان ز کار
هوش مصنوعی: از شدت ضربه‌ی خنجر مریخ، سلطنتی باقی نمانده و مانند خونی که از مرده جسته شده، زحل دیگر از کار خویش فارغ شده است.
از فتح باب ملک شکرخیز هند، شد
شیرین دهان تیغ شهنشاه تاجدار
هوش مصنوعی: از پیروزی در کشور هند که سرشار از نعمت و لذت است، شیرینی و طعم دلپذیر پیروزی بر زبان تیغ پادشاه تاجدار می‌نشیند.
در عنفوان عزم گرفت از خدیو هند
زاقبال بی زوال به چل روز چل حصار
هوش مصنوعی: در اوج تصمیم و اراده، قدرتمند هند با خوشبختی پایدار، در سی روز، سی قلعه را فتح کرد.
لبریز شد ز شیر و شکر چون دهان صبح
کام جهان ز چاشنی فتح قندهار
هوش مصنوعی: صبح از شیرین‌های حیات پر شده است و دهان جهان از نعمت پیروزی بر قندهار چشیده می‌شود.
آن خاتمی که دیو به حیلت ربوده بود
آمد دگر به دست سلیمان روزگار
هوش مصنوعی: آن انگشتری که شیطان با نیرنگ از سلیمان گرفته بود، دوباره به دست او برگشت.
خالی فزود بر رخ ایران ز روی هند
تیغ جهانگشای شهنشاه نامدار
هوش مصنوعی: بر صورت ایران، بر اثر حمله از هند، زخم‌هایی به وجود آمد که نشان‌دهنده قدرت و دلاوری شاه بزرگ و معروف است.
بتخانه های نخوت دارای هند را
بر یکدگر شکست به توفیق کردگار
هوش مصنوعی: خداوند با حمایت خود، بتکده‌های کبر و غرور هندیان را یکی پس از دیگری ویران کرد.
شاخ غرور والی هندوستان شکست
بیخ نفاق کنده شد از باغ روزگار
هوش مصنوعی: غرور حاکم هند فرو ریخت و ریشه‌های نفاق از باغ زندگی برچیده شد.
در هند گشت خطبه اثناعشر بلند
شد کامل العیار زر از نام هشت و چار
هوش مصنوعی: در هند، خطبه‌ای درباره مکتب اثناعشری به اوج خود رسید و در این میان، نام "کامل العیار" به خاطر ۸ و ۴، یعنی هشت و چهار، به شهرت رسید.
از باغ ملک سبزه بیگانه را درود
شمشیر همچو داس شهنشاه کامکار
هوش مصنوعی: از باغی که متعلق به ملک است، برای کسی که به آنجا تعلق ندارد، سلام و درود از سوی شمشیری وجود دارد که مانند داسی در دست پادشاهی موفق و کاردان است.
شد بوستان ملک ز زاغ و زغن تهی
هر گوشه زد صلای طرب نغمه هزار
هوش مصنوعی: بوستان ملک از زاغ و زغن خالی شد و در هر گوشه صدای شادی و نغمه‌های فراوان طنین‌انداز شد.
زان تیغ کج که فتح و ظفر در رکاب اوست
شد پاک روی مملکت از خال عیب و عار
هوش مصنوعی: از آن شمشیر کج که پیروزی و موفقیت در کنار آن است، عیب و چهره ناخوشایند از چهره کشور پاک شده است.
فیلان مست عرصه هندوستان شدند
از زخم تیغ چون کجک شاه، هوشیار
هوش مصنوعی: فیل‌های سرمست به میدان هندوستان آمدند و از جراحت تیغ، مانند کجک شاه بیدار و باهوش شدند.
افتاد چون عصای کلیم از سنان شاه
در نیل هند هر طرفی رخنه گذار
هوش مصنوعی: بر اثر برخورد شدید، مانند اینکه عصای حضرت موسی (کلیم) از دست او افتاد و در آب نیل هند شده، هر طرفی را شکاف و نفوذی برجا گذاشت.
چون ابر تیره ای که پریشان شود ز باد
شد خصم روسیاه به یک حمله تارومار
هوش مصنوعی: مانند ابر تیره‌ای که به‌دلیل وزش باد به هم ریخته و پراکنده می‌شود، دشمنی بدچهره در یک حمله نابود می‌گردد.
چون نوعروس ملک جهان را قضای حق
عقد دوام بست به آن تیغ آبدار:
هوش مصنوعی: زمانی که عروس زیبا و جاودان به سرزمین جهان آمد، اراده خداوند پیوندی دائمی برای او رقم زد با آن شمشیر درخشان.
مانند نقل، خاک شکرخیز هند را
در مقدم گرامی او ریخت روزگار
هوش مصنوعی: در آغاز حضور گرامی او، مانند قند، خاک شکرآور هند را پراکنده کردند و زمانه آن را بکار برد.
دامان دشت و سینه کهسار و پشت خاک
از کشته سیاه دلان گشت لاله زار
هوش مصنوعی: دشت‌ها و کوهستان‌ها و زمین‌های خاکی به خاطر مردان دل‌شکسته، پر از لاله‌های زیبا شده است.
دلهای همچو بیضه فولاد پردلان
گردید شق ز هیبت شمشیر، چون انار
هوش مصنوعی: دل‌های شجاع و نیرومند مانند تخم‌مرغی در برابر ضربه‌ی شمشیر، از شدت ترس و هیبت آن شکافته شدند.
گشتند تار و مار سیاهان پی سفید
مانند بز ز عطسه شمشیر آبدار
هوش مصنوعی: سیاهان مانند بزها در هم پیچیده و به هم ریخته شدند، گویی که عطسه‌ای از شمشیر تند و تیز به آن‌ها برخورد کرده است.
از برق تیغ و خنجر بی زینهار، شد
در فوج خصم، هر علم انگشت زینهار
هوش مصنوعی: در اثر درخشندگی تیغ و خنجر، بدون هیچ گونه احتیاطی، هر پرچم و نشانی در میان صفوف دشمن، به عنوان علامتی از احتیاط و مراقبت، بالا رفت.
از خرمی نماند اثر در ریاض هند
در برگریز روی نهاد آن سیه بهار
هوش مصنوعی: در باغ‌های زیبا و خوشبو، نشانی از شادابی و طراوت باقی نمانده است، زیرا چهره آن معشوق سیاه بهار باعث شده که همه چیز را تحت‌الشعاع قرار دهد.
از مهره های گردن پامال گشتگان
گردید ادیم خاک چو کیمخت دانه دار
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف انسان‌هایی می‌پردازد که در زندگی خود دچار مشکلات و مصیبت‌ها شده‌اند. آنها مانند دانه‌هایی در خاک، زیر پای دیگران و در عذاب و فشار زندگی قرار دارند. در نهایت، آنچه که باقی مانده است، همان ادیم خاکی و افتاده‌ای است که در اثر سختی‌ها و رنج‌ها، تقلید از تحول و تغییر صورت می‌گیرد.
گردنکشان به جبهه نوشتند عبده
بر خاک آستانه آن آسمان وقار
هوش مصنوعی: گردنکشان بر روی زمین آستان آن آسمان با وقار، نام خود را نوشته‌اند.
گردان به مهره تفک اصحاب فیل را
کردند همچو مرغ ابابیل سنگسار
هوش مصنوعی: در این بیت، به تصویر کشیده شده که چگونه دشمنان (اصحاب فیل) که نماد ظلم و ستم هستند، با تدبیر و اراده قوی از سوی خداوند، مانند مرغ‌های ابابیل که پرندگان آسمانی هستند، به وسیله سنگ‌ها مورد تنبیه قرار می‌گیرند. این تصویر نشان‌دهنده‌ی پیروزی حق بر باطل و حمایت الهی از مؤمنان است.
شد آفتاب عمر عدو پای در رکاب
تا شد هلال تیغ کج شاه آشکار
هوش مصنوعی: عمر دشمن به پایان رسید و او آماده نبرد شده است، در حالی که تیغ کج شاه به روشنی نمایان شده است.
آشوبی از مهابت او در جهان فتاد
کز لرزه ریخت داغ پلنگان کوهسار
هوش مصنوعی: وجود او به قدری ترسناک و مهیب است که در جهان آشوب ایجاد کرده و به قدری تاثیرگذار است که داغ و عذاب پلنگان کوه‌نشین را به لرزه می‌اندازد.
از تیغ کج به گردن شیران نهاد طوق
از تیر کرد کار جهان راست نیزه وار
هوش مصنوعی: با شمشیر کج، بر گردن شیران غل و زنجیر قرار داد و مانند نیزه، کارهای دنیا را به درستی انجام داد.
گشتند خشک چون شه شطرنج خسروان
بر جای خود ز هیبت آن تیغ آبدار
هوش مصنوعی: آنها به قدری از ترس و هیبت آن شمشیر براق وحشت‌زده شدند که مانند تکه‌های چوب خشک بر سر جایشان ایستادند.
شد فیل مات، خسرو هندوستان ز بیم
تا رخ نهاد شاه به میدان کارزار
هوش مصنوعی: فیل نبرد از ترس شکست فروریخت و خسرو هندوستان با شجاعت وارد میدان جنگ شد.
یک سوره شد ز آیه رحمت سوادخاک
از فتحنامه ها که روان شد به هر دیار
هوش مصنوعی: یک سوره که یادآور رحمت است، مانند یک فتحنامه به هر سرزمین منتشر شد و خبر خوشی به همراه آورد.
از عزم خویش کرد خبردار خصم را
وانگه به ترکتاز برآورد ازو دمار
هوش مصنوعی: با اراده خود نسبت به دشمن آگاه شد و سپس به شدت به او حمله کرد و از او نابودی به بار آورد.
ملک این چنین به تیغ ستانند خسروان
از عاجزی است مکر ز شاهان نامدار
هوش مصنوعی: برخی از پادشاهان بزرگ به دلیل ناتوانی و ضعف، از چنگال دشمنان به سمت فریب و نیرنگ می‌روند.
جای شگفت نیست گر آن شهریار کرد
اقبال سوی هند در آغاز گیرودار
هوش مصنوعی: تعجبی ندارد اگر آن پادشاه، در آغاز جنگ، به هندوستان برود و شانس خود را آنجا امتحان کند.
رسم است این که چرخ فلک سیر، ابتدا
سرپنجه را به خون کلاغان کند نگار
هوش مصنوعی: این یک رسم است که زندگی و تقدیر، نخستین مرحله خود را با سختی‌ها و زحمت‌ها آغاز می‌کند، همان‌طور که چرخ زمان ابتدا به سرنوشت و زندگی کسانی که در مسیرش هستند، اثر می‌گذارد.
از قندهار کرد جهانگیری ابتدا
صاحبقران عهد به تأیید کردگار
هوش مصنوعی: جهانگیر از قندهار به سلطنت رسید و به تأیید پروردگار، لقب صاحب‌قرانی را به خود گرفت.
آری چو آفتاب کشد تیغ از نیام
اول زند به قلب شب تیره روزگار
هوش مصنوعی: زمانی که خورشید از افق برمی‌خیزد و دمی از نیام برمی‌کشد، ابتدا نورش را به دل شب تاریک می‌تاباند و روز را آغاز می‌کند.
زد بر زمین سوخته هند خویش را
اول شرر که جست ازان تیغ شعله بار
هوش مصنوعی: در سرزمین خود، که به خاطر آتش و سوختگی آسیب دیده است، یک شعله اولیه برپا شد که ناشی از ضربهٔ تیغی آتشین بود.
آری شراره ای که جهانگیر می شود
آتش زند به سوخته، آغاز انتشار
هوش مصنوعی: آری، شعله‌ای که به همه جا می‌رسد، می‌تواند به گداخته‌ای جان ببخشد و شروع انتشارش را رقم بزند.
زین فتح نامدار که رو داد در ربیع
از باغ روزگار عیان شد دو نوبهار
هوش مصنوعی: از این پیروزی بزرگ که در بهار نمایان شد، دو بار بهار در زندگی آشکار گشت.
خورشید بی زوال به برج شرف رسید
آورد از شکوفه بهاران زر نثار
هوش مصنوعی: خورشید همیشه در حال درخشش و بی‌نقصی به جایگاه برجسته‌اش رسید و از شکوفه‌های بهاری طلا و نعمت به ارمغان آورد.
چون نخل پرشکوفه لوای سفید شاه
افشاند برگ عیش به دامان روزگار
هوش مصنوعی: هنگامی که نخل پرگل شکوفه‌های سفیدش را می‌پراکند، شادی و لذت را به زندگی روزمره هدیه می‌دهد.
از خاک، جای سبزه درین موسم ربیع
رویید بخت سبز ز الطاف کردگار
هوش مصنوعی: در این زمان بهاری، از خاک، سبزه‌ها روییده‌اند و این نشان‌دهنده‌ی خوشبختی و فرصت‌های خوب است که از نعمت‌های خداوند به وجود آمده است.
چون اهل قندهار ز کوتاه دیدگی
بستند در به روی شهنشاه کامکار
هوش مصنوعی: اهل قندهار به دلیل دیدگاه تنگ‌نظرانه‌شان در برابر شهنشاه کامیاب، در را بر او بستند.
فرمان شه رسید که آن حصن را کنند
یکسان به خاک راه، دلیران نامدار
هوش مصنوعی: فرمان از سوی پادشاه صادر شد که آن دژ را تخریب کنند و آن را به صورت زمین هموار درآورند، مردان دلیر و مشهور به این دستور عمل کردند.
از شاه یافتند چو فولاد پنجگان
فرمان رخنه کردن آن آهنین حصار
هوش مصنوعی: از پادشاه، دستور یافتند که مانند فولاد محکم، به دیوار آهنی نفوذ کنند.
حصنی که بد چو بیضه فولاد ریخته
شد چون جرس ز لشکر جرار رخنه دار
هوش مصنوعی: قلعه‌ای که به شکل بدی ساخته شده و از فولاد مانند تخم مرغ ظاهری نازک و شکننده دارد، همانند صدای زنگی است که از لشکر بزرگی ناشی می‌شود و نشان‌دهنده نقص و آسیب‌پذیری آن است.
گردید از تردد زنبورک و تفک
پر رخنه همچو شان عسل حصن قندهار
هوش مصنوعی: زنبورک با حرکاتش در حال رفت و آمد است و چون از تفک، گویی درون دژی مستحکم همچون عسل در قندهار نفوذ می‌کند.
شد چون کبوتران معلق فلک مسیر
هر خشت از بروج فلک سای آن حصار
هوش مصنوعی: چون کبوترانی در آسمان پرواز می‌کنند، مسیر هر یک از سنگ‌های آسمان به آن حصار را نشان می‌دهند.
چون کار تنگ شد به سیاهان خیره چشم
راهی دگر نماند به جز راه اعتذار
هوش مصنوعی: زمانی که اوضاع سخت می‌شود و راهی برای فرار نیست، تنها گزینه‌ای که باقی می‌ماند، عذرخواهی است.
زان مظهر مروت و مردی و مردمی
جستند امان به جان و سر از تیغ آبدار
هوش مصنوعی: از آن منبع ویژگی‌های انسانی و مروت، به دنبال پناهی برای جان و سر از تیغ کرانگیز هستند.
آزاد کرد و داد به آن زینهاریان
خط امان به شکر ظفر شاه کامکار
هوش مصنوعی: آزاد کرد و به افراد زینهاری نامه‌ای با مضمون امان داد که نشان از پیروزی شاه قدرتمند دارد.
شد زین دو کار، جوهر مردی و مردمی
از ذات بی مثال شهنشاه آشکار
هوش مصنوعی: از این دو کار، ویژگی‌ها و طبیعت واقعی مردانگی و انسانیت از ذات بی‌نظیر پادشاه نمایان شد.
جای شگفت نیست اگر زان که آمدند
از حصن قندهار سیاهان به زینهار
هوش مصنوعی: تعجبی ندارد اگر پس از ورود سیاه‌پوستان به قندهار، از این موضوع احساس نگرانی شود.
کآرد زحل کلید مه نو به اضطراب
اقبال اگر کند سوی این نیلگون حصار
هوش مصنوعی: اگر زحل، سیاره‌ای که به نماد آرامش و نظم معروف است، کلید آغاز یک دوره جدید را به همراه بیاورد، این می‌تواند نشانه‌ای برای امیدواری و تغییر در شرایط زندگی باشد، حتی اگر در این مسیر، برخی نگرانی‌ها و ناپایداری‌ها وجود داشته باشد. در نهایت، اگر این تغییرات به سمت محله‌ای زیبا و آبی‌رنگ پیش بروند، می‌توان به آینده‌ای روشن امیدوار بود.
زین نوبهار فتح که در موسم ربیع
آورد رو به گلشن این شاه نامدار
هوش مصنوعی: این بهار زیبا، پیروزی‌ای را به ارمغان آورده که در فصل بهاری، این پادشاه بزرگوار به باغ و گلستان می‌برد.
از فتح بی شمار خبر می دهد که هست
فهرست سال نیک، خط سبز نوبهار
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که خبر از پیروزی‌های فراوان می‌دهد و در آن سال خوبی که در حال آمدن است، فهرستی از حال و روزهای خوب و موفقیت‌ها به چشم می‌خورد. خط سبز بهار نیز نمادی از نوید و تازگی زندگی است.
ز انشای این سفر که شه دین پناه کرد
شاهان روزگار گرفتند اعتبار
هوش مصنوعی: به خاطر نوشته شدن این سفرنامه که پادشاه دیانت پناهی به آن اقدام کرده است، پادشاهان زمانه اعتبار و اهمیت پیدا کردند.
هم سرفراز شد به طواف امام دین
هم نامدار شد به فتوحات بی شمار
هوش مصنوعی: همزمان با راهپیمایی به دور امام دین، او به افتخار و سربلندی دست یافت و همچنین به خاطر فتح‌های زیادی که داشته، به شهرت و نام‌آوری رسید.
هم دین حق گرفت ز شمشیر او رواج
هم فرق ملک یافت ازو تاج افتخار
هوش مصنوعی: او به وسیله شمشیر خود، دین حق را رونق بخشید و به همین خاطر، مملکت نیز از او تاج افتخار را به دست آورد.
آثار جد خویش به شمشیر تازه کرد
نگذاشت روح والد خود را به زیربار
هوش مصنوعی: جد او با شمشیر جدیدی که به دست گرفت، نشانه‌ها و افتخارات خویش را زنده کرد و نگذشت که روح پدرش تحت فشار و زحمت قرار بگیرد.
امروز روح شاه صفی گشت شاد ازو
امروز شد تسلی ازو جد نامدار
هوش مصنوعی: امروز روح شاه صفی خوشحال شد و از این موضوع امروز آرامش و دلگرمی یافت.
در شکر این عطیه کف چون محیط شاه
از روی خاک شست به آب گهر غبار
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که در خوشنودی و شکرگزاری نسبت به این هدیه، دست‌ها مانند دریاچه‌ای از نقره، غبار و کثیفی را از روی زمین، به وسیله آب گرانبها و باارزش پاک می‌کند.
معمور کرد از زر و گوهر سپاه را
منشور ملک داد به شیران کارزار
هوش مصنوعی: از طلا و جواهر، سپاه را تجهیز کرد و فرمان سلطنت را به شیران میدان جنگ داد.
دست دعای لشکر شب را به زر گرفت
از لطف بی دریغ، شهنشاه حق گزار
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به لطف و بزرگواری خداوند اشاره می‌کند که در سختی‌ها و مشکلات، دست یاری شب را می‌گیرد. به نوعی، شاعر از قدرت و رحمت الهی یاد می‌کند که همچون یک پادشاه بزرگ و بخشنده، در کنار بندگان خود است و به آنان کمک می‌کند.
حاصل به دست و تیغ درین کارزار کرد
احیای مردمی و کرم شاه ذوالفقار
هوش مصنوعی: در این زمینه، با دقت و شجاعت، نتیجه‌ای به دست آمده که به احیای مردمی منجر شده و نشان از بزرگواری و generosity شاه ذوالفقار دارد.
تاریخ این فتوح ز الهام غیب شد
«از دل زدود زنگ الم فتح قندهار»
هوش مصنوعی: این شعر به این معناست که فتح قندهار نتیجه‌ای از الهام و مزیت‌های معنوی بوده است. به نوعی اشاره دارد که موفقیت‌ها و پیروزی‌ها به دست نیامده‌اند مگر با پشتوانه‌های نادیدنی و الهامی که از دل انسان نشات می‌گیرد و این احساسات پاک و آرزوها می‌توانند بر سختی‌ها غلبه کنند.
شاهی که صبح دولتش این کارها کند
خواهد گرفت روی زمین آفتاب وار
هوش مصنوعی: سلطانی که در آغاز حکومتش این کارها را انجام دهد، باید منتظر باشد که به زودی در زمین مطرح و شناخته شود، مثل آفتاب که در آسمان درخشان است.
یارب به فضل خویش تو این پادشاه را
از هر چه ناپسند تو باشد نگاه دار
هوش مصنوعی: ای پروردگار، به برکت و رحمت خود، این پادشاه را از هر چیزی که برای تو ناپسند است، حفظ و نگهداری کن.