شمارهٔ ۲۶
چو تو هرگز نبوده ست و نباشد
جوان بخت و سخی طبع و سخندان
همی احسان کنی با خلق دایم
از آن کرده ست ایزد با تو احسان
همی داری عزیز آزادگان را
زبهر آن عزیزت کرده یزدان
خداوندا اگر چه پیش از این عهد
ز من نامی نبود اندر خراسان
به قول تو مرا بنواخت خسرو
به سعی تو مرا بنواخت سلطان
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چو تو هرگز نبوده ست و نباشد
جوان بخت و سخی طبع و سخندان
هوش مصنوعی: تو مانند کسی نیستی که هرگز وجود داشته و نخواهد داشت؛ جوانی با شانس خوب، دل generous و اهل سخن.
همی احسان کنی با خلق دایم
از آن کرده ست ایزد با تو احسان
هوش مصنوعی: تو همواره با دیگران خوبی میکنی زیرا خداوند نیز دائماً با تو نیکی کرده است.
همی داری عزیز آزادگان را
زبهر آن عزیزت کرده یزدان
هوش مصنوعی: تو به خاطر آن عزیزت، گرامی و آزادگان را با محبت و مهربانی نگهمیداری.
خداوندا اگر چه پیش از این عهد
ز من نامی نبود اندر خراسان
هوش مصنوعی: خداوند، حتی اگر قبل از این، در خراسان نامی از من نبوده است.
به قول تو مرا بنواخت خسرو
به سعی تو مرا بنواخت سلطان
هوش مصنوعی: به گفته تو، این پادشاه با محبت به من توجه کرد و تلاش تو باعث شد که سلطان نیز به من اهمیت دهد.