شمارهٔ ۱۳
ای لعل فتنه بر لب چون ناردان تو
اشکم ز حسرت تو چو در دهان تو
از فربهی و لاغری رنج و صبر من
نسبت همی کنند سرین و میان تو
بیگانه وار می کنی از مهر من کنار
من مانده در میان غم بی کران تو
هستی به چهره حور بهشتی و روزگار
آرد به بزم خسرو عزت نشان تو
ای جودپروری که در آفاق جود و بذل
مقصور گشت بر کف گوهر فشان تو
چرخ رفیع قدر نیابد به جست و جوی
یک آستان رفیع تر از آستان تو
دهر قدیم ذات نبیند به جد و جهد
یک خاندان قدیم تر از خاندان تو
پیش از وجود نیک و بد از کار نیک و بد
آگه شود به ذهن دل کاردان تو
پیری ز ذات خویش برون برد روزگار
چون برفراخت رایت بخت جوان تو
شاها منم که چرخ به تایید تو مرا
کرد از برای کسب شرف، مدح خوان تو
راحت فزای گشت چو رخسار حور عین
اشعار من به مجلس همچون جنان تو
تا بر سبیل فایده خوانند سرکشان
اخبار مکرمات تو در داستان تو
از دولت موافق و اقبال جاه تو
بادا مکان عز و شرف در مکان تو
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای لعل فتنه بر لب چون ناردان تو
اشکم ز حسرت تو چو در دهان تو
هوش مصنوعی: ای لعل زیبا و فریبندهای که بر لبان تو مانند انار سرخ و جذاب هستی، من از حسرت دیدن تو اشکم مانند شربت در دهان تو جاری میشود.
از فربهی و لاغری رنج و صبر من
نسبت همی کنند سرین و میان تو
هوش مصنوعی: درد و رنج من از چاقی و لاغریام را به تو نسبت میدهند و میگویند اینها به خاطر توست.
بیگانه وار می کنی از مهر من کنار
من مانده در میان غم بی کران تو
هوش مصنوعی: تو به طور بیاعتنا و بدون توجه به عشق من، از من دوری گرفتهای و من در میان این غم بیپایان، همچنان در کنارت هستم.
هستی به چهره حور بهشتی و روزگار
آرد به بزم خسرو عزت نشان تو
هوش مصنوعی: وجود تو به زیبایی معصومانهای شبیه به حوریان بهشتی است و زمان به خاطر بزرگی و مقام تو، در مجالس خسرو، نشانهای از عزت و احترام تو خواهد آورد.
ای جودپروری که در آفاق جود و بذل
مقصور گشت بر کف گوهر فشان تو
هوش مصنوعی: ای بخشندهی بزرگ، که دست generosity و بخشش تو تنها به کف خیرهکنندهای که الماسها را میبارد، خلاصه شده است.
چرخ رفیع قدر نیابد به جست و جوی
یک آستان رفیع تر از آستان تو
هوش مصنوعی: آسمان بلند به دنبال یافتن مکانی بزرگتر از وجود تو نمیگردد.
دهر قدیم ذات نبیند به جد و جهد
یک خاندان قدیم تر از خاندان تو
هوش مصنوعی: در این دنیا، هیچکس نمیتواند همت و تلاش یک خاندان کهنتر از خانواده تو را ببیند و درک کند.
پیش از وجود نیک و بد از کار نیک و بد
آگه شود به ذهن دل کاردان تو
هوش مصنوعی: قبل از اینکه نیکی و بدی وجود داشته باشند، دل آگاه و دانای تو از اعمال نیک و بد مطلع میشود.
پیری ز ذات خویش برون برد روزگار
چون برفراخت رایت بخت جوان تو
هوش مصنوعی: روزگار پیری را از ذات خود دور کرد، همانطور که شانس جوانی تو را به اوج میرساند.
شاها منم که چرخ به تایید تو مرا
کرد از برای کسب شرف، مدح خوان تو
هوش مصنوعی: ای پادشاه، من کسی هستم که به خواست و تأیید تو، روزگار به من کمک کرده تا برای کسب افتخار، ممدوح تو باشم.
راحت فزای گشت چو رخسار حور عین
اشعار من به مجلس همچون جنان تو
هوش مصنوعی: آرامش و زیبایی به وجود میآید وقتی که چهرهی زیبا مانند حور بهشتی در مجلس ظاهر میشود، اشعار من هم بهسان بهشت در آن مجلس جلوهگری میکند.
تا بر سبیل فایده خوانند سرکشان
اخبار مکرمات تو در داستان تو
هوش مصنوعی: برای اینکه سرکشها از داستان تو و کراماتت بهرهمند شوند، اخبار و روایتهای تو را میخوانند.
از دولت موافق و اقبال جاه تو
بادا مکان عز و شرف در مکان تو
هوش مصنوعی: از نعمتها و خوششانسیها برای تو باشد، که مقام و جایگاه تو سرشار از عزت و شرافت است.