شمارهٔ ۱۴
نماز شام چو صحبت بریدم از ماوی
بریده گشت طریق سلامم از سلمی
به عزم ره سه مسافر موافقت کردیم
مه از سپهر و شب از مشرق و من از ماوی
چو بخت بر لب جیحون فکند رخت مرا
به هم شدند سه جیحون ز گریه ام در وی
یکی ز اب و دو از خون سه از دو دیده من
ز درد و داغ وطن خون گریستند همی
به جز فراق رفیقان که داند این صنعت
که از دو دیده دو دریا همی کند انشی
ز موج جنبش گردون بدید دیده من
نشان گردش کژدم و پیچش افعی
همی رسید فغان دو چیز من بدو چیز
ز قعر چه به ثریا ز اوج مه به ثری
به نکبتی ببریدم رهی که فتنه از او
چنانکه صورت مانی ز خامه مانی
در آن میان شب تاری ز شرق سر برزد
چو علتی که نباشد در او امید دوی
ستارگان همه چون آب دیده مجنون
ز تیرگی شب تاری چو طره لیلی
به محکمی و درستی چو عزم من گردون
به روشنی و بلندی چو شعر من شعری
بنات نعش به نور معانی روشن
دراو سها به ضعیفی چو لفظ بی معنی
فلک چو اعمی بر جای خود فرومانده
نظاره چشم کواکب بر او به استهزی
گرفته همچو عصایی، مجره اندر دست
عصا مجره بود چون فلک بود اعمی
ستاره لشکر و بازار لشکری گردون
به سعد و نحس در او دار و گیر و بیع و شری
من اندر او متحیر که هیچ خلق نبود
که هیچ از من و از حال من کند انهی
طریق من به یکی بر بیکران و مرا
در او نه وعده من و نه راحت سلوی
زبیم باد سموم و بلای خون روان
روان شخص همی کرد آرزوی فنی
به عوض نعمت از او شخص را عنا همراه
به جای راحت ازاو روح را عذاب اجری
به یمن درگه صاحب سزاست بربندم
در او زبان و روان از شکایت و شکوی
کجا قبایل اهل شرف، ضیاءالدین
نظام عترت و تایید شرع و نور هدی
جمال حسن معالی ابوالحسن طاهر
که از ثری اثر قدر اوست تا به علی
نه جز متابعت اوست شرع را رخصت
نه جز موافقت اوست عقل را فتوی
به تن خلاصه نور آمده است بی ظلمت
به دل خزینه معنی شده است بی دعوی
زمین حضرت او راست مایه فردوس
درخت خدمت او راست سایه طوبی
اگر ستوده کند مرد را دثار و شعار
دثار او ورع است و شعار او تقوی
هر آن کسی که تمسک کند به خدمت او
درست کرده تمسک به عروه الوثقی
به صدر او نرسد رتبت مخالف او
کجا بود چو حیات ابد، ممات فجی
اگر چه مدح و هجا هر دوان سخن باشند
خلایق است به فخر مدیح و ننگ هجی
وگرچه در زصدف خیزد او به از صدف است
به است اگر چه زدنیی است صدر از دنیی
زهی دو چشم خرد را چو زینت دیدار
زهی دو گوش طمعرا چو آیت بشری
مزینی به فضایل چو از نجوم سپهر
منزهی ز معایب چو از گنه یحیی
اگر مبشر جدت زبان عیسی بود
در این زمانه به علمی و زهد چون عیسی
اگر درستی و حق در امانتش دو گواست
تو در شرف دو گواهت بود زام و ابی
منم که کرده ام از بهر آفرین و ثنات
چنین سخن زتن لاغر و دم فربی
خرد خزینه فکرم چو داد خاطر کرد
روان هر آینه اندیشه بذل و عمر فدی
خود از ذخیره دنیی مرا نصیبی نیست
همی زمدح تو سازم ذخیره عقبی
گذشت نوبت شعبان و دور روزه رسید
که هست موسم اصحاب طیلسان و ردی
فساد را به قدومش ضعیف شد قوت
صلاح را به وصولش بلند گشت لوی
خجسته بادا هم روزه روزه و هم عید
تو را ثواب و سلامت عدوت را بلوی
همیشه تا شرف کعبه از منا و صفاست
سرا و صدر و درت، کعبه و صفا و منی
همه سعادت و اقبال بادت از گردون
همه کرامت و تایید بادت از مولی
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
نماز شام چو صحبت بریدم از ماوی
بریده گشت طریق سلامم از سلمی
هوش مصنوعی: در شب هنگام نماز، زمانی که از مکانی که در آن بودم جدا شدم، راهی برای سلام و درود به من بسته شد.
به عزم ره سه مسافر موافقت کردیم
مه از سپهر و شب از مشرق و من از ماوی
هوش مصنوعی: ما تصمیم گرفتیم در یک سفر، هر یک از ما از نقطهای خاص حرکت کنیم؛ یکی از طرف آسمان و شب از سمت شرق و من هم از جایی در میان.
چو بخت بر لب جیحون فکند رخت مرا
به هم شدند سه جیحون ز گریه ام در وی
هوش مصنوعی: زمانی که سرنوشت در کنارهی جیحون خیمه زده، من به غم و اندوهی چنین نزدیک شدم که سه جیحون به خاطر اشکهایم به هم پیوستند.
یکی ز اب و دو از خون سه از دو دیده من
ز درد و داغ وطن خون گریستند همی
هوش مصنوعی: چشمان من به خاطر درد و غم وطن، اشک میریزد، یکی به خاطر آب، دو تا به خاطر خون.
به جز فراق رفیقان که داند این صنعت
که از دو دیده دو دریا همی کند انشی
هوش مصنوعی: به جز دوری دوستان، چه کسی میداند که چطور میتوان با دو چشم، اندوهی به عظمت دو دریا را بر زبان آورد؟
ز موج جنبش گردون بدید دیده من
نشان گردش کژدم و پیچش افعی
هوش مصنوعی: از حرکت و جنبش آسمان، چشم من نمادی از حرکت کژدم و پیچش افعی را مشاهده کرد.
همی رسید فغان دو چیز من بدو چیز
ز قعر چه به ثریا ز اوج مه به ثری
هوش مصنوعی: مردی به شدت از دو موضوع نگران و غمگین است. او احساس میکند که از عمق مشکلات خود به اوج امید و آرزوها رسیده، اما همچنان در تلاش است تا از درد و رنجهایش عبور کند.
به نکبتی ببریدم رهی که فتنه از او
چنانکه صورت مانی ز خامه مانی
هوش مصنوعی: من راهی را انتخاب کردم که به بدبختی منجر شد، به گونهای که فتنه و آشفتگی از آن ناشی شده و مانند نقاشی که بر کاغذ مینویسد، زندگیام تحت تأثیر آن قرار گرفته است.
در آن میان شب تاری ز شرق سر برزد
چو علتی که نباشد در او امید دوی
هوش مصنوعی: در دل شب تار، نور صبحگاهی از سمت شرق نمایان میشود، مانند نشانهای که هیچ امیدی به وقوع آن وجود ندارد.
ستارگان همه چون آب دیده مجنون
ز تیرگی شب تاری چو طره لیلی
هوش مصنوعی: ستارهها مانند اشکهای مجنون در شب تار، درخشندگی خاصی دارند و به یاد لیلی، زیبایی و لطافت را القا میکنند.
به محکمی و درستی چو عزم من گردون
به روشنی و بلندی چو شعر من شعری
هوش مصنوعی: عزم من به استقامت و درستی مانند حرکت گردون است و شعر من به روشنی و بلندی مشابه یک شعر زیبا میباشد.
بنات نعش به نور معانی روشن
دراو سها به ضعیفی چو لفظ بی معنی
هوش مصنوعی: در اینجا به دختران ستارهای اشاره شده که با نور معانی روشن میشوند و ستاره سها به خاطر ضعفش شبیه به واژهای بیمعنا به نظر میرسد. در واقع، زیبایی و معنا در چیزهای ظریف و کمقدرت نیز وجود دارد.
فلک چو اعمی بر جای خود فرومانده
نظاره چشم کواکب بر او به استهزی
هوش مصنوعی: آسمان مانند فردی نابینا در جای خود ثابت مانده و ستارهها به او با تمسخر نگاه میکنند.
گرفته همچو عصایی، مجره اندر دست
عصا مجره بود چون فلک بود اعمی
هوش مصنوعی: مانند عصایی که در دست دارد، مسیرش را میپیماید. انگار که زمین، به صورت یک نابینا به دور خود میچرخد.
ستاره لشکر و بازار لشکری گردون
به سعد و نحس در او دار و گیر و بیع و شری
هوش مصنوعی: ستارهها در آسمان به زندگی انسانها و اتفاقات آنها تاثیر میگذارند و در بازار نیز معاملهها و خرید و فروشها تحت تأثیر خوب و بد این ستارهها قرار دارد.
من اندر او متحیر که هیچ خلق نبود
که هیچ از من و از حال من کند انهی
هوش مصنوعی: من در او حیرانم که هیچکس نبود تا از من و وضعیت من بپرسد.
طریق من به یکی بر بیکران و مرا
در او نه وعده من و نه راحت سلوی
هوش مصنوعی: مسیر من به سوی یکی است که بیپایان است و در این راه نه وعدهای برای من وجود دارد و نه آرامشی مانند عسل.
زبیم باد سموم و بلای خون روان
روان شخص همی کرد آرزوی فنی
هوش مصنوعی: باد گرم و آتشین و مصیبت خونآلود در حال وزش است و شخصی به شدت آرزو دارد که به نقطهای از آرامش یا هنر برود.
به عوض نعمت از او شخص را عنا همراه
به جای راحت ازاو روح را عذاب اجری
هوش مصنوعی: اگر به جای نعمت، از او نگرانی و مشکلات به انسان برسد، به جای آسایش، روح را عذاب میدهد.
به یمن درگه صاحب سزاست بربندم
در او زبان و روان از شکایت و شکوی
هوش مصنوعی: به دلیل خوشحالی و برکت درگاه شخصی شایسته، من زبان و دل خود را از هرگونه شکایت و ناله دور میکنم.
کجا قبایل اهل شرف، ضیاءالدین
نظام عترت و تایید شرع و نور هدی
هوش مصنوعی: کجا هستند مردمان با شخصیت و با شرافت که نور دین و راهنمایی درست را در خانواده خود دارند و از قوانین الهی پشتیبانی میکنند؟
جمال حسن معالی ابوالحسن طاهر
که از ثری اثر قدر اوست تا به علی
هوش مصنوعی: زیبایی و خوبیهای برجسته ابوالحسن طاهر، به قدری تاثیرگذار است که مانند ستارهای در آسمان از جایگاه بالایی برخوردار است، تا جایی که به علی نیز میرسد.
نه جز متابعت اوست شرع را رخصت
نه جز موافقت اوست عقل را فتوی
هوش مصنوعی: هیچ دستوری در دین وجود ندارد که بر پایه پیروزی از او نباشد و هیچ نظری هم در عقل نمیتواند صادر شود مگر بر اساس هماهنگی با او.
به تن خلاصه نور آمده است بی ظلمت
به دل خزینه معنی شده است بی دعوی
هوش مصنوعی: نور خالص و پاک به صورت تن و جسم درآمده است، بی آنکه تاریکی در دلش وجود داشته باشد. دل هم به خزینهای از معانی تبدیل شده که در آن ادعایی وجود ندارد.
زمین حضرت او راست مایه فردوس
درخت خدمت او راست سایه طوبی
هوش مصنوعی: زمین متعلق به او است و مایه بهشت است، درخت خدمت او سایهای بهسان طوبی دارد.
اگر ستوده کند مرد را دثار و شعار
دثار او ورع است و شعار او تقوی
هوش مصنوعی: اگر کسی لباس و ظاهر مرد را تحسین کند، باید به یاد داشته باشد که زیبایی واقعی او در پرهیزکاری و تقوایش نهفته است.
هر آن کسی که تمسک کند به خدمت او
درست کرده تمسک به عروه الوثقی
هوش مصنوعی: هر کسی که به خدمت او پناه ببرد، در واقع به دلیلی محکم و استوار پناه آورده است.
به صدر او نرسد رتبت مخالف او
کجا بود چو حیات ابد، ممات فجی
هوش مصنوعی: هیچکس به مقام و جایگاه او نمیرسد، زیرا چگونه ممکن است با وجود حیات جاودانه، مرگ ناپسند و نامطلوب او را درک کند؟
اگر چه مدح و هجا هر دوان سخن باشند
خلایق است به فخر مدیح و ننگ هجی
هوش مصنوعی: اگرچه ستایش و سرزنش هر دو نوعی سخن هستند، اما مردم بیشتر به فخر و افتخار مدح اهمیت میدهند و به ننگ و رسوایی هجو توجه میکنند.
وگرچه در زصدف خیزد او به از صدف است
به است اگر چه زدنیی است صدر از دنیی
هوش مصنوعی: اگرچه او از صدف فراتر میرود، اما خود صدف نیز ارزشمند است. در واقع، او به گونهای از دنیا برتر است، گرچه بهخاطر سختیها و چالشهای زندگی، ممکن است گاهی فراموش شود.
زهی دو چشم خرد را چو زینت دیدار
زهی دو گوش طمعرا چو آیت بشری
هوش مصنوعی: این بیت به زیبایی و شکوه دو ویژگی انسان اشاره دارد: دیدن و شنیدن. چشمها به زیبایی و زینت دیدار اشاره دارند و گوشها به طمع و تمایل به شنیدن آیات انسانی. به عبارت دیگر، این دو عضو بدن انسان نه تنها ابزارهای حسی هستند، بلکه نمادهای زیبایی و ارزشهای انسانی نیز محسوب میشوند.
مزینی به فضایل چو از نجوم سپهر
منزهی ز معایب چو از گنه یحیی
هوش مصنوعی: شخصی را به فضائل و خوبیها میشناسند که از نیکیها و صفات برجستهای برخوردار باشد، همانطور که ستارگان در آسمان از عیبها و کمبودها به دور هستند. همچنین، مانند یحیی که از گناهان پاک و معصوم بود، از بدیها و عیبها دور است.
اگر مبشر جدت زبان عیسی بود
در این زمانه به علمی و زهد چون عیسی
هوش مصنوعی: اگر صدای خوشخبر جدت، مانند زبان عیسی بود، در این زمان با علم و پارسایی چون عیسی برخورد میشد.
اگر درستی و حق در امانتش دو گواست
تو در شرف دو گواهت بود زام و ابی
هوش مصنوعی: اگر راستگویی و صداقت در امانتداری تو، دو شاهد دارد، تو در موقعیتی هستی که دو گواه بر صداقت تو وجود دارد.
منم که کرده ام از بهر آفرین و ثنات
چنین سخن زتن لاغر و دم فربی
هوش مصنوعی: من شخصی هستم که برای تواضع و ستایش، از این کلمات استفاده کردهام؛ حتی اگر بدنم لاغر و ضعیف باشد و دمم بزرگ و پرپشت.
خرد خزینه فکرم چو داد خاطر کرد
روان هر آینه اندیشه بذل و عمر فدی
هوش مصنوعی: اندیشه و خرد من مانند گنجینهای است که هر بار که به آن فکر میکنم، روح و جانم را زنده میکند و من تمام عمرم را فدای این تفکر میکنم.
خود از ذخیره دنیی مرا نصیبی نیست
همی زمدح تو سازم ذخیره عقبی
هوش مصنوعی: من از دنیا هیچ بهرهای نصیبم نشده است، بنابراین به خاطر تو میکوشم تا برای آخرت خود ذخیرهای فراهم کنم.
گذشت نوبت شعبان و دور روزه رسید
که هست موسم اصحاب طیلسان و ردی
هوش مصنوعی: ماه شعبان به اتمام رسید و زمان روزهداری فرا رسید که فصل تجمع افراد با لباسهای خاص و شیک است.
فساد را به قدومش ضعیف شد قوت
صلاح را به وصولش بلند گشت لوی
هوش مصنوعی: فساد با ورود او ضعف پیدا کرد و قدرت اصلاح با رسیدن او افزایش یافت.
خجسته بادا هم روزه روزه و هم عید
تو را ثواب و سلامت عدوت را بلوی
هوش مصنوعی: برای تو، هم روزه و هم عید مبارک باشد. آرزو میکنم که ثواب اعمالت را به دست آوری و از سلامتی دور بمانی.
همیشه تا شرف کعبه از منا و صفاست
سرا و صدر و درت، کعبه و صفا و منی
هوش مصنوعی: در این ابیات به ارزش و اهمیت مکانهای مقدس در اسلام اشاره شده است. به نوعی بیانگر این است که همواره روح و جان آدمی باید به سمت مکانهای شریف و مهمی همچون کعبه و صفا و منا معطوف باشد. این مکانها نماد پاکی، نجابت و ارتباط با خداوند هستند و باید در زندگی افراد در نظر گرفته شوند.
همه سعادت و اقبال بادت از گردون
همه کرامت و تایید بادت از مولی
هوش مصنوعی: تمام خوشبختی و شانس تو از آسمان است و تمام بزرگی و حمایت تو از سوی خداوند میباشد.