گنجور

شمارهٔ ۱۴

ای خسرو ملوک و جهان دار چیره دست
سلطان شرق و غرب و خداوند هر که هست
با دولت جوان تو دهر خرف جوان
با همت بلند تو چرخ بلند پست
نه دیده ملوک چو تو شهریار دید
نه بر سریر ملک چو تو پادشا نشست
تیغ تو مملکت ز کف هر ملک ستد
گرز تو تاج در سر هر پادشا شکست
آن کس که با وفای تو راه وفاق جست
آب حیات یافت ز دام هلاک جست
و آن کس که با خلاف تو پیوست در جهان
پیوست با خلاف لیکن ز جان گسست
شاها پرستش تو گزیدند و تیغ تو
نه بت گذاشت در همه عالم نه بت پرست
شاها منم که بنده دیرینه توام
واکنون شده ست نوش من از رنج دل، کبست
شصت است سال عمرم و پیش تو بوده ام
بسته کمر به خدمت تو نیمه ای ز شصت
امروز مست دامم و مخمور محنتم
هرگز بدین شراب چو من کس مباد مست
آب مرا مذلت هر فام خواه ریخت
جان مرا ملالت هر فامدار خست
ایام بر تنم در هر اندهی گشاد
افلاک بر دلم در هر شادیی ببست
ای شاه دست گیر مرا، کز بلای فام
از پای در فتادم و شد کار من ز دست

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای خسرو ملوک و جهان دار چیره دست
سلطان شرق و غرب و خداوند هر که هست
هوش مصنوعی: ای خسرو بزرگ و فرمانروا، تو توانمندترین و فرمانده حقیقی در شرق و غرب هستی و خداوندی را که سزاوار حاکمیت است، در اختیار داری.
با دولت جوان تو دهر خرف جوان
با همت بلند تو چرخ بلند پست
هوش مصنوعی: با موفقیت جوانی تو، زمان به حالت نادانی رسیده است و با اراده و تلاش قوی تو، دنیا در موقعیت پایین‌تری قرار دارد.
نه دیده ملوک چو تو شهریار دید
نه بر سریر ملک چو تو پادشا نشست
هوش مصنوعی: نه چشمی به بزرگی و زیبایی تو در میان پادشاهان دیده‌ام و نه بر تخت سلطنت کسی به عظمت تو نشسته است.
تیغ تو مملکت ز کف هر ملک ستد
گرز تو تاج در سر هر پادشا شکست
هوش مصنوعی: تیغ تو کشوری را از دست هر پادشاه می‌گیرد و گرز تو تاج هر پادشاهی را می‌شکند.
آن کس که با وفای تو راه وفاق جست
آب حیات یافت ز دام هلاک جست
هوش مصنوعی: کسی که به خاطر وفاداری‌ات تلاش کند تا با تو سازگار شود، به زندگی و نجات از خطرات دست می‌یابد.
و آن کس که با خلاف تو پیوست در جهان
پیوست با خلاف لیکن ز جان گسست
هوش مصنوعی: کسی که با تو در تضاد و مخالفت باشد، در این دنیا به نوعی به تو پیوسته است، اما در واقعیت از ذات و حقیقت خود جدا شده است.
شاها پرستش تو گزیدند و تیغ تو
نه بت گذاشت در همه عالم نه بت پرست
هوش مصنوعی: در این دنیا، مردم به پرستش تو روی آورده‌اند و هیچ کس جز تو را نمی‌پرستند، به گونه‌ای که دیگر هیچ بت و معبودی وجود ندارد.
شاها منم که بنده دیرینه توام
واکنون شده ست نوش من از رنج دل، کبست
هوش مصنوعی: من بنده قدیمی تو هستم، ای شاه، و اکنون از رنج دل، به نوشی رسیده‌ام.
شصت است سال عمرم و پیش تو بوده ام
بسته کمر به خدمت تو نیمه ای ز شصت
هوش مصنوعی: من شصت سال عمر را پشت‌سر گذاشته‌ام و از این شصت سال، نیمه آن را در خدمت تو بوده‌ام.
امروز مست دامم و مخمور محنتم
هرگز بدین شراب چو من کس مباد مست
هوش مصنوعی: امروز من در بند عشق و غم خودم غرق شده‌ام و هیچ‌کس مثل من در این حالت نشسته و مست نیست.
آب مرا مذلت هر فام خواه ریخت
جان مرا ملالت هر فامدار خست
هوش مصنوعی: آب مرا در حالت ذلت و پستی قرار داد و جانم از خستگی و ملال پر از ناراحتی شد.
ایام بر تنم در هر اندهی گشاد
افلاک بر دلم در هر شادیی ببست
هوش مصنوعی: روزهای سخت بر من فشار می‌آورد، و در هر اندوهی که احساس می‌کنم، دنیای بزرگ بر دلم سنگینی می‌کند؛ اما در هر شادی‌ای که به سراغم می‌آید، این دنیا به من احساس آرامش و راحتی می‌دهد.
ای شاه دست گیر مرا، کز بلای فام
از پای در فتادم و شد کار من ز دست
هوش مصنوعی: ای پادشاه، به من کمک کن، زیرا که به خاطر آسیب و مشکلاتی که به من وارد شده، از پا در آمده‌ام و کنترل کارهایم از دستم خارج شده است.