گنجور

شمارهٔ ۱۰۱

ای اختیار دین و سخا اختیار تو
تو افتخار خلق و به خود افتخار تو
حاصل شود مراد دو عالم به یک نظر
آن را که دید طلعت تو روز بار تو
ایزد گواست بر من و بر اعتقاد من
کز اعتقاد پاک منم دوستدار تو
پیوسته مدح گویم و دایم ثنا کنم
بر دست مال بخش و دل بردبار تو
روشن مباد دیده و شادان مباد دل
آن را که شاد نیست از او روزگار تو
نام مرا قرار ده اندر شمار خویش
تا می رود زمان و زمین برقرار تو
کایمن زید به عالم و نندیشد از فلک
آن کس که هست نام وی اندر شمار تو
بر موجب اشارت و فرمان همی روم
آنجا که هست خدمت و فرمان و کار تو
گر هست بر دل تو غباری ز کار من
آورده ام دعا و تضرع نثار تو
خشنود شو زمن که ندارد سپهر و کوه
اندازه تحمل بار غبار تو
آنجا زنم نفس که بود اتفاق تو
وآنجا نهم قدم که بود اختیار تو
برگردنم ز عفو و رضا منتی بنه
تا من شوم به شکر و دعا وامدار تو

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای اختیار دین و سخا اختیار تو
تو افتخار خلق و به خود افتخار تو
هوش مصنوعی: ای کسی که دین و generosity در دستان توست، تو به خود می‌بالید و باعث افتخار دیگران هستی.
حاصل شود مراد دو عالم به یک نظر
آن را که دید طلعت تو روز بار تو
هوش مصنوعی: اگر کسی یک نگاه به چهره‌ی تو بیندازد، می‌تواند به آرزوهای دو جهان در یک لحظه دست پیدا کند، چون نور چهره‌ی تو، مانند روزی روشن و پر برکت است.
ایزد گواست بر من و بر اعتقاد من
کز اعتقاد پاک منم دوستدار تو
هوش مصنوعی: خداوند گواه است بر من و ایمان من که من از روی اعتقاد خالص به تو عشق می ورزم.
پیوسته مدح گویم و دایم ثنا کنم
بر دست مال بخش و دل بردبار تو
هوش مصنوعی: همیشه درباره تو ستایش می‌کنم و همیشه تو را به خاطر بخشش و خویشتنداری‌ات تحسین می‌کنم.
روشن مباد دیده و شادان مباد دل
آن را که شاد نیست از او روزگار تو
هوش مصنوعی: چشمانت همیشه روشن نباشد و دل تو شاد نباشد، برای کسی که شاد نیست، از روزگار تو خبری نیست.
نام مرا قرار ده اندر شمار خویش
تا می رود زمان و زمین برقرار تو
هوش مصنوعی: اسم مرا در جمع خودت بیاور تا زمانی که زمان و زمین ادامه دارند.
کایمن زید به عالم و نندیشد از فلک
آن کس که هست نام وی اندر شمار تو
هوش مصنوعی: ای کسی که در عالم به وجود آمده‌ای و از سرنوشت و تقدیر نمی‌اندیشی، آن کس که نامش در شمار توست، همچنان در آسمان‌هاست.
بر موجب اشارت و فرمان همی روم
آنجا که هست خدمت و فرمان و کار تو
هوش مصنوعی: به دلیل اشاره و دستوری که از تو دریافت کرده‌ام، به جایی می‌روم که در آنجا خدمت به تو و انجام کارهای تو وجود دارد.
گر هست بر دل تو غباری ز کار من
آورده ام دعا و تضرع نثار تو
هوش مصنوعی: اگر بر دل تو افسوس و غمی از کارهای من نشسته باشد، من برای تو دعا و زاری کرده‌ام.
خشنود شو زمن که ندارد سپهر و کوه
اندازه تحمل بار غبار تو
هوش مصنوعی: از من راضی باش، زیرا آسمان و کوه نمی‌توانند وزن غبار تو را تحمل کنند.
آنجا زنم نفس که بود اتفاق تو
وآنجا نهم قدم که بود اختیار تو
هوش مصنوعی: من جایی نفس می‌کشم که حضور تو باشد و قدم می‌زنم در جایی که اراده تو برقرار گردد.
برگردنم ز عفو و رضا منتی بنه
تا من شوم به شکر و دعا وامدار تو
هوش مصنوعی: بر گردن من، لطف و رحمتت را نهاد کن تا من بتوانم با شکرگزاری و دعا، بدهی خود را نسبت به تو ادا کنم.