شمارهٔ ۶
روی من چین از فراق آن نگار چین گرفت
عیش من تلخی ز عشق آن لب شیرین گرفت
این دل ناشاد من زان زلف چون شمشاد او
آن همی گیرد که فرهاد از غم شیرین گرفت
گر در آتش هیچ کس مسکن نگیرد پس چرا
مهر مسکن در میان این دل مسکین گرفت
بستر و بالین من زآب است و آتش پس مرا
ناسگالیده فراقش بر سر بالین گرفت
من غلام آن رخ و بالا که گویی سرو و ماه
راستی زان کرد حاصل روشنایی زین گرفت
هر که یاد او گرفت و می به روی او چشید
شربت کوثر چشید و یار حورالعین گرفت
چون ز رخسار و لبش بر کوه و دشت افتاد عکس
این همه بیجاده گشت و آن همه نسرین گرفت
گفتم از بهر وداعش آفرین، گویی وصال
هر زمانی بر فراقش جان من نفرین گرفت
چون لب لعلش بدیدم جزع من پروین فشاند
بر من از بیم رقیبان لعل در پروین گرفت
هر کجا چشمم برآمد نور بود از روی او
راست گویی نور روی از رای مجددین گرفت
عمده الاسلام ابوالقاسم علی کاندر علو
همت عالیش جای از اوج علیین گرفت
چند بی اقبال کز اقبال او اقبال یافت
چند بی تمکین که از تمکین او تمکین گرفت
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
روی من چین از فراق آن نگار چین گرفت
عیش من تلخی ز عشق آن لب شیرین گرفت
هوش مصنوعی: چهرهام پر از نشانههای غم و اندوهِ دوری آن معشوق زیبایم شده و شادیام به خاطر عشق به آن لبهای شیرین، به تلخی تبدیل گشته است.
این دل ناشاد من زان زلف چون شمشاد او
آن همی گیرد که فرهاد از غم شیرین گرفت
هوش مصنوعی: دل ناخوش من به خاطر زلفهای او، همچون شمشاد، در حالی که او نمیداند، در غم عشقی گرفتار است که فرهاد به خاطر شیرین به دوش کشیده است.
گر در آتش هیچ کس مسکن نگیرد پس چرا
مهر مسکن در میان این دل مسکین گرفت
هوش مصنوعی: اگر هیچکس نتواند در آتش زندگی آرامش پیدا کند، پس چرا محبت و عشق در دل این انسان بیچاره جا گرفته است؟
بستر و بالین من زآب است و آتش پس مرا
ناسگالیده فراقش بر سر بالین گرفت
هوش مصنوعی: بستر و بالین من از آب و آتش ساخته شده است؛ پس دوری او چنان بر سرم سایه افکنده که در این حالت قرار دارم.
من غلام آن رخ و بالا که گویی سرو و ماه
راستی زان کرد حاصل روشنایی زین گرفت
هوش مصنوعی: من از زیبایی و قامت آن بانو که مانند سرو و ماه است، بسیار شیفتهام. او باعث شد که روشنی و روشنایی به وجود بیاید و به همین دلیل، دل من پر از شوق و عشق شده است.
هر که یاد او گرفت و می به روی او چشید
شربت کوثر چشید و یار حورالعین گرفت
هوش مصنوعی: هر کسی که به یاد او افتاد و در دلش شوق او را حس کرد، به فیض و رحمت بینهایتی دست مییابد و عشق و زیبایی را تجربه میکند.
چون ز رخسار و لبش بر کوه و دشت افتاد عکس
این همه بیجاده گشت و آن همه نسرین گرفت
هوش مصنوعی: بر اثر زیبایی چهره و لبان او، تصویری بر کوه و دشت پدیدار شد و باعث شد که همه جا زیبا و پر از گلهای نسرین شود.
گفتم از بهر وداعش آفرین، گویی وصال
هر زمانی بر فراقش جان من نفرین گرفت
هوش مصنوعی: گفتم به خاطر وداعش باید از او تقدیر کنم، انگار هر بار که به وصالش فکر میکنم، فراق او جان مرا نفرین کرده است.
چون لب لعلش بدیدم جزع من پروین فشاند
بر من از بیم رقیبان لعل در پروین گرفت
هوش مصنوعی: وقتی لبهای زیبا و قرمز او را دیدم، پروین به خاطر ترس از دشمنانش به من خیره شد و لبهایش را در آن شب ستارهباران پنهان کرد.
هر کجا چشمم برآمد نور بود از روی او
راست گویی نور روی از رای مجددین گرفت
هوش مصنوعی: هر جا که نگاه میکنم، نورانی است و این نور به خاطر زیبایی اوست. به راستی، نور چهرهاش از خواستههای نوپدیدی که به وجود آمده، گرفته شده است.
عمده الاسلام ابوالقاسم علی کاندر علو
همت عالیش جای از اوج علیین گرفت
هوش مصنوعی: علی، که نماینده اصلی دین اسلام است، به خاطر بلندپروازی و ارادتش به خداوند، در جایگاه بلندی قرار گرفت و مقام شامخی را به دست آورد.
چند بی اقبال کز اقبال او اقبال یافت
چند بی تمکین که از تمکین او تمکین گرفت
هوش مصنوعی: این بیت به بیان این موضوع میپردازد که برخی افراد بدون داشتن شرایط مناسب یا اقبال، از دیگران تاثیر میپذیرند و به نوعی از موفقیت یا قدرت آنها بهرهمند میشوند. به عبارت دیگر، بعضی افراد که خودشان به خودکفایی یا موفقیت دست نیافتهاند، از ویژگیها و توانمندیهای دیگران بهرهبرداری میکنند و از این طریق به نوعی رشد یا پیشرفت میرسند.