گنجور

شمارهٔ ۵۳

گر نه ز رقیب ناخوشستی
با خلوت او مرا خوشستی
گر جمله بلا ز عشق بودی
حقا که همه بلا خوشستی
گر نه ز جفا جدایی افتد
از دوست مرا جفا خوشستی
مردم ز وفا رسد به مقصود
ور نه چه سبب وفاخوشستی
گر باده نه یاد دوست دادی
با باده مرا چرا خوشستی
گر دیدن دوستان نبودی
این عمر چگونه ناخوشستی
ور دوست ز ما جدانگشتی
نوروز و بهار ما خوشستی

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گر نه ز رقیب ناخوشستی
با خلوت او مرا خوشستی
هوش مصنوعی: اگر از رقیب ناراحت نیستی، در خلوت خود با من خوشحالی.
گر جمله بلا ز عشق بودی
حقا که همه بلا خوشستی
هوش مصنوعی: اگر تمام مشکلات و سختی‌ها ناشی از عشق باشند، پس واقعاً همه‌ی آن‌ها شیرین و خوشایند هستند.
گر نه ز جفا جدایی افتد
از دوست مرا جفا خوشستی
هوش مصنوعی: اگر به خاطر بدی‌ها و کاستی‌ها از دوستی جدا شوم، این بدی‌ها برای من خوشایندتر است.
مردم ز وفا رسد به مقصود
ور نه چه سبب وفاخوشستی
هوش مصنوعی: اگر مردم به وفاداری برسند، به هدف خود خواهند رسید، وگرنه چه دلیلی برای وفاداری وجود دارد؟
گر باده نه یاد دوست دادی
با باده مرا چرا خوشستی
هوش مصنوعی: اگر شراب یاد محبوب را در دل ندارد، پس چرا با آن مرا شاد کردی؟
گر دیدن دوستان نبودی
این عمر چگونه ناخوشستی
هوش مصنوعی: اگر دوستان را نمی‌دیدیم، این زندگی چقدر ناخوشایند می‌بود.
ور دوست ز ما جدانگشتی
نوروز و بهار ما خوشستی
هوش مصنوعی: اگر دوست از ما جدا شود، نوروز و بهار ما هیچ‌کله خوش نیست.