شمارهٔ ۵۴
مکن از من حذر ای بی معنی
پرده من مدر ای بی معنی
مکن اندر غم آن زلف چو شب
شب من بی سحر ای بی معنی
کار من نیست به جز خوردن غم
غم کارم بخور ای بی معنی
چند از این عهد بد ای بی حاصل
چند از این درد سر ای بی معنی
رسن صبرگسستم ز غمت
مگسل از من نظر ای بی معنی
کرده ای حال مرا بد ز فراق
مکن از بد بتر ای بی معنی
خبر وصل تو پرسم همه روز
مبر از من خبر ای بی معنی
آتش عشق تو دارم در دل
آب رویم مبر ای بی معنی
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مسدس مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
مکن از من حذر ای بی معنی
پرده من مدر ای بی معنی
هوش مصنوعی: از دوری من پرهیز نکن، ای بیخبر از عمق وجودم، درک کن که من چقدر به تو نیاز دارم.
مکن اندر غم آن زلف چو شب
شب من بی سحر ای بی معنی
هوش مصنوعی: در غم آن زلف سیاه مانند شب نره، چون زندگی من بینور و بیروزنه است، ای کسی که درک نمیکنی.
کار من نیست به جز خوردن غم
غم کارم بخور ای بی معنی
هوش مصنوعی: من هیچ کاری جز غصه خوردن ندارم، ای بیمعنا، غم من را بخور.
چند از این عهد بد ای بی حاصل
چند از این درد سر ای بی معنی
هوش مصنوعی: چند بار باید به این پیمان بیفایده ادامه دهیم؟ چند بار باید این درد و رنج را تحمل کنیم که هیچ معنا و هدفی ندارد؟
رسن صبرگسستم ز غمت
مگسل از من نظر ای بی معنی
هوش مصنوعی: بذار دل من از غم تو رها نشه، لطفاً هرگز از من غافل نشو، ای کسی که برایم معنایی نداری.
کرده ای حال مرا بد ز فراق
مکن از بد بتر ای بی معنی
هوش مصنوعی: دوری تو حال مرا بسیار بد کرده است، پس بدتر از این هم نکن ای بیمعنی.
خبر وصل تو پرسم همه روز
مبر از من خبر ای بی معنی
هوش مصنوعی: هر روز از من درباره خبر وصالت سوال نکن، ای بیمعنی!
آتش عشق تو دارم در دل
آب رویم مبر ای بی معنی
هوش مصنوعی: در دل من آتش عشق تو شعلهور است، اما نگذار آن را خاموش کنی ای کسی که بیمعنا هستی.