شمارهٔ ۴۸
گشتم از هجر او نزار چو نی
وعده وصل او ندانم کی
او بت دلبرست و نیست مرا
هیچ کاری به جز پرستش وی
ای بهاری که بی هوای بهار
روی تو گل دماند اندر دی
گر گل است از دو عارض تو خجل
چون ز مژگان من گشاید خوی
بس بخیلی به قوت بوس و کنار
باز هنگام وعده حاتم طی
بیم باشد که می مرا بخورد
گر مرا بی تو خورد باید می
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
گشتم از هجر او نزار چو نی
وعده وصل او ندانم کی
هوش مصنوعی: در اثر دوری و فراق او بیمار و ضعیف شدم، اما نمیدانم که وعده ملاقات و وصالش کی رخ خواهد داد.
او بت دلبرست و نیست مرا
هیچ کاری به جز پرستش وی
هوش مصنوعی: او معشوقی است که به عشق او مشتاقم و هیچ کاری جز پرستش و عشق ورزیدن به او برایم مهم نیست.
ای بهاری که بی هوای بهار
روی تو گل دماند اندر دی
هوش مصنوعی: ای بهاری که بدون حال وهوای بهارش، گلها در زمستان از دیدن تو دچار حیرتند.
گر گل است از دو عارض تو خجل
چون ز مژگان من گشاید خوی
هوش مصنوعی: اگر چهرهات مانند گلی زیباست، به خاطر این زیباییات شرمنده میشوم؛ زیرا چشمان من به واسطهی نگاه به تو پر از اندوه است.
بس بخیلی به قوت بوس و کنار
باز هنگام وعده حاتم طی
هوش مصنوعی: خیلی بخیل است که در زمان وعده و قرار، همین قدر که به بوسه و آغوش میرسد، از بزرگمنشی حاتم طایی فاصله میگیرد.
بیم باشد که می مرا بخورد
گر مرا بی تو خورد باید می
هوش مصنوعی: نگرانی من این است که اگر می را بنوشم و تو در کنارش نباشی، ممکن است به دلیل نبود تو عواقب بدی به همراه داشته باشد.