شمارهٔ ۴۳
گر به دو رخ فتنه نظاره ای
درد دلم را به دو لب چاره ای
آینه در پیش تو بینم مگر
پیش رخ خویش به نظاره ای
در دل من عارضه عشق توست
تا تو بدان عارض و رخساره ای
اختر وصلم ز تو تاری چراست
گر تو به رخ اختر سیاره ای
دهر نه ای چونکه جفا پیشه ای
چرخ نه ای چونکه ستمکاره ای
کم نکند عشق تو خون ریختن
تا تو بدان نرگس خونخواره ای
اطلاعات
وزن: مفتعلن مفتعلن فاعلن (سریع مطوی مکشوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
گر به دو رخ فتنه نظاره ای
درد دلم را به دو لب چاره ای
هوش مصنوعی: اگر به دو چهرهی فریبنده نگاه کنی، درمان دلbroken من را به دو لب بیان کن.
آینه در پیش تو بینم مگر
پیش رخ خویش به نظاره ای
هوش مصنوعی: من در آینه تو را میبینم، مگر اینکه تو به چهره خودت نگاه کنی و من را نبینی.
در دل من عارضه عشق توست
تا تو بدان عارض و رخساره ای
هوش مصنوعی: در قلب من اثر عشق تو وجود دارد تا زمانی که تو به زیبایی و چهرهات آگاهی پیدا کنی.
اختر وصلم ز تو تاری چراست
گر تو به رخ اختر سیاره ای
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که عشق و ارتباط بین دو نفر همچون ستارهای در آسمان میدرخشد. اگر چهرهٔ تو همچون ستارهای درخشان باشد، پس دلیل تیرگی و غم در دلم چیست؟
دهر نه ای چونکه جفا پیشه ای
چرخ نه ای چونکه ستمکاره ای
هوش مصنوعی: زندگی نه بر اقبال توست که متکی به رنج و ستم است، و زمانه نیز به خاطر خشونت و بیرحمیاش قابل اعتماد نیست.
کم نکند عشق تو خون ریختن
تا تو بدان نرگس خونخواره ای
هوش مصنوعی: عشق تو باعث میشود که من از جانم مایه بگذارم و به خاطر تو از همه چیز بگذرم، حتی اگر تو بیتوجه باشی و به من اهمیت ندهی.