شمارهٔ ۴۰
 ای سپه عشق تو بر ما زده 
 صبر و دل ما همه یغما زده 
 جان من از عشق تو لرزان شده 
 همچو تن مردم سرما زده 
 بر من بیچاره نبخشی و من 
 جز به رضای تو نفس نازده 
 روی تو دیبا و مرا آرزوست 
 بوسه بران روی چو دیبا زده 
 نیست زمینی که ببینم همی 
 بارگه وصل تو آنجا زده 
اطلاعات
وزن: مفتعلن مفتعلن فاعلن (سریع مطوی مکشوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
 ای سپه عشق تو بر ما زده 
 صبر و دل ما همه یغما زده 
هوش مصنوعی: ای سرباز عشق، تو بر ما صبر عطا کردهای و دلهامان را به غارت بردهای.
 جان من از عشق تو لرزان شده 
 همچو تن مردم سرما زده 
هوش مصنوعی: دل من به خاطر عشق تو بیقرار و مضطرب شده، مانند بدن کسی که در زمستان یخ زده و سرد است.
 بر من بیچاره نبخشی و من 
 جز به رضای تو نفس نازده 
هوش مصنوعی: تو به من رحم نکن و من هم جز با رضایت تو نفس نمیکشم.
 روی تو دیبا و مرا آرزوست 
 بوسه بران روی چو دیبا زده 
هوش مصنوعی: این شعر به زیبایی و آرزوی عاشقانه اشاره دارد. شاعر بیان میکند که چهره معشوقش مانند پارچهای نرم و زیبا است و او آرزو دارد که بر آن صورت زیبا بوسهای بزند. در واقع، این ابراز احساسات نشاندهنده عشق و علاقه عمیق او به معشوق است.
 نیست زمینی که ببینم همی 
 بارگه وصل تو آنجا زده 
هوش مصنوعی: هیچ جایی را نمیتوانم ببینم که در آن محل، به وصال تو دست یافته باشند.

 ادیب صابر
ادیب صابر