گنجور

شمارهٔ ۳۱

بیا که با سر زلف تو کارها دارم
ز جام عشق تو در سر خمارها دارم
بیا که با دو رخ تو که روز را ماند
شکایت و گله روزگارها دارم
بیا که چون تو بیایی، به وقت دیدن تو
ز دیدگان قدمت را نثارها دارم
چو آمدی مرو از نزد من که در همه عمر
به بوسه با لب لعلت شمارها دارم
نگار گر شده ام کز خیال صورت تو
همیشه پیش دو دیده نگارها دارم
جمال ده چو رخ خویش کارهای مرا
که بی جمال تو شوریده کارها دارم

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بیا که با سر زلف تو کارها دارم
ز جام عشق تو در سر خمارها دارم
هوش مصنوعی: بیایید که من با موها و زیبایی تو، کارها و کارهای زیادی دارم و در اثر عشق تو، در حال فرورفتگی و غفلت هستم.
بیا که با دو رخ تو که روز را ماند
شکایت و گله روزگارها دارم
هوش مصنوعی: بیا که من به خاطر دو چهره‌ات به روزی که شبیه به آن است، از روزگار شکایت و گلایه دارم.
بیا که چون تو بیایی، به وقت دیدن تو
ز دیدگان قدمت را نثارها دارم
هوش مصنوعی: بیایید که وقتی شما بیایید، در لحظه ملاقات شما، چشمانم را نثار قدم‌های شما کنم.
چو آمدی مرو از نزد من که در همه عمر
به بوسه با لب لعلت شمارها دارم
هوش مصنوعی: وقتی که می‌آیی، از نزد من نرو، زیرا در تمام عمر، لحظات زیادی را با بوسه بر لب‌های زیبایت شمرده‌ام.
نگار گر شده ام کز خیال صورت تو
همیشه پیش دو دیده نگارها دارم
هوش مصنوعی: من به خاطر تصویر تو همیشه در ذهنم، همچون یک نگار زیبا دارم.
جمال ده چو رخ خویش کارهای مرا
که بی جمال تو شوریده کارها دارم
هوش مصنوعی: زیبایی تو مانند چهره‌ات، اثرات من را به نمایش بگذار، زیرا من بدون زیبایی تو، کارهای دیوانه‌واری دارم.