گنجور

شمارهٔ ۲۹

بلبل گشاده کرد زبان بر ثنای گل
معشوق بلبل است رخ دلگشای گل
هر شب ز شام تا به سحر ساحری کنیم
من در ثنای بلبل و او در ثنای گل
معزول گشت ساقی و منسوخ شد سماع
این از نوای بلبل و آن از لقای گل
در زیر شکر و منتم از گوش و چشم خود
گاه از برای بلبل و گاه از برای گل
دارم درین خوای خوش و باد گل فشان
درسر نشاط باده و در دل هوای گل
وقت گل است خیز بیار ای گل ببار
زان مه که هست گونه ای از آشنای گل
داد نشاط و عشرت و انصاف عمر و عیش
بستان ز گل که دیر نماند بقای گل

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بلبل گشاده کرد زبان بر ثنای گل
معشوق بلبل است رخ دلگشای گل
هوش مصنوعی: بلبل زبانی گشود تا از محبوبش، گل، تعریف کند؛ گل نیز با زیبایی دلنشینش همه را مسحور می‌کند.
هر شب ز شام تا به سحر ساحری کنیم
من در ثنای بلبل و او در ثنای گل
هوش مصنوعی: هر شب تا صبح با همدیگر جادو می‌کنیم؛ من از بلبل تعریف می‌کنم و او از گل.
معزول گشت ساقی و منسوخ شد سماع
این از نوای بلبل و آن از لقای گل
هوش مصنوعی: ساقی دیگر از کار افتاده و آوازهای شاد زندگی به پایان رسیده است؛ این احساس ناشی از نغمه‌های بلبل و آن نیز از دیدار گل است.
در زیر شکر و منتم از گوش و چشم خود
گاه از برای بلبل و گاه از برای گل
هوش مصنوعی: زیر ظواهر رنگین و شیرین عشق، گاه به خاطر بلبل و گاه به خاطر گل، به گوش و چشم خود توجه می‌کنم.
دارم درین خوای خوش و باد گل فشان
درسر نشاط باده و در دل هوای گل
هوش مصنوعی: در خواب خوشی هستم و با نسیم خوشی که عطر گل‌ها را پخش می‌کند، در سرم نشاط نوشیدن شراب و در دلم آرزوی گل‌هاست.
وقت گل است خیز بیار ای گل ببار
زان مه که هست گونه ای از آشنای گل
هوش مصنوعی: زمان شکوفایی و زیبایی است، بیا و احساس خود را ابراز کن ای گل! از آن ماه که چهره‌ای مشابه گل دارد، الهام بگير.
داد نشاط و عشرت و انصاف عمر و عیش
بستان ز گل که دیر نماند بقای گل
هوش مصنوعی: گل را از باغ بچین و از زندگی لذت ببر، زیرا عمر و شادی به سرعت می‌گذرد و دوام گل نیز طولانی نیست.