گنجور

شمارهٔ ۱۷

آن عهد و وفای ما کجا شد
از هر دو دلت چرا جدا شد
دی عادت تو همه وفا بود
امروز چرا همه جفا شد
بر لشکر حسن، پادشاهی
چونین شود آنکه پادشا شد
تا تو بشدی بشد قرارم
معلوم نمی شود کجا شد
هجران تو دشت کربلا بود
زو حصه من همه بلا شد
وز خون دو دیده، رویم اینک
چون حلق شهید کربلا شد
زین گونه شود که من شدستم
هر دل که به عشق مبتلا شد

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

آن عهد و وفای ما کجا شد
از هر دو دلت چرا جدا شد
هوش مصنوعی: عهد و پیمان ما کجا رفت؟ چرا دل‌های ما از هم جدا شد؟
دی عادت تو همه وفا بود
امروز چرا همه جفا شد
هوش مصنوعی: دیروز تو همیشه با وفا بودی، اما امروز چرا همه‌چیز به جفا و بی‌وفایی تبدیل شده است؟
بر لشکر حسن، پادشاهی
چونین شود آنکه پادشا شد
هوش مصنوعی: وقتی حسن فرماندهی کند، کسی پادشاه می‌شود که شایسته این مقام باشد.
تا تو بشدی بشد قرارم
معلوم نمی شود کجا شد
هوش مصنوعی: وقتی تو رفتی و آرامشم را از دست دادم، نمی‌دانم که آرامش من کجا رفته است.
هجران تو دشت کربلا بود
زو حصه من همه بلا شد
هوش مصنوعی: فراق و دوری تو برای من مانند دشت کربلا شد و تمام آنچه که به من تعلق داشت، به مصیبت و سختی بدل گشت.
وز خون دو دیده، رویم اینک
چون حلق شهید کربلا شد
هوش مصنوعی: از اشک‌های چشمانم، اکنون صورتم مانند چهره‌ی شهید کربلا شده است.
زین گونه شود که من شدستم
هر دل که به عشق مبتلا شد
هوش مصنوعی: هر دلی که به عشق گرفتار شود، به همین حالتی که من هستم، دچار خواهد شد.