شمارهٔ ۱۰
چون زلف تو بی قرارم از عشقت
چون چشم تو با خمارم از عشقت
زان روی که برگ لاله را ماند
دل سوخته لاله وارم از عشقت
زان زلف چو روزگار شوریده
شوریده روزگارم از عشقت
بارم ندهی و من ز دلتنگی
با دیده اشکبارم از عشقت
تا خوار مرا چو خاک می داری
جز باد به کف ندارم از عشقت
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعلن مفاعیلن (هزج مسدس اخرب مقبوض)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چون زلف تو بی قرارم از عشقت
چون چشم تو با خمارم از عشقت
هوش مصنوعی: زلفهای تو باعث بیقراری من است و عشق تو مرا مثل چشمانت در حالت خمار قرار داده است.
زان روی که برگ لاله را ماند
دل سوخته لاله وارم از عشقت
هوش مصنوعی: به خاطر اینکه دلم به حالت سوخته لاله میماند، به عشق تو مانند لاله به رنگ برگش در آمدهام.
زان زلف چو روزگار شوریده
شوریده روزگارم از عشقت
هوش مصنوعی: از آن موهای حیرتانگیز تو، مانند روزگار در همریخته و آشفتهام، که تنها به خاطر عشق تو اینگونه شدهام.
بارم ندهی و من ز دلتنگی
با دیده اشکبارم از عشقت
هوش مصنوعی: اگر به من محبت نکنی، من از عشق تو با چشمانی پر از اشک و دلی پر از غم در حال رنج کشیدن هستم.
تا خوار مرا چو خاک می داری
جز باد به کف ندارم از عشقت
هوش مصنوعی: تا زمانی که مرا نادیده و بیارزش میپنداری مثل خاک، من جز بادی که در دست دارم هیچ چیز دیگری از عشق تو ندارم.