گنجور

شمارهٔ ۹۸

ای به قامت چو سرو بستانی
قیمت حسن خویش می دانی
نیکویی را به روی معجزه ای
دلبری را به زلف برهانی
در حلاوت برادر شکری
در لطافت برابر جانی
دل نمازت برد که دلداری
جانت سجده کند که جانانی
همه آرایش تو فردوسی
همه پیرایه تو رضوانی
دل ستانی به جعد زنجیری
دین ربایی به زلف چوگانی
نه نگه داری آنچه بربایی
نه نکو داری آنچه بستانی
بر رخ لاله قطر شبگیری
بر سر سرو شاخ ریحانی
اگر این خوبتر بود اینی
و گر آن طرفه تر بود آنی
ور تو را وصف خویش باید کرد
هم تو از وصف خویش درمانی
تن و جان را به غمزه آشوبی
دل و دین را به بوسه درمانی
به زبان معجز مسیحایی
به دهان خاتم سلیمانی
نشناسد زیوسف مصری
گرت بیند رسول کنعانی
در سر من حریف سودایی
در دل من ندیم ایمانی
سر زلف تو را همی ماند
سر کار من از پریشانی
بوسه ای را دلی است از تو بها
گر بها بودی اینت ارزانی
گر به یک غمزه صد جگر بخلی
نبود در تو یک پشیمانی
نیستی تیغ و وقت جان بردن
به سر تیغ دادبگ مانی
صاحب الجیش سید العرب آنک
نه معدی چنو نه عدنانی
بوالغنایم امیر تاج الدین
رافع بن علی شیبانی
عدل او راحت مسلمانان
تیغ او قوت مسلمانی
کرد حاصل به قربت سلطان
رتبت خسروی و سلطانی
ای به ذات تو معتبر گشته
نسبت بحتری و قحطانی
به بنی شیبه انتساب کنی
که تو فهرست فخر ایشانی
زین سبب را کلید کعبه خدای
به بنی شیبه داشت ارزانی
کعبه داد و دین خراسان شد
تا تو در خطه خراسانی
به سخا بحر مکرمت موجبی
به سخن ابر گوهر افشانی
در ضیا با ضیای خورشیدی
در علو با علو کیوانی
در فراست دلیر معرکه ای
در سیاست سوار میدانی
صاحب دولت جهانگیری
نایب خسرو جهانبانی
گر خرد نقطه ای است پرگاری
ور هنر نامه ای است عنوانی
در کف دست عدل شمشیری
بر سر کشت جود بارانی
به ظفر گوهر بهاگیری
به نظر اختر درفشانی
چون قدر با کمال تاییدی
چون قضا با نفاذ فرمانی
مرتبت را بهار و نوروزی
منقبت را عیار و میزانی
چون سلامت بزرگ فایده ای
چون سعادت درست پیمانی
نکته علم و نقطه خردی
شرف دهر و فخر دورانی
گر تو را باد و ابر گوید عقل
راست گویی است عقل و برآنی
بر موافق چو باد نوروزی
بر مخالف چو ابر طوفانی
مصطفایی گرفت سیرت تو
زان گرفته است عقل حسانی
نه رسولی و معجزاتت هست
نه خدایی و نیستت ثانی
دهن دوستان بخندد خوش
چون سر کلک را بگریانی
دیده دشمنان بگرید زار
چون سر تیغ را بخندانی
بر ولی و عدو به عفو و سخط
آب حیوان و تیغ برانی
آن یکی را ز نیست هست کنی
وانکه هست است نیست گردانی
غرض دور چرخ دواری
سبب عز دین یزدانی
در خلاف تو رنج و دشواری
در وفاق تو ناز و آسانی
گر شب و روز خوانمت، شاید
تا بر اسبی و تا در ایوانی
که ز تاثیر عدل و مالش ظلم
چون شب وصل و روز هجرانی
پیش بینی است کلک تو که نماند
غیب را زو حدیث پنهانی
وقت دانایی و گه حکمت
دانیالی گرفت و لقمانی
گر تو معمار عالمی زچه یافت
از تو بنیاد بخل ویرانی
ز آتش تیغ توست جان عدوت
چون دل عاشقان بریانی
تن بدخواهت از لباس حیات
همچو تیغ تو شد زعریانی
نامه عز من بخواند چرخ
گر تو این شعر من فروخوانی
تا بود همچو روز تابستان
به درازی شب زمستانی
نوبهار بقات باقی باد
تا در او کام دل همی رانی
تا بود دور آسمان باقی
نشود دور دولتت فانی
اثر خشم و سهم و صولت تو
به طرازی رسید و ختلانی
ضربت تیغ و جوش جیش تو کرد
کرکسان را پلنگ مهمانی
خاک ختلان زناوک تو گرفت
گونه گوهر بدخشانی

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای به قامت چو سرو بستانی
قیمت حسن خویش می دانی
هوش مصنوعی: ای کسی که به زیبایی و قامت خود مانند سرو باغی می‌بالید، آیا می‌دانی که ارزش و زیبایی تو چقدر است؟
نیکویی را به روی معجزه ای
دلبری را به زلف برهانی
هوش مصنوعی: زیبایی و نیکی را با نماد یک معجزه نشان بده و جذابیت و دلربایی را به زلفی از تماشایی و زیبایی منتقل کن.
در حلاوت برادر شکری
در لطافت برابر جانی
هوش مصنوعی: برادر در لطافت و شیرینی مانند شکر است و ارزشش برابر با جان انسان است.
دل نمازت برد که دلداری
جانت سجده کند که جانانی
هوش مصنوعی: دل تو به خاطر محبت و عشق به معشوق، دچار حالتی شده که حتی روح تو نیز در برابرش به سجده درمی‌آید و از او دلجویی می‌کند.
همه آرایش تو فردوسی
همه پیرایه تو رضوانی
هوش مصنوعی: تمام زیبایی‌های تو به مانند زیبایی‌های فردوسی، و همه زینت‌های تو همچون بهشتی است.
دل ستانی به جعد زنجیری
دین ربایی به زلف چوگانی
هوش مصنوعی: دلربایی و جذابیت به اندازه‌ی زنجیری است که اسیر می‌کند و زیبایی‌اش به زلفی می‌ماند که مانند چوبی است و انسان را در بند خودش نگه می‌دارد.
نه نگه داری آنچه بربایی
نه نکو داری آنچه بستانی
هوش مصنوعی: آنچه را که از دیگران می‌گیری، برایت ارزش نخواهد داشت و همچنین چیزهایی که از دست می‌دهی، اهمیت واقعی ندارند.
بر رخ لاله قطر شبگیری
بر سر سرو شاخ ریحانی
هوش مصنوعی: روی گل لاله، قطره‌های شبنم نشسته و بر روی درخت سرو، شاخه‌های ریحان قرار دارد.
اگر این خوبتر بود اینی
و گر آن طرفه تر بود آنی
هوش مصنوعی: اگر این خوبتر است، اینجا هست و اگر آن بهتر است، آنجا است.
ور تو را وصف خویش باید کرد
هم تو از وصف خویش درمانی
هوش مصنوعی: اگر بخواهند تو را توصیف کنند، خودت هم از این توصیف درمان می‌یابی.
تن و جان را به غمزه آشوبی
دل و دین را به بوسه درمانی
هوش مصنوعی: بدن و جان را با یک نگاه پر از جاذبه به هم می‌ریزد و دل و ایمان را با یک بوسه به آرامش می‌آورد.
به زبان معجز مسیحایی
به دهان خاتم سلیمانی
هوش مصنوعی: این بیت به وجود یک قدرت خارق‌العاده و معجزه‌آسا در سخنانی اشاره دارد که می‌تواند بر زندگی انسان تأثیرگذار باشد. به نوعی بیانگر این است که کلام می‌تواند مانند معجزه‌ای در راه هدایت و روشن شدن مسیر زندگی عمل کند.
نشناسد زیوسف مصری
گرت بیند رسول کنعانی
هوش مصنوعی: اگر کسی تو را ببیند و تو را نشناسد، مثل یوسف مصری است که اگر پیامبر کنعانی را ببیند، او را نمی‌شناسد.
در سر من حریف سودایی
در دل من ندیم ایمانی
هوش مصنوعی: در درونم دو احساس مختلف وجود دارد؛ یکی شور و شوقی بی‌مهار و دیگری دوستی و ایمان عمیق.
سر زلف تو را همی ماند
سر کار من از پریشانی
هوش مصنوعی: موهای جلوی تو مرا به کاری مشغول کرده که از شدت نگرانی و پریشانی نمی‌توانم خودم را جمع و جور کنم.
بوسه ای را دلی است از تو بها
گر بها بودی اینت ارزانی
هوش مصنوعی: اگر بوسه‌ای از تو ارزش دارد، دل من نیز به خاطر آن بها دارد. اگر این بوسه ارزشمند باشد، من این احساس را به تو تقدیم می‌کنم.
گر به یک غمزه صد جگر بخلی
نبود در تو یک پشیمانی
هوش مصنوعی: اگر با یک نگاه، دلها را به درد بیاوری، در تو هیچ نشانه‌ای از پشیمانی نخواهد بود.
نیستی تیغ و وقت جان بردن
به سر تیغ دادبگ مانی
هوش مصنوعی: در زمان خطر و در هنگامی که جان انسان در معرض تهدید است، نباید از ترس مرگ به خود اجازه دهید که به بی‌هویتی و رنجیدگی تن بدهید. باید با قدرت و قاطعیت به مقابله با دشواری‌ها بپردازید.
صاحب الجیش سید العرب آنک
نه معدی چنو نه عدنانی
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که کسی که در جایگاه و مقام بالایی قرار دارد، نباید خود را مستحق برتری و امتیاز بیشتری نسبت به سایرین بداند، چرا که او نیز از خاستگاهی ساده و معمولی برخاسته و نژاد یا موقعیت اجتماعی خاصی ندارد.
بوالغنایم امیر تاج الدین
رافع بن علی شیبانی
هوش مصنوعی: بوالغنایی امیر تاج الدین رافع بن علی شیبانی یکی از شخصیت‌های برجسته و معروف است. او به خاطر توانایی‌ها و ویژگی‌های خاصی که دارد، در میان مردم شناخته شده و مورد احترام قرار گرفته است.
عدل او راحت مسلمانان
تیغ او قوت مسلمانی
هوش مصنوعی: عدالت خداوند باعث آسایش مسلمانان است و قدرت او نیروی ایمان مسلمانان را تقویت می‌کند.
کرد حاصل به قربت سلطان
رتبت خسروی و سلطانی
هوش مصنوعی: به دست آوردن مقام و منزلت در نزد پادشاه و در جایگاه سلطنت.
ای به ذات تو معتبر گشته
نسبت بحتری و قحطانی
هوش مصنوعی: تو به قدری در خود ارزش و اعتبار داری که نسبت به بحتری و قحطانی نیز در مقام بالایی قرار می‌گیری.
به بنی شیبه انتساب کنی
که تو فهرست فخر ایشانی
هوش مصنوعی: اگر خود را به بنی شیبه مرتبط کنی، به این معناست که تو نیز در فخر و ارجمندی آن‌ها سهمی داری.
زین سبب را کلید کعبه خدای
به بنی شیبه داشت ارزانی
هوش مصنوعی: به خاطر این امر، خداوند کلید کعبه را به خانواده بنی شیبه عطا کرده است.
کعبه داد و دین خراسان شد
تا تو در خطه خراسانی
هوش مصنوعی: کعبه در دیاری دیگر به وجود آمده و دین در سرزمین خراسان گسترده شده است تا تو در این منطقه حضور داری.
به سخا بحر مکرمت موجبی
به سخن ابر گوهر افشانی
هوش مصنوعی: به بزرگواری و سخاوت، همچون دریا، در کنار سخنانی که به مانند ابری که گوهرها را پراکنده می‌کند، انگیزشی برای بخشش و نیکی پیدا کن.
در ضیا با ضیای خورشیدی
در علو با علو کیوانی
هوش مصنوعی: در روشنایی، مانند نور خورشید در اوج و بلندی، مانند مرتبه کیوان (زحل) هستیم.
در فراست دلیر معرکه ای
در سیاست سوار میدانی
هوش مصنوعی: در دانش و درک، شجاعی وجود دارد که در میدان سیاست به خوبی عمل می‌کند.
صاحب دولت جهانگیری
نایب خسرو جهانبانی
هوش مصنوعی: این جمله به شخصی اشاره دارد که دارای قدرت و سلطه زیادی است و به عنوان سرباز یا مدافع جهان شناخته می‌شود. او به نوعی نماینده و جانشین یک پادشاه بزرگ و تواناست.
گر خرد نقطه ای است پرگاری
ور هنر نامه ای است عنوانی
هوش مصنوعی: اگر عقل به اندازه یک نقطه باشد، پس هنر مانند یک نامه با عنوان گسترده و مفصل است.
در کف دست عدل شمشیری
بر سر کشت جود بارانی
هوش مصنوعی: در دست عدالت، شمشیری وجود دارد که بر سر کشت و زرع بخشندگی و محبت باران می‌بارد.
به ظفر گوهر بهاگیری
به نظر اختر درفشانی
هوش مصنوعی: به پیروزی، ارزش خود را بشناس و در برابر نظر ستاره‌ها، خود را درخشان و باارزش نشان بده.
چون قدر با کمال تاییدی
چون قضا با نفاذ فرمانی
هوش مصنوعی: زمانی که اندازه و حدود چیزی به طور کامل مشخص شود، مانند قضا که از قدرت و اجرای دستورات برخوردار است.
مرتبت را بهار و نوروزی
منقبت را عیار و میزانی
هوش مصنوعی: فصل بهار و نوروز باعث نمایان شدن مقام و ارزش‌ها می‌شود، به‌طوری‌که این زمان به عنوان معیاری برای سنجش خوبی‌ها و شایستگی‌ها شناخته می‌شود.
چون سلامت بزرگ فایده ای
چون سعادت درست پیمانی
هوش مصنوعی: سلامت به اندازه‌ای ارزشمند است که مانند سعادت، درستی و پایبندی به عهد و پیمان را به همراه دارد.
نکته علم و نقطه خردی
شرف دهر و فخر دورانی
هوش مصنوعی: فرهنگ و دانش، نقطه‌ای از خرد و فهم است که در طول زمان به عنوان نماد افتخار و بزرگواری شناخته می‌شود.
گر تو را باد و ابر گوید عقل
راست گویی است عقل و برآنی
هوش مصنوعی: اگر باد و ابر به تو بگویند که عقل راست می‌گوید، باید بدانی که آن عقل واقعی است و باید به آن توجه کنی.
بر موافق چو باد نوروزی
بر مخالف چو ابر طوفانی
هوش مصنوعی: اگر کسی با ما هم‌راستا باشد، مانند نسیم ملایم بهاری است و اگر کسی با ما در تضاد باشد، مثل ابرهای طوفانی خواهد بود.
مصطفایی گرفت سیرت تو
زان گرفته است عقل حسانی
هوش مصنوعی: سیرت تو به اندازه‌ای زیباست که خداوند، عقل حسانی را از تو الهام گرفته است.
نه رسولی و معجزاتت هست
نه خدایی و نیستت ثانی
هوش مصنوعی: در اینجا به این اشاره می‌شود که نه فرستاده‌ای وجود دارد و نه نشانه‌های معنوی؛ همچنین به این نکته تأکید می‌شود که در عالم وجود، خدایی جز او وجود ندارد.
دهن دوستان بخندد خوش
چون سر کلک را بگریانی
هوش مصنوعی: وقتی که دوستان بخندند و شاد باشند، این خوشی مانند آب کردن برف است که به همه سرایت می‌کند و دل‌ها را شاد می‌کند.
دیده دشمنان بگرید زار
چون سر تیغ را بخندانی
هوش مصنوعی: دشمنان از دیدن شادابی و خوشحالی تو به شدت غمگین و ناراحت می‌شوند، همان‌طور که اگر سر تیغ را بخندی، آن را به خطر می‌اندازی.
بر ولی و عدو به عفو و سخط
آب حیوان و تیغ برانی
هوش مصنوعی: در مقابل ولی و دشمن، با بخشش و خشم رفتار کن؛ مانند آب حیات و شمشیری که براننده است.
آن یکی را ز نیست هست کنی
وانکه هست است نیست گردانی
هوش مصنوعی: شما می‌توانید کسی را که وجود ندارد به وجود آورید و کسی را که وجود دارد به گونه‌ای تغییر دهید که انگار وجود ندارد.
غرض دور چرخ دواری
سبب عز دین یزدانی
هوش مصنوعی: هدف از چرخش دایره زمان، موجب فضیلت و بزرگی دین الهی است.
در خلاف تو رنج و دشواری
در وفاق تو ناز و آسانی
هوش مصنوعی: در مقابل تو، زحمت و سختی وجود دارد، اما در کنار تو، راحتی و آسایش است.
گر شب و روز خوانمت، شاید
تا بر اسبی و تا در ایوانی
هوش مصنوعی: اگر شب و روز هم تو را بخوانم، ممکن است که تو بر سوارکاری یا در حیاطی حضور داشته باشی.
که ز تاثیر عدل و مالش ظلم
چون شب وصل و روز هجرانی
هوش مصنوعی: به خاطر تاثیر عدالت و لطف او، ظلم و ستم به مانند شب هنگام وصال و روز جدایی است.
پیش بینی است کلک تو که نماند
غیب را زو حدیث پنهانی
هوش مصنوعی: این شعر به این معناست که تو با ذکاوت و هوشمندی‌ات به خوبی می‌دانی که نمی‌توانی از رازها و حقایق پنهانی در امان بمانی. در واقع، پیش‌بینی‌هایت نشان می‌دهد که هیچ چیزی نمی‌تواند به طور کامل پنهان بماند.
وقت دانایی و گه حکمت
دانیالی گرفت و لقمانی
هوش مصنوعی: زمانی که آگاهی و دانایی به دست می‌آید، مثل دانایی که دانیال و لقمان داشتند، انسان به شناخت و حکمت عمیق‌تری دست پیدا می‌کند.
گر تو معمار عالمی زچه یافت
از تو بنیاد بخل ویرانی
هوش مصنوعی: اگر تو معمار جهانی هستی، پس چرا بنیاد بخل و ویرانی از تو سرچشمه می‌گیرد؟
ز آتش تیغ توست جان عدوت
چون دل عاشقان بریانی
هوش مصنوعی: جان دشمن تو مانند دل عاشقان از آتش تیغ تو در حال سوختن است.
تن بدخواهت از لباس حیات
همچو تیغ تو شد زعریانی
هوش مصنوعی: بدخواه تو به گونه‌ای شده که مانند تیغ، برهنه و بی‌پناه در آغوش زندگی است.
نامه عز من بخواند چرخ
گر تو این شعر من فروخوانی
هوش مصنوعی: اگر تو این شعر مرا بخوانی، چرخ زمان در حق من نامه‌ای زیبا خواهد نوشت.
تا بود همچو روز تابستان
به درازی شب زمستانی
هوش مصنوعی: تا زمانی که روزهای تابستانی به درازا کشیده می‌شوند، شب‌های زمستانی نیز طولانی خواهند بود.
نوبهار بقات باقی باد
تا در او کام دل همی رانی
هوش مصنوعی: بهار تازه ای بیاید و تا زمانی که در آن خوشحالی و رضایت دل را به دست می‌آوری، ادامه داشته باشد.
تا بود دور آسمان باقی
نشود دور دولتت فانی
هوش مصنوعی: تا زمانی که آسمان وجود دارد، دولت تو هرگز از بین نخواهد رفت.
اثر خشم و سهم و صولت تو
به طرازی رسید و ختلانی
هوش مصنوعی: خشم و قدرت تو به حدی رسید که به زیبایی و عظمت خاصی دست یافته است.
ضربت تیغ و جوش جیش تو کرد
کرکسان را پلنگ مهمانی
هوش مصنوعی: ضربت تیغ و جوش جیش، رمز موفقیت و قدرت توست که توانسته کرکس‌ها را از میدان به در کند، مانند پلنگی که در میهمانی ظاهر می‌شود.
خاک ختلان زناوک تو گرفت
گونه گوهر بدخشانی
هوش مصنوعی: خاک ختلان با زیبایی و درخشش تو، مانند گوهری ناب از بدخشان است.