شمارهٔ ۹۴
تنم به مهر اسیر است و دل به عشق فدی
همه به گوش من آید زلفظ عشق ندی
دلم فدا شد و چشمم ندید روی خلاص
خلاص نیست اسیران عشق را به فدی
ملاحت همه دنیا نگار من دارد
عجب نباشد اگر بی وفاست چون دنیی
من و توایم نگارا که عشق و خوبی را
ز نام لیلی و مجنون برون بریم همی
ملامت است بدین عشق عشق بر مجنون
غرامت است بدان حسن حسن بر لیلی
منم که گشته ام از جور عاشقی خرسند
به سایه سر زلفت زسایه طوبی
تویی که گشته ای از نیکویی خجالت ماه
که حسن تو به ثریاست و آن مه به ثری
از آن قبل که عسل را حلاوت لب توست
خدای عزوجل در عسل نهاد شفی
به صبر من صنما آن لب چو بسد تو
همان کند که زمرد به دیده افعی
مگر امام همه نیکوان تویی که تو راست
زمشک و لاله همه ساله طیلسان و ردی
مگر امیر همه عاشقان منم که مراست
زدرد و حسرت و زاری سپاه و عهد و لوی
قوی به تقویت روی توست طالع حسن
چو دین و تقویت مجددین و فخر هدی
اجل رئیس خراسان و صدر موسویان
که اوست مالش فرعون ظلم را موسی
خجسته تاج معالی علی بن جعفر
که علم جعفر صادق کند به لفظ املی
کلام او بدل پند نامه لقمان
حدیث او حسد عهدنامه کسری
همی کند نسبش بر ستاره استخفاف
همی کند هنرش بر زمانه استهزی
وفاق او تن و جان را حلال گشت چو بیع
خلاف او دل و دین را حرام شد چو ربی
ز رای روشن او گشته اختران تیره
ز کلک لاغر او مانده کیسه ها فربی
زهی کمانه رای تو چشمه خورشید
زهی نشانه قدر تو گنبد اعلی
دو نایب اند ز جود تو دجله و جیحون
دو چاکرند ز حلم تو بوقبیس و حری
زروی حلم یکی چند لفظ من بشنو
کری کند که چنین لفظ بشنوند کری
زخدمت تو که دفع عنای دهر از اوست
مرا نبوده گناهی اذی رسید اذی
رفیع رای تو، بر من تغیری دارد
به تهمتی که مرا اندر آن جنایت نی
به ذات ایزد و توحید او و حرمت دین
به حق کعبه و آن کس که کعبه کرد بنی
به زمزم و عرفات و حطیم و رکن و مقام
به عمره و حجر و مروه و صفا و منی
به سوره سورت تورات و سطر سطر زبور
به آیت آیت انجیل و حرف حرف نبی
به قرب موسی عمران و سجده داود
به اختصاص محمد به پاکی عیسی
به آب دیده یعقوب و صورت یوسف
به پیری زکریا و طاعت یحیی
به روشنایی عقل و به آشنایی علم
به نیک نامی زهد و به خوبی تقوی
به خدمت تو که جان را به مهر اوست حیات
به نعمت تو که تن را ز دست اوست غذی
که هیچ ساعت و لحظه به هیچ لفظ و حدیث
به هیچ شغل و عزیمت زهیچ بیع و شری
به نام و کنیت و سر داری از صلاح و فساد
زامر و نهی تو کس را نکرده ام انهی
وگر خلاف تو هرگز حلال داشته ام
حلال داشته ام در حریم کعبه زنی
به عقل و شرع چو واجب شود عقوبت من
بکن مکن به عقوبت حواله بر عقبی
تو مفتی همه خلقی و سید همه شرق
بده جواب صواب من اندر این فتوی
نعوذ بالله اگر خود جنایتی کردم
طریق عفو چرا بسته شد در این معنی
زعفو و حلم تفاخر بود که در قرآن
به عفو و حلم تمدح همی کند مولی
نخواهی آنکه بزرگان تو را چنین گویند
به عفو من که بزرگان چنین کنند بلی
نه ماه و شاهم کاندر فراق خدمت تو
چو مه اسیر محاقم چو شه ذلیل عری
به صد قصیده تو را خوانده ام حلیم و کریم
چنان مکن که خجل گردم اندر این دعوی
چنین قصیده که ابیات او زصنعت طبع
همی بر آزر و مانی مری کنند مری
چو خوی تو به لطافت همی زند طعنه
در آب کوثر و خاک بهشت و باد هری
ورش بخوانم بر خاک اعشی و اخطل
بر آسمان رسد احسنت اخطل و اعشی
بدین قصیده اگر عذر جرم خود خواهند
خدای عفو کند جرم آزر و مانی
تو عفو کن گنه من که بی عنایت تو
به خون دیده رخ من طلی شده است طلی
ندانم از شعرای زمانه یک شاعر
که در خور تو چنین مدحتی کند انشی
اگر زنثر به نظم آمدم، تو نام مرا
به دفتر صله آر از جریده اجری
قلم به نام من اندر مکش که نام تو را
همی به چرخ رسانم به شعر چون شعری
چو شعر نیک بیابی، نگه نشاید کرد
به هزلهای ربابی و طنزهای جحی
به شعر زنده بود نام مهتران بزرگ
به شعر جد تو زر داد و صله داد و ردی
چه مایه ذکر که از شعر منتشر گشته است
کریم را به مدیح و لئیم را به هجی
چو پادشاه کریمان روزگار تویی
ز روزگار تو باشی به ذکر شعر اولی
کزان قبل که تو در صلب مصطفا بودی
فریضه گشت بر امت مودت قربی
همیشه تا سپس فطر نوبت اضحی است
به جز عدوی تو قربان مباد در اضحی
(سرود راحت و نعمت نصیب جان تو باد
همیشه باد عدویت بر آتش بلوی)
هر آنکسی که نخواهد تو را حیات ابد
گسسته باد ز تن جان او به مرگ فجی
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
تنم به مهر اسیر است و دل به عشق فدی
همه به گوش من آید زلفظ عشق ندی
هوش مصنوعی: بدن من بواسطه محبت گرفتار است و دل من به خاطر عشق فدای آن شده است. تمام این احساسات و صداها که به من میرسد، مرتبط با عشق است و من تنها صدای عشق را میشنوم.
دلم فدا شد و چشمم ندید روی خلاص
خلاص نیست اسیران عشق را به فدی
هوش مصنوعی: دل من فدای عشق شده و چشمانم نتوانستهاند زیبایی عشق را ببینند. رهایی برای کسانی که در عشق اسیرند، وجود ندارد و من نیز برای آنها آمادهام تا فدای آنها شوم.
ملاحت همه دنیا نگار من دارد
عجب نباشد اگر بی وفاست چون دنیی
هوش مصنوعی: زیبایی و جذابیت همهی دنیا به محبوب من است و تعجبی ندارد اگر او مانند دنیا بیوفا باشد.
من و توایم نگارا که عشق و خوبی را
ز نام لیلی و مجنون برون بریم همی
هوش مصنوعی: من و تو، ای دوست، عامل عشق و نیکی هستیم و میخواهیم نام لیلی و مجنون را از خاطرها پاک کنیم.
ملامت است بدین عشق عشق بر مجنون
غرامت است بدان حسن حسن بر لیلی
هوش مصنوعی: عشق مجنون را به خاطر عشقش سرزنش میکنند، ولی حقیقت این است که زیبایی لیلی به خاطر زیباییاش باید مورد توجه قرار گیرد.
منم که گشته ام از جور عاشقی خرسند
به سایه سر زلفت زسایه طوبی
هوش مصنوعی: من به خاطر سختیهای عشق، خوشحالم و سایه زلفت برایم مانند سایه درخت طوبی است.
تویی که گشته ای از نیکویی خجالت ماه
که حسن تو به ثریاست و آن مه به ثری
هوش مصنوعی: تو آن کسی هستی که از زیبایی خود به ماه خجالت میکشی، زیرا زیبایی تو به حدی است که میتواند ماه را تحتالشعاع قرار دهد.
از آن قبل که عسل را حلاوت لب توست
خدای عزوجل در عسل نهاد شفی
هوش مصنوعی: قبل از اینکه عسل به خاطر شیرینی لبهای تو ارزش داشته باشد، خداوند آن را با شفای خاصی پر کرده است.
به صبر من صنما آن لب چو بسد تو
همان کند که زمرد به دیده افعی
هوش مصنوعی: ای محبوب من، صبر من را مدنظر داشته باش. زمانی که آن لبهای زیبا و دلربا به بند بیفتد، همانند زمردی میشود که در چشمان افعی میدرخشد.
مگر امام همه نیکوان تویی که تو راست
زمشک و لاله همه ساله طیلسان و ردی
هوش مصنوعی: آیا تنها تو هستی که سزاوار مقام بلند و ویژگیهای برجستهای چون مشک و لاله میباشی؟ تو همه ساله در زیبایی و درخشش، همچون پارچهای گرانقدر و فاخر به نظر میرسی.
مگر امیر همه عاشقان منم که مراست
زدرد و حسرت و زاری سپاه و عهد و لوی
هوش مصنوعی: بیا ببین که آیا من تنها کسی هستم که در میان تمام عاشقان به درد و حسرت و زاری دچار شدهام، یا اینکه دیگران هم در این جمع احساس مشابهی دارند.
قوی به تقویت روی توست طالع حسن
چو دین و تقویت مجددین و فخر هدی
هوش مصنوعی: قدر و منزلت تو به اندازه قدرت و توانایی تو در تقویت و حمایت از زیباییها و کارهای نیک است. همانطور که دین و اصول صحیح به انسانها کمک میکند و مایه فخر و راهنمایی برای دیگران میشود، تو نیز میتوانی با تقویت و حمایت از زیباییها، به دیگران انگیزه و راهنمایی بدهی.
اجل رئیس خراسان و صدر موسویان
که اوست مالش فرعون ظلم را موسی
هوش مصنوعی: مرگ، فرمانده خراسان و رئیس موسویها را در بر گرفته است، همانطور که موسی به مال و ثروت فرعون ستمگر دسترسی پیدا کرد.
خجسته تاج معالی علی بن جعفر
که علم جعفر صادق کند به لفظ املی
هوش مصنوعی: خوشبختانه سرپوش افتخاری علی بن جعفر که علم جعفر صادق را به صورت گویایی منتقل میکند.
کلام او بدل پند نامه لقمان
حدیث او حسد عهدنامه کسری
هوش مصنوعی: سخن او به اندازه پندهای لقمان خردمند است و داستانش مانند احساس حسد در عهدنامههای کسری.
همی کند نسبش بر ستاره استخفاف
همی کند هنرش بر زمانه استهزی
هوش مصنوعی: نسبت به نجابت و اصالتش به ستارهها میبالد و تواناییهایش در برابر زمان را به استهزا میگیرد.
وفاق او تن و جان را حلال گشت چو بیع
خلاف او دل و دین را حرام شد چو ربی
هوش مصنوعی: همبستگی او باعث شده است که جسم و روح به آرامش برسند، در حالی که مخالفت با او دل و ایمان را ممنوع کرده است مانند ربا.
ز رای روشن او گشته اختران تیره
ز کلک لاغر او مانده کیسه ها فربی
هوش مصنوعی: از اندیشهٔ روشن او ستارهها تار و کدر شدهاند و از قلم نحیف او کیسهها پر از مال و نعمت باقی ماندهاند.
زهی کمانه رای تو چشمه خورشید
زهی نشانه قدر تو گنبد اعلی
هوش مصنوعی: ای پرتو وجود تو، همچون سوراخ کمان است که نور خورشید را به دل مینشاند؛ و ای نشانهی عظمت تو، گنبد آسمان که نشاندهندهی بلندی مقام توست.
دو نایب اند ز جود تو دجله و جیحون
دو چاکرند ز حلم تو بوقبیس و حری
هوش مصنوعی: دو رودخانه دجله و جیحون مانند نمایندههایی از بخشندگی و سخاوت تو هستند و دو خدمتگذار وفادار مثل بوقبیس و حری به خاطر صبوری و بزرگواری تو وجود دارند.
زروی حلم یکی چند لفظ من بشنو
کری کند که چنین لفظ بشنوند کری
هوش مصنوعی: از صفت بردباری من چند کلمه بشنو که اگر کری باشی، این کلمات را نیز خواهی شنید.
زخدمت تو که دفع عنای دهر از اوست
مرا نبوده گناهی اذی رسید اذی
هوش مصنوعی: از خدمات تو که موجب شده تا مشکلات زمانه از من دور بماند، من هیچ گناهی نکردهام که باعث آزارت شده باشد.
رفیع رای تو، بر من تغیری دارد
به تهمتی که مرا اندر آن جنایت نی
هوش مصنوعی: افکار بلند و والای تو برای من تأثیری دارد، حتی اگر به من تهمتی بزنند که در آن کار نادرستی مرتکب نشدهام.
به ذات ایزد و توحید او و حرمت دین
به حق کعبه و آن کس که کعبه کرد بنی
هوش مصنوعی: به خداوند و یکتایی او و احترام به دین و اهمیت خانه کعبه و کسی که آن را بنیاد نهاد.
به زمزم و عرفات و حطیم و رکن و مقام
به عمره و حجر و مروه و صفا و منی
هوش مصنوعی: این بیت به مکانهای مقدس و مهم در مناسک حج اشاره دارد. مانند چاه زمزم، عرفات، حطیم، رکن، مقام ابراهیم، عمره، حجر الاسود، مروه، صفا و منی که هر کدام در فرآیند مناسک حج و زیارت قرار دارند و نشانههایی از عبودیت و تقرب به خداوند هستند.
به سوره سورت تورات و سطر سطر زبور
به آیت آیت انجیل و حرف حرف نبی
هوش مصنوعی: این متن به توصیف کتابهای مقدس و مطالب دینی اشاره دارد. به نوعی، بیانگر ارزش و اهمیت این متون روحانی است و بر این نکته تأکید میکند که هر یک از این کتابها شامل سورهها، سطرها، آیات و کلمات خاصی هستند که معنای عمیق و معنوی دارند. به عبارتی، تفکرات دینی به شکل دقیق و جزئی بررسی میشوند و به جستجوی معانی عمیقتر در این نوشتهها تأکید میگردد.
به قرب موسی عمران و سجده داود
به اختصاص محمد به پاکی عیسی
هوش مصنوعی: به مقام موسی و سجدهی داود، برتری خاص محمد و پاکی عیسی اشاره دارد. این بیت نشاندهندهی احترام و ارزشمندی این پیامبران در تاریخ دین و روحانیت است.
به آب دیده یعقوب و صورت یوسف
به پیری زکریا و طاعت یحیی
هوش مصنوعی: در اینجا اشاره شده به ترکیب ویژگیهای انسانهای بزرگ و پاک. آب دیده یعقوب نمادی از غم و اندوه عمیق است؛ صورتی زیبا و دلربا که به یوسف نسبت داده شده. پیری زکریا یادآور حکمت و تجربه در زندگی است و طاعت یحیی نمایانگر پاکی و دینداری. این ترکیب، نمایانگر ارزشها و صفات برجستهای است که در شخصیتهای مذهبی و اخلاقی وجود دارد.
به روشنایی عقل و به آشنایی علم
به نیک نامی زهد و به خوبی تقوی
هوش مصنوعی: با روشنایی دانش و آگاهی از علم، به نیک نامی در زهد و خوبی در تقوا دست مییابیم.
به خدمت تو که جان را به مهر اوست حیات
به نعمت تو که تن را ز دست اوست غذی
هوش مصنوعی: به خاطر محبت تو زندگی من ادامه دارد و به لطف توست که بدن من از نعمتها برخوردار است.
که هیچ ساعت و لحظه به هیچ لفظ و حدیث
به هیچ شغل و عزیمت زهیچ بیع و شری
هوش مصنوعی: در هیچ زمانی و در هیچ کلام و سخنی، به هیچ کار و مقصدی نمیتوان به توافق و معاملهای رسید.
به نام و کنیت و سر داری از صلاح و فساد
زامر و نهی تو کس را نکرده ام انهی
هوش مصنوعی: با نام و نشان و مقام خود، از خوبی و بدیها آگاه هستی و هیچکس را به انجام کاری منع نکردهام.
وگر خلاف تو هرگز حلال داشته ام
حلال داشته ام در حریم کعبه زنی
هوش مصنوعی: اگرچه ممکن است در طول زندگیم کارهای نادرستی انجام داده باشم، اما در کنار تو و در حریم کعبه، همه آنها را نادیده میگیرم و برایت حلال میکنم.
به عقل و شرع چو واجب شود عقوبت من
بکن مکن به عقوبت حواله بر عقبی
هوش مصنوعی: اگر بر اساس عقل و قوانین شرعی، مجازات من واجب شود، پس این مجازات را اجرا کن و به عواقب آن در آخرت حواله نده.
تو مفتی همه خلقی و سید همه شرق
بده جواب صواب من اندر این فتوی
هوش مصنوعی: تو در میان مردم، عالم و پیشوای بزرگی هستی. خواهش میکنم به سوال من پاسخ نیکو و درست بدهی تا بتوانم در این موضوع به درستی راهنمایی شوم.
نعوذ بالله اگر خود جنایتی کردم
طریق عفو چرا بسته شد در این معنی
هوش مصنوعی: اگر خدای ناکرده من خود مرتکب گناهی شدهام، چرا راه بخشش در این موضوع بسته شده است؟
زعفو و حلم تفاخر بود که در قرآن
به عفو و حلم تمدح همی کند مولی
هوش مصنوعی: استقامت و بردباری نشانهی فخر و ارزش است، چنانکه در قرآن نیز به بخشندگی و صبوری ستایش میشود.
نخواهی آنکه بزرگان تو را چنین گویند
به عفو من که بزرگان چنین کنند بلی
هوش مصنوعی: اگر نمیخواهی که بزرگان در مورد تو اینگونه صحبت کنند، باید از من بگذری؛ زیرا بزرگان اینگونه عمل میکنند. بله، این حقیقت دارد.
نه ماه و شاهم کاندر فراق خدمت تو
چو مه اسیر محاقم چو شه ذلیل عری
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به حسرت و درد جدایی از معشوق اشاره میکند. او خود را به ماهی تشبیه میکند که در زمان دوری از محبوبش، مانند ماهی که در تاریکی محاق گرفتار میشود، بیپناه و غمگین است. همچنین، او خود را در مقایسه با شاهی که در این جدایی به ذلت افتاده، ناچیز میبیند. به طور کلی، احساس نابودی و بیپناهی ناشی از فراق را به تصویر میکشد.
به صد قصیده تو را خوانده ام حلیم و کریم
چنان مکن که خجل گردم اندر این دعوی
هوش مصنوعی: من از تو با صد شعر زیبا یاد کردهام، ای بخشنده و مهربان. پس چنین نکن که در این ادعا شرمنده شوم.
چنین قصیده که ابیات او زصنعت طبع
همی بر آزر و مانی مری کنند مری
هوش مصنوعی: این شعر به زیبایی و کمال یک قصیده اشاره دارد که ابیات آن از چنان مهارت و استعدادی برخوردار هستند که میتوانند هنر و ذوق نویسنده را به وضوح نشان دهند. این قصیده توانسته است چنان تأثیری بر هنر بیان بگذارد که به درجات بالایی از زیبایی و مهارت دست یافته است.
چو خوی تو به لطافت همی زند طعنه
در آب کوثر و خاک بهشت و باد هری
هوش مصنوعی: وقتی که نازکی و لطافت تو باعث میشود تا نعمتهای بهشتی و جوهرههای پاکی را در پایینترین درجه قرار دهد.
ورش بخوانم بر خاک اعشی و اخطل
بر آسمان رسد احسنت اخطل و اعشی
هوش مصنوعی: اگر بخواهم برداشت کنم، به نظر میرسد که شاعر از دو شاعر معروف، اعشی و اخطل، یاد میکند و اشاره دارد که کار او (شاعر) در حقیقت برتر از این دو است. او به شکلی خودپسندانه میگوید که در دنیا کسی وجود ندارد که بتواند به او در زیبایی شعرش برسد، حتی اگر افراد معروفی مانند اعشی و اخطل هم در آسمان شعر خودشان باشند، او بر روی زمین در خلق اشعارش برتر است.
بدین قصیده اگر عذر جرم خود خواهند
خدای عفو کند جرم آزر و مانی
هوش مصنوعی: اگر به خاطر این شعر از من عذرخواهی کنند، امیدوارم خداوند به خاطر گناههای آزر و مانی مرا بخشیده و عذر من را بپذیرد.
تو عفو کن گنه من که بی عنایت تو
به خون دیده رخ من طلی شده است طلی
هوش مصنوعی: من از شما درخواست میکنم که با بزرگواری من را ببخشید، چرا که بدون محبت و توجه شما، چهرهام به دلیلی ناراحت و غمگین شده است.
ندانم از شعرای زمانه یک شاعر
که در خور تو چنین مدحتی کند انشی
هوش مصنوعی: نمیدانم در میان شاعران این روزگار، آیا شاعری هست که لیاقت تو را در چنین ستایشهایی داشته باشد.
اگر زنثر به نظم آمدم، تو نام مرا
به دفتر صله آر از جریده اجری
هوش مصنوعی: اگر در دستهی شاعرانی قرار گرفتم که به نظم پرداختهاند، خواهش میکنم نام من را در فهرست بهترینها بنویسید و در میان آثارم یادآوری کن.
قلم به نام من اندر مکش که نام تو را
همی به چرخ رسانم به شعر چون شعری
هوش مصنوعی: قلم را در نوشتن نام من به کار نبر، زیرا من میتوانم نام تو را نیز با شعر به آسمان برسانم.
چو شعر نیک بیابی، نگه نشاید کرد
به هزلهای ربابی و طنزهای جحی
هوش مصنوعی: وقتی شعری خوب و زیبا پیدا کنی، نباید وقتت را صرف شوخیها و مزاحهای بیمزه کنی.
به شعر زنده بود نام مهتران بزرگ
به شعر جد تو زر داد و صله داد و ردی
هوش مصنوعی: شعر به یاد ماندگاری بزرگان و نامهای بزرگ اشاره دارد. اثر شعر بر زندگی و بزرگداشت آنها مشهود است. جد تو با شعر، ثروت و پاداش به آنان اهدا کرد و همچنین به آنها احترام گذاشت.
چه مایه ذکر که از شعر منتشر گشته است
کریم را به مدیح و لئیم را به هجی
هوش مصنوعی: این بیت به مفهوم این است که چه اندازه یاد و ذکر از شعر و ادبیات در دنیا پخش شده است؛ شعری که به تمجید و ستایش از انسانهای بزرگ و کریم میپردازد و در عین حال، افراد ناباب و پست را نیز به بیانی روشن و آشکار توصیف میکند.
چو پادشاه کریمان روزگار تویی
ز روزگار تو باشی به ذکر شعر اولی
هوش مصنوعی: وقتی که تو پادشاهی با صفاتی چون کرامت و بزرگی، باید همواره در یاد و ذکر ارزشهای خوب و ویژگیهای مثبت باشی.
کزان قبل که تو در صلب مصطفا بودی
فریضه گشت بر امت مودت قربی
هوش مصنوعی: قبل از اینکه تو در صلب پیامبر (مصطفی) بودی، محبت و دوستی نزدیکان تو به عنوان یک واجب بر امت تعیین شده بود.
همیشه تا سپس فطر نوبت اضحی است
به جز عدوی تو قربان مباد در اضحی
هوش مصنوعی: همیشه تا زمانی که روز فطر فرا برسد، نوبت قربانی کردن در عید قربانی (اضحی) است، جز این که قربانی کردن تو (دوست یا محبوب) در روز عید قربانی غیرممکن است.
(سرود راحت و نعمت نصیب جان تو باد
همیشه باد عدویت بر آتش بلوی)
هوش مصنوعی: برای همیشه، روح تو از آرامش و نعمت پر باشد و سایه محبت بر آتش مشکلات و سختیهایت باشد.
هر آنکسی که نخواهد تو را حیات ابد
گسسته باد ز تن جان او به مرگ فجی
هوش مصنوعی: هر کسی که نخواهد تو را به زندگی ابدی برساند، باید بداند که روح او با مرگی وحشتناک از بدنش جدا خواهد شد.