گنجور

شمارهٔ ۹۱

گر نه بر آن روی چو دیباستی
عاشقی و عشق نه زیباستی
دیبه اگر روی تو را ماندی
بس دل من عاشق دیباستی
گرنه ز من مهر تو بردی شکیب
دل به هوای تو شکیباستی
بنده خاکت زسویدای دل
کی شدمی گرنه زسوداستی
وعده فردای تو کی خواهمی
گر پس امروز نه فرداستی
سرو سهی گر چو تو بودی به قد
هیچ کسی سرو نپیراستی
راستی از قد تو دزدید سرو
گفتمت اینک سخن راستی
ماه فلک گرچو تو بودی به شب
عاشق مه زهره زهراستی
سخره خورشید نگشتی به روز
گر چو رخت خوب و مهناستی
روی تو گرجلوه نکردی خدای
روی زمین را به چه آراستی
گر دل تو گرد وفا گرددی
در روش کار تو پیداستی
خار جفای تو خوشستی مرا
گر زلبت وعده خرماستی
گل شدی از فخر فلک چارمین
گر کرم صدر اجل خواستی
فخر شرف تاج معالی عالی
آنکه دلش گویی دریاستی
دین به چنان مجد مکرم شده است
گر نشدی سخره دنیاستی
گر فلک انصاف شرف بدهدی
مسند او اوج ثریاستی
چاکر یک چاکر او باشدی
گرنه جهان سفله و رعناستی
بر سر اعداش اجل باردی
گرنه زحل واله و شیداستی
گر بودی کس به سخاوت چنو
نام بخیلی همه برخاستی
کار خردمند مهیا شدی
عیش هنرمند مهیاستی
ابر اگر چون کف تو بخشدی
دیده نرگس همه بیناستی
عارض سوسن همه رنگین شدی
پشت بنفشه همه یکتاستی
باد هوا باده صافیستی
خاک زمین لولو لالاستی
ای که اگر همت تو نیستی
روز هنر چون شب یلداستی
کار معالی همه بازیستی
شغل معانی همه رسواستی
جاه تو را ماندی ار سال و ماه
چشمه خورشید به جوزاستی
گر بودی جایی مقدار تو
جای تو بر گنبد خضراستی
حلم تو گر هیچ مجسم شدی
جزوی از او مرکز غبراستی
جود تو بر مال تو غوغا کند
گنج شدی گرنه زغوغاستی
قیمت والا نگرفتی ثنا
گرنه از آن همت والاستی
ظلم و ستم می نشدی ناتوان
گر تن عدلت نه تواناستی
گرنه تفاوت بودی در میان
گل چو گل و پست چو بالاستی
فایده فضل نگشتی پدید
گر همه کس فاضل و داناستی
ای ملک ساده که هر ملک را
صد یکی از جاه تو پهناستی
رکنی ازاو عالم علویستی
حدی از او گنبد اعلاستی
فصل بهار آمد و گویی در او
لاله و گل وامق و عذراستی
خوب تر از لاله و گل نیستی
یوسف اگر نزد زلیخاستی
گویی از این سبزه سبز لطیف
روی زمین یکسره میناستی
زنده نکردی چمن مرده را
گرنه صبا باد مسیحاستی
ورنه چمن بابت جنت شدی
گل نه در او بابت حوراستی
حور چه گفتی چو بدیدی چمن
کاش که آرام من آنجاستی
لاله تو گویی ز سرشک سحر
جام می لعل مصفاستی
بلبل مست ار نشدی آشکار
زاغ نه پنهان شده عنقاستی
دهر چو اقبال تو برنا شده است
خوش بودی گر همه برناستی
تا مه ناکاسته گویی ز چرخ
صورت روی صنم ماستی
هیچ مبادات ز چرخ اندهی
هیچ مبادت ز جهان کاستی

اطلاعات

وزن: مفتعلن مفتعلن فاعلن (سریع مطوی مکشوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گر نه بر آن روی چو دیباستی
عاشقی و عشق نه زیباستی
هوش مصنوعی: اگر به مانند دیبا زیبا نیستی، پس عاشق بودن و عشق ورزیدن نیز خوشایند نیست.
دیبه اگر روی تو را ماندی
بس دل من عاشق دیباستی
هوش مصنوعی: اگر زیبایی چهره‌ات مانند دیبا باشد، دل من به خاطر عشق به دیبا همیشه عاشق تو خواهد بود.
گرنه ز من مهر تو بردی شکیب
دل به هوای تو شکیباستی
هوش مصنوعی: اگر تو مهر و محبت من را از دست بردی، دل من به خاطر تو همچنان صبور و شکیباست.
بنده خاکت زسویدای دل
کی شدمی گرنه زسوداستی
هوش مصنوعی: من به خاطر محبت و اشتیاقی که به تو دارم، در خاک تو برای خدمت و وفاداری می‌کوشم، نه به خاطر سود و فایده‌ای که ممکن است از این رابطه به دست آورم.
وعده فردای تو کی خواهمی
گر پس امروز نه فرداستی
هوش مصنوعی: اگر امروز را جدی نگیری و به وعده فردا تکیه کنی، چه امیدی به فردای تو هست وقتی که امروز هم بی‌اهمیت است؟
سرو سهی گر چو تو بودی به قد
هیچ کسی سرو نپیراستی
هوش مصنوعی: اگر تو مثل سرو خوش قامت و زیبا بودی، هیچ کسی نمی‌توانست به قد و قامت تو حسادت کند.
راستی از قد تو دزدید سرو
گفتمت اینک سخن راستی
هوش مصنوعی: به راستی که به قد تو حسودی کردم، ای سرو زیبا، و حالا می‌خواهم به تو راستی را بگویم.
ماه فلک گرچو تو بودی به شب
عاشق مه زهره زهراستی
هوش مصنوعی: اگرچه تو در شب ماه را تعبیر می‌کنی، اما عشق و زیبایی واقعی فراتر از این‌هاست و در وجود حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) نهفته است.
سخره خورشید نگشتی به روز
گر چو رخت خوب و مهناستی
هوش مصنوعی: اگر در روز، مورد تمسخر قرار نگیری، به خاطر اینکه لباس زیبا و جذابی بر تن داری.
روی تو گرجلوه نکردی خدای
روی زمین را به چه آراستی
هوش مصنوعی: چهره زیبا و دلربایت را به گونه‌ای خلق کرده‌ای که زیبایی‌های دنیا را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد.
گر دل تو گرد وفا گرددی
در روش کار تو پیداستی
هوش مصنوعی: اگر دل تو به دور وفا بچرخد، در کارهایت منش و رفتار تو واضح و مشخص خواهد بود.
خار جفای تو خوشستی مرا
گر زلبت وعده خرماستی
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که حتی درد و رنجی که ناشی از بی‌محبتی و بی‌وفایی توست، برای من شیرین است، زیرا وعده‌ای که از لبانت می‌شنوم شبیه وعده‌ی شیرین خرماست.
گل شدی از فخر فلک چارمین
گر کرم صدر اجل خواستی
هوش مصنوعی: تو به زیبایی و فخر آسمان چهارم مانند گلی شده‌ای، اگر بخواهی در صدر نعمت‌های جاویدان قرار بگیری.
فخر شرف تاج معالی عالی
آنکه دلش گویی دریاستی
هوش مصنوعی: شرافت و بزرگی به مانند تاجی است که بر سر کسی نشسته که دلش مانند دریا وسیع و پرعمق است.
دین به چنان مجد مکرم شده است
گر نشدی سخره دنیاستی
هوش مصنوعی: دین به مقام والایی دست یافته است، پس اگر به آن احترام نمی‌گذاری، ممکن است تنها به دنیا وابسته شده باشی.
گر فلک انصاف شرف بدهدی
مسند او اوج ثریاستی
هوش مصنوعی: اگر آسمان انصاف می‌داد و مقام و شرف را به کسی می‌بخشید، آن شخص باید در اوج و بلندی ستاره‌های ثریا می‌نشست.
چاکر یک چاکر او باشدی
گرنه جهان سفله و رعناستی
هوش مصنوعی: خداوندی که بندگانش را خدمتگزار خود قرار داده، اگر کسی تحت فرمان او نباشد، در این صورت دنیای پر از بی‌ارزش‌ها و ناتوان‌ها خواهد بود.
بر سر اعداش اجل باردی
گرنه زحل واله و شیداستی
هوش مصنوعی: اگر مرگ بر سر دشمنان نازل شود، حتی سیاره زحل هم در حیرت و شگفتی خواهد بود.
گر بودی کس به سخاوت چنو
نام بخیلی همه برخاستی
هوش مصنوعی: اگر کسی به سخاوت و generosity معروف باشد، نام بخیل بودن بر او نخواهد گرفت و همه به او احترام می‌گذارند.
کار خردمند مهیا شدی
عیش هنرمند مهیاستی
هوش مصنوعی: با تلاش و عقلانیت خردمندان، شرایط برای لذت بردن و خوشی هنرمندان فراهم شده است.
ابر اگر چون کف تو بخشدی
دیده نرگس همه بیناستی
هوش مصنوعی: اگر ابر هم به اندازه کف دست تو می‌توانست باران بدهد، آن وقت چشم‌های نرگس هم همه چیز را می‌دیدند.
عارض سوسن همه رنگین شدی
پشت بنفشه همه یکتاستی
هوش مصنوعی: تو همانند گل سوسن زیبا و رنگارنگ شدی، ولی در پس پنجره بنفشه، تنها یک حقیقت وجود دارد.
باد هوا باده صافیستی
خاک زمین لولو لالاستی
هوش مصنوعی: باد به مانند نوشیدنی خنک و زلالی است و خاک زمین، در عین حال، بی‌صدا و خاموش به نظر می‌رسد.
ای که اگر همت تو نیستی
روز هنر چون شب یلداستی
هوش مصنوعی: تو اگر در تلاش و کوشش نباشی، روز هنر و زیبایی برای تو مثل شب یلداست و تاریکی و رکود را به همراه دارد.
کار معالی همه بازیستی
شغل معانی همه رسواستی
هوش مصنوعی: کارهای بزرگ و ارزشمند تنها در بازی و تفریح به آسانی به دست نمی‌آید، بلکه معانی عمیق هر چیز در روشنگری و بیان خود را نشان می‌دهد و این موضوع نیاز به دقت و توجه دارد.
جاه تو را ماندی ار سال و ماه
چشمه خورشید به جوزاستی
هوش مصنوعی: مقام و شأن تو مانند سال و ماه است، چون تابش خورشید در فصل بهار، درخشان و برجسته جلوه‌گر می‌شود.
گر بودی جایی مقدار تو
جای تو بر گنبد خضراستی
هوش مصنوعی: اگر در جایی باشی، آن مکان به اندازه تو ارزشمند است و بر روی گنبد آسمان قرار دارد.
حلم تو گر هیچ مجسم شدی
جزوی از او مرکز غبراستی
هوش مصنوعی: اگر صبر و بردباری تو به صورت مجسمی درآید، از قبل از آن مرکز بی‌نظمی و آشفتگی خواهی بود.
جود تو بر مال تو غوغا کند
گنج شدی گرنه زغوغاستی
هوش مصنوعی: بخشش و generosity تو بر دارایی‌ات حرف‌های زیادی برای گفتن دارد؛ به حقیقت گنجینه‌ای شده‌ای، وگرنه همه چیز فقط یک شلوغی به نظر می‌آید.
قیمت والا نگرفتی ثنا
گرنه از آن همت والاستی
هوش مصنوعی: اگر تو اینگونه ستایشی دریافت نکرده‌ای، به خاطر ارزش بالای همت و تلاش توست.
ظلم و ستم می نشدی ناتوان
گر تن عدلت نه تواناستی
هوش مصنوعی: اگر عدالت تو قدرتمند بود، هیچ ناتوانی مظلوم و تحت ستم نمی‌ماند.
گرنه تفاوت بودی در میان
گل چو گل و پست چو بالاستی
هوش مصنوعی: اگر نه اینکه تفاوتی وجود داشت، در میان گل مانند گل و در مقام پستی مانند بالاستی.
فایده فضل نگشتی پدید
گر همه کس فاضل و داناستی
هوش مصنوعی: اگر همه افراد دانا و بافضل باشند، ارزش و فایده علم و فضل کسی دیگر مشخص نخواهد شد.
ای ملک ساده که هر ملک را
صد یکی از جاه تو پهناستی
هوش مصنوعی: ای فرشته‌ی ساده‌دل، تو چنان با عظمت و گستردگی هستی که برتری تو بر دیگران مثل برتری یک ملک بر صد ملک دیگر است.
رکنی ازاو عالم علویستی
حدی از او گنبد اعلاستی
هوش مصنوعی: شما بخشی از وجود خداوند را در عالم بالا می‌بینید و به نوعی از او درک و فهم می‌کنید.
فصل بهار آمد و گویی در او
لاله و گل وامق و عذراستی
هوش مصنوعی: بهار فرا رسیده و به نظر می‌رسد که در این فصل، گل‌ها و لاله‌ها به زیبایی شکوفه زده‌اند.
خوب تر از لاله و گل نیستی
یوسف اگر نزد زلیخاستی
هوش مصنوعی: یوسف، اگر نزد زلیخا نباشی، از لاله و گل هم زیباتر نیستی.
گویی از این سبزه سبز لطیف
روی زمین یکسره میناستی
هوش مصنوعی: به نظر می‌رسد که این چمن سبز لطیف بر روی زمین تماماً از مینا ساخته شده است.
زنده نکردی چمن مرده را
گرنه صبا باد مسیحاستی
هوش مصنوعی: اگر تو چمن خشکیده را زنده کرده بودی، پس باد صبا همچون مسیح نجات‌بخش است.
ورنه چمن بابت جنت شدی
گل نه در او بابت حوراستی
هوش مصنوعی: اگر چمن بهشت را به تو تقدیم کنند، گل نیز فقط به خاطر زیبایی‌اش در آنجا نخواهد بود.
حور چه گفتی چو بدیدی چمن
کاش که آرام من آنجاستی
هوش مصنوعی: وقتی حوری را دیدی، چه گفتی؟ ای کاش می‌دانستی که آرامش من در آنجا است.
لاله تو گویی ز سرشک سحر
جام می لعل مصفاستی
هوش مصنوعی: گلابی که از قطرات اشک صبحگاهی به دست آمده، رنگ و زیبایی خاصی دارد، مانند رنگ لاله که نمایانگر زیبایی و تازگی است.
بلبل مست ار نشدی آشکار
زاغ نه پنهان شده عنقاستی
هوش مصنوعی: اگر بلبل سرمست نشوی، زاغ نه تنها آشکار خواهد شد، بلکه عنقا نیز در خفا پنهان می‌ماند.
دهر چو اقبال تو برنا شده است
خوش بودی گر همه برناستی
هوش مصنوعی: دنیا وقتی بهاری و شاداب می‌شود، خوب است که همه مردم نیز جوان و سرزنده باشند.
تا مه ناکاسته گویی ز چرخ
صورت روی صنم ماستی
هوش مصنوعی: چون ماهی که هنوز از آسمان نیفتاده، چهره زیبای محبوب ما را مانند عطر توصیف می‌کند.
هیچ مبادات ز چرخ اندهی
هیچ مبادت ز جهان کاستی
هوش مصنوعی: برای هیچ چیز از چرخ زمان و دنیا غمگین نباشید، چرا که هیچ چیزی از آنچه هست کم نمی‌شود.