گنجور

شمارهٔ ۹۰

ای زلف دلبر من دلبند و دلگسلی
گه در پناه مهی گه در جوار گلی
گر در پناه مهی چون چرخ بد چه کنی
ور در جوار گلی چون خار دل چه خلی
بر گل همی گذری بر مه همی سپری
دل را همی گسلی وز دل نمی گسلی
از اصل لاله نه ای بر لاله معتکفی
از جنس زهره نه ای با زهره متصلی
دودی بر آتش رخ، لرزان بدان سببی
درعی ز مشک سیه، پر حلقه زان قبلی
آسایش نظری، آرایش قمری
پیرایه شکری، همسایه عسلی
گرچه بریده سری بی نقص و بی گنهی
ورچه شکسته تنی بی عیب و بی خللی
بر نام توست غزل، در کام توست طرب
هم حجت طربی هم حاجت غزلی
چون وقت فضل بود، مقصود جان و تنی
چون روز عشق بود، معشوق چشم و دلی
همراه جان و دلی وز جان و دل عوضی
هم رنگ مشک و شبی، وز مشک و شب بدلی
کردی تو قصد دلم وز بی دلی خجلم
گر قصد جان نکنی از من به دل بحلی
مهر است بر تو مرا گرچه ز روی جفا
چون کین صدر اجل، یاریگر اجلی
آن مجد دین رسول، آن فخر موسویان
آن در سخا و سخن، چون جد خویش ملی
دریای علم علی خورشید آل نبی
حلمش چو حلم نبی، علمش چو علم علی
آن ناصر ملکان کو راست چون ملکان
مالش ز بهر عدو، بالش ز بهر ولی
در بذل جود و عطا در کسب مدح و ثنا
قولی بود همه کس، او قولی و عملی
از بر شامل او ابر است با دژمی
وز بحر کامل او بحر است با خجلی
ای کعبه فضلا ای قبله امرا
هم قبله طمعی هم کعبه املی
جاه و جلال تو را درفخر دست قوی
قدر و کمال تو را در شرع نص جلی
یک نقطه از نسبت بوطالب قرشی
یک نکته از ادبیت بوالاسود دوئلی
سادات را ملکی اسلام را فلکی
هم در سمو ملکی هم در علو زحلی
عرض تو را نبود بس حاجتی به ثنا
خورشید راست هیم خود حلیه بی حللی
افضال و لطف تو را اجماع قدر تو را
یکسان به قول و عمل جبری و معتزلی
شایسته وقت سخا، چن علم منتفعی
بایسته گاه سخن، چون طبع معتدلی
در مرتبت فلکی در منقبت خردی
در محمدت سمری در مکرمت مثلی
گردون ستم نکند تا مانع ستمی
گیتی حیل نکند تا دافع حیلی
در روز رنج و غضب مریخ در اسدی
در وقت بخش و عطا خورشید در حملی
چون عزم عفو کنی بینای بی غلطی
چون رای جود زنی دانای بی زللی
ناصر شدی به لقب حافظ شدی به صفت
هم حافظ هنری هم ناصر مللی
در بحر مدح توام، ایمن ز بیم بلا
انی الغریق فما خوفی من البلل
تا دولت ازلی ایمن بود زفنا
ایمن بمان زفنا در دولت ازلی
کردم نثار سخن بر گوش و گردن او
ظاهر کمال خرد پیدا جمال و حلی
گفتم به وزن عرب لفظی به مدح عجم
جز مدح من نکند کش بشنود جبلی
مستفعلن فعلن مستفعلن فعلن
اعلی الممالک ما یبنی علی الاسل

اطلاعات

وزن: مستفعلن فعلن مستفعلن فعلن (بسیط مخبون)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای زلف دلبر من دلبند و دلگسلی
گه در پناه مهی گه در جوار گلی
هوش مصنوعی: ای زلف‌های زیبای محبوب من که دل را می‌بری و گاهی آرامش می‌دهی، گاهی در سایه‌ی ماه و گاهی در کنار گل‌ها مشاهده می‌شوی.
گر در پناه مهی چون چرخ بد چه کنی
ور در جوار گلی چون خار دل چه خلی
هوش مصنوعی: اگر در کنار ماهی باشی و در چرخش آن به آرامش برسی، چه کار می‌توانی کرد؟ و اگر در کنار گلی باشی و دل‌ت به خاطر خارهایی که در آن است، آزرده شود، چه انتظاری می‌توانی داشته باشی؟
بر گل همی گذری بر مه همی سپری
دل را همی گسلی وز دل نمی گسلی
هوش مصنوعی: تو در مسیر خود بر گل‌ها قدم می‌زنی و برخوردی با ماه داری، اما دل را به آسانی می‌گسلی و خودت از دل جدا نمی‌کنی.
از اصل لاله نه ای بر لاله معتکفی
از جنس زهره نه ای با زهره متصلی
هوش مصنوعی: تو از اصل گل لاله نیستی و در کنار آن نمی‌روی، و از نوع زهره نیستی که به زهره بپیوندی.
دودی بر آتش رخ، لرزان بدان سببی
درعی ز مشک سیه، پر حلقه زان قبلی
هوش مصنوعی: دودی که بر چهره آتش نشسته، به خاطر عواملی خاص می‌لرزد. این دود، بویی شبیه به مشک سیاه دارد و از حلقه‌های سیاه و زیبای قبای آن برمی‌خیزد.
آسایش نظری، آرایش قمری
پیرایه شکری، همسایه عسلی
هوش مصنوعی: آرامش را در اندیشه، زیبایی را در چهره همچنین شیرینی را در دوستی با دیگران، می‌توان یافت.
گرچه بریده سری بی نقص و بی گنهی
ورچه شکسته تنی بی عیب و بی خللی
هوش مصنوعی: هرچند که سر بریده‌ای وجود دارد که بی‌نقص و بی‌گناه است، و هرچند که بدنی شکسته وجود دارد که هیچ عیبی نداشته و بی‌خلل است.
بر نام توست غزل، در کام توست طرب
هم حجت طربی هم حاجت غزلی
هوش مصنوعی: این شعر نشان می‌دهد که عشق و زیبایی تو الهام‌بخش اشعار عاشقانه است و شادی و لذت زندگی نیز در وجود تو نهفته است. هر دو احساس، ارتباطی تنگاتنگ با نام و یاد تو دارند؛ تو سرچشمه‌ای از خوشی و زیبایی هستی که غزل‌ها به خاطر تو نوشته می‌شوند.
چون وقت فضل بود، مقصود جان و تنی
چون روز عشق بود، معشوق چشم و دلی
هوش مصنوعی: زمانی که نعمت و رحمت الهی وجود دارد، هدف برای روح و تن، مانند روز عشق است که معشوق، چشم و دل را می‌کشاند.
همراه جان و دلی وز جان و دل عوضی
هم رنگ مشک و شبی، وز مشک و شب بدلی
هوش مصنوعی: جان و دل من با هم هم‌راستا هستند و از عشق و احساسات واقعی پر شده‌اند. این رابطه به زیبایی و عطر مشک و شباهت آن با زیبایی شب و عطر خوش آن شبیه است.
کردی تو قصد دلم وز بی دلی خجلم
گر قصد جان نکنی از من به دل بحلی
هوش مصنوعی: تو به قلبم نیت کردی و من از بی‌دلی خودم شرمنده‌ام. اگر قصد جان من را نداشته باشی، مگر اینکه به دل من کمک کنی.
مهر است بر تو مرا گرچه ز روی جفا
چون کین صدر اجل، یاریگر اجلی
هوش مصنوعی: عشق و محبت من به تو وجود دارد، هرچند که بر اساس بدی و جفا رفتار می‌کنی، مانند کینه‌ای که در دل باعث می‌شود زمان مرگم نزدیک‌تر شود.
آن مجد دین رسول، آن فخر موسویان
آن در سخا و سخن، چون جد خویش ملی
هوش مصنوعی: او نام بزرگی در عرصه دین و مذهب دارد و برای بنی‌موسی (موسویان) افتخار به شمار می‌رود. در سخاوت و کلام، مانند جد عزیزش، یعنی پیامبر اسلام، است.
دریای علم علی خورشید آل نبی
حلمش چو حلم نبی، علمش چو علم علی
هوش مصنوعی: علم علی مانند دریایی وسیع است و ویژگی‌های حلم او همانند حلم پیامبر است. همچنین دانش او به اندازه علم علی گسترده و عمیق است.
آن ناصر ملکان کو راست چون ملکان
مالش ز بهر عدو، بالش ز بهر ولی
هوش مصنوعی: آن ناصر (کمک کننده) که مانند پادشاهان است، برای دشمنان خود به جمع‌آوری ثروت مشغول است و از این ثروت تنها برای یاری ولی (ولی امر) بهره می‌برد.
در بذل جود و عطا در کسب مدح و ثنا
قولی بود همه کس، او قولی و عملی
هوش مصنوعی: در generosity و بخشش، هر کسی حرف‌های خوبی می‌زند، اما او فقط به حرف بسنده نکرده و با عمل خود نشان داده است.
از بر شامل او ابر است با دژمی
وز بحر کامل او بحر است با خجلی
هوش مصنوعی: ابرهایی که از وجود او می‌بارند، نشان‌دهنده‌ی رحمت و نعمت‌های او هستند، و در عین حال، دریاهایی که از کمال او سرچشمه گرفته‌اند، برگرفته از شرم و حیا هستند.
ای کعبه فضلا ای قبله امرا
هم قبله طمعی هم کعبه املی
هوش مصنوعی: ای کعبه‌ی دانشمندان و محل توجه فرمانران، تو هم امید و آرزوی کسانی و هم هدفی برای آرزوهای من هستی.
جاه و جلال تو را درفخر دست قوی
قدر و کمال تو را در شرع نص جلی
هوش مصنوعی: شکوه و عظمت تو در مقام فخر نمایان است و توانایی و کمال تو در قوانین و نصوص روشن شایان توجه است.
یک نقطه از نسبت بوطالب قرشی
یک نکته از ادبیت بوالاسود دوئلی
هوش مصنوعی: یک نقطه از نسبت به خاندان بوطالب، نشان‌دهنده نکته‌ای از ادب و رفتار بوالاسود دوئلی است.
سادات را ملکی اسلام را فلکی
هم در سمو ملکی هم در علو زحلی
هوش مصنوعی: سادات به مقام بلندی در اسلام دست یافته‌اند، به طوری که هم در زمین و هم در آسمان جایگاه ویژه‌ای دارند.
عرض تو را نبود بس حاجتی به ثنا
خورشید راست هیم خود حلیه بی حللی
هوش مصنوعی: من نمی‌توانم آنچه را که می‌خواهم بگویم، زیرا نیازی به ستایش و تمجید از تو نیست. من خودم زیبایی خاصی دارم که به آن توجه نمی‌شود.
افضال و لطف تو را اجماع قدر تو را
یکسان به قول و عمل جبری و معتزلی
هوش مصنوعی: نعمت‌ها و مهربانی‌های تو، به طور نامساوی در گفتار و رفتار، از دیدگاه جبرگرایان و معتزلی‌ها بررسی می‌شود.
شایسته وقت سخا، چن علم منتفعی
بایسته گاه سخن، چون طبع معتدلی
هوش مصنوعی: زمانی که سخاوت و علم را در نظر بگیریم، در می‌یابیم که سخن گفتن در جای درست و به موقع، مانند طبع متوازن، بسیار اهمیت دارد.
در مرتبت فلکی در منقبت خردی
در محمدت سمری در مکرمت مثلی
هوش مصنوعی: در درجات آسمانی، به بزرگی و ارزش عقل اشاره دارد و در مورد محمد (ص)، خرد و دانایی او را ستایش می‌کند. همچنین به آموزه‌ها و ویژگی‌های نیکوی او اشاره دارد.
گردون ستم نکند تا مانع ستمی
گیتی حیل نکند تا دافع حیلی
هوش مصنوعی: آسمان به کسی ظلم نمی‌کند و تا زمانی که ستمی وجود ندارد، زمین نیز نقشه‌ای برای جلوگیری از آن نمی‌کشد.
در روز رنج و غضب مریخ در اسدی
در وقت بخش و عطا خورشید در حملی
هوش مصنوعی: در روزهایی که مریخ به نشانه اسد به ما آسیب می‌زند و باعث رنج و خشم می‌شود، در زمانی که خورشید در نشانه حمل قرار دارد، بخشش و عطا نیز به اوج خود می‌رسد.
چون عزم عفو کنی بینای بی غلطی
چون رای جود زنی دانای بی زللی
هوش مصنوعی: زمانی که تصمیم به بخشش بگیری، مانند فردی می‌بینی که بدون اشتباه می‌بیند. همچنین، وقتی که احسان و generosity را از خود بروز می‌دهی، نشان‌دهنده‌ی دانایی بدون هیچ نوع نقصی هستی.
ناصر شدی به لقب حافظ شدی به صفت
هم حافظ هنری هم ناصر مللی
هوش مصنوعی: تو به نام حافظ شناخته می‌شوی و از نظر ویژگی‌ها هم حافظ هنری هستی و هم ناصر ملتی.
در بحر مدح توام، ایمن ز بیم بلا
انی الغریق فما خوفی من البلل
هوش مصنوعی: در میان ستایش‌های تو، من از خطرهای ناگوار بی‌خیالم، زیرا من در دریا هستم و غرق شده‌ام؛ پس از ترس از خیس شدن چه احتمال دارد؟
تا دولت ازلی ایمن بود زفنا
ایمن بمان زفنا در دولت ازلی
هوش مصنوعی: تا زمانی که نعمت های جاودانی و ازلی محفوظ و بی خطر است، تو هم در این نعمت ها در امان بمان.
کردم نثار سخن بر گوش و گردن او
ظاهر کمال خرد پیدا جمال و حلی
هوش مصنوعی: من سخنانم را نثار او کردم، به او نشان دادم که کمال عقل و زیبایی و زینت او چگونه است.
گفتم به وزن عرب لفظی به مدح عجم
جز مدح من نکند کش بشنود جبلی
هوش مصنوعی: گفتم که اگر به سبکی عربی کلامی بگویم که به ستایش فارسی‌زبانان باشد، تنها خودم هستم که از این ستایش بهره‌مند می‌شوم، چرا که دیگران از این سخن چیزی نمی‌فهمند.
مستفعلن فعلن مستفعلن فعلن
اعلی الممالک ما یبنی علی الاسل
هوش مصنوعی: این بیت به ستایش از مقام و عظمت پادشاهی و سلطنت اشاره دارد. شاعر بر این باور است که قدرت و اقتدار در این مقام، بر اساس اصول و قواعدی صحیح و محکم بنا شده است و این بنا باید بر اساس فونداسیون‌های قوی و درست پی‌ریزی شود. به بیان دیگر، پادشاهی واقعی به خرد، علم و روش‌های صحیح نیاز دارد تا بتواند به درستی اداره شود و به تعالی برسد.