گنجور

شمارهٔ ۸۴

نباشی یک زمان از عشق خالی
که دایم در بلای زلف و خالی
کرا در سر خرد باشد، ندارد
سر از سودای زلف و خال خالی
همی تا عارض چون بدر بینی
به گوژی و نزاری چون هلالی
به قد چون الف تا دل سپردی
به قامت لاجرم هم شکل دالی
خیال دوست تا در خواب دیدی
ز بی خوابی به کردار خیالی
بدان تا بوی زلف یار یابی
همیشه عاشق باد شمالی
چرا زین سان گرفتار فراقی
اگر دایم خریدار وصالی
محل صبر و دل بر باد دادی
ز بی صبری که در کار محالی
گهی چون عندلیب از گل خروشی
گهی چون فاخته بر سرو نالی
ز عشق قامت چون سرو معشوق
چنان گشتی که پندارند نالی
چنانی در غم رخسار چون گل
کت از خارست پندارم نهالی
اگر چون لاله خواهی تا بخندی
وگر چون سرو خواهی تا ببالی
زعشق آن به که بگذاری سگالش
ثنای مجلس عالی سگالی
جمال العتره صدر الموسویین
ابوالقاسم علی تاج المعالی
رئیس شرق مجدالدین که دارد
خطاب از روی دین مولی الموالی
به رنج از کوشش سختش معادی
به ناز از بخشش دستش موالی
به رشک از قدر او چرخ و کواکب
به شرم از جود او بحر و لالی
نظیر آسمان از بی نظیری
همال آفتاب از بی همالی
تو را زیبد بزرگی و جلالت
که فرزند رسول ذوالجلالی
تو شایی مقتدای آل حیدر
که حیدر خصلت و حید خصالی
جهانی در تو غالی گشته بینم
چنان کاندر علی گشتند غالی
سفینه نوح آل مصطفایند
تو صدر و بدر آن فرخنده آلی
تو در چشم خرد نور و ضیایی
تو بر روی هنر حسن و جمالی
تو گردون همت و خورشید قدری
تو میمون طلعت و فرخنده فالی
تو ذل بخلی و عز سخایی
تو اثبات ثنا و نفی مالی
به عدل اندر صلاح هر فسادی
به علم اندر جواب هر سوالی
به وقت لطف با لطف هوایی
به گاه حلم با حلم جبالی
به فکرت غیرت در یتیمی
به خاطر خازن سحر حلالی
نه ای اختر چرا اختر عطایی
نه ای دریا چرا دریا نوالی
به کوشش آسمان کامرانی
به بخشش آفتاب بی زوالی
بدین مر نیکخواهان را سروری
بدان مر بدسگالان را نکالی
ز آثار تو خالی نیست جایی
مگر روز و شبی یا ماه و سالی
همه دلها پر از مهر تو بینم
دوام دولتی یا حسن حالی
به بخشیدن جوادی بی حریفی
به بخشودن کریمی بی ملالی
ثبات عهد را چون اتفاقی
مزاج جود را چون اعتدالی
دهد عفو تو پیران را جوانی
دهد خشم تو شیران را شگالی
اسیران را به شب روز خلاصی
نیاز تشنه را آب زلالی
مرا تا متصل گشتم به خدت
سوی دولت دلیل اتصالی
کنم ذکر تو چون خورشید مشهور
بدین شعری که چون شعری است عالی
به خاطر قاصر از لفظش معزی
به معنی عاجز از نظمش کمالی
به شرق و غرب عالم چون عروسان
کنندش جلوه ایام و لیالی
چو ذکر تو به شعرم زنده ماند
اگر زنده نمانم لاابالی
نهال عمر تو خواهم شکفته
که باغ عز و دولت را نهالی
مثال تو روان و امر نافذ
که در جاه و بزرگی بی مثالی

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

نباشی یک زمان از عشق خالی
که دایم در بلای زلف و خالی
هوش مصنوعی: وقتی مدت کوتاهی از عشق دور باشی، حس می‌کنی که در عذاب و پریشانی ناشی از غم و فقدان او هستی.
کرا در سر خرد باشد، ندارد
سر از سودای زلف و خال خالی
هوش مصنوعی: کسی که در دل خود اندیشه و خرد دارد، به زیبایی‌های ظاهری و زرق و برق دنیا وابسته نیست.
همی تا عارض چون بدر بینی
به گوژی و نزاری چون هلالی
هوش مصنوعی: همواره زمانی که روی زیبا و دلربا را همچون ماه بدر ببینی، در کنار او به آرامش و خوشی خواهی رسید؛ و در عوض، اندوه و سختی را همچون هلال ماه تجربه خواهی کرد.
به قد چون الف تا دل سپردی
به قامت لاجرم هم شکل دالی
هوش مصنوعی: وقتی که به قد و قامت کسی علاقه‌مند شدی و دل را به او سپردی، به طور طبیعی به او شبیه خواهی شد.
خیال دوست تا در خواب دیدی
ز بی خوابی به کردار خیالی
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که وقتی یاد محبت دوست به ذهن می‌آید، حتی خواب هم نمی‌تواند انسان را از بی‌خوابی نجات دهد. در واقع، عشق و یاد دوست به اندازه‌ای عمیق و تأثیرگذار است که حتی در خواب نیز نمی‌توان از آن رهایی یافت.
بدان تا بوی زلف یار یابی
همیشه عاشق باد شمالی
هوش مصنوعی: بدان که همیشه از عشق و جذابیت یار خود بهره‌مند خواهی بود، مانند بوی دلنشین وزش باد شمالی.
چرا زین سان گرفتار فراقی
اگر دایم خریدار وصالی
هوش مصنوعی: چرا باید اینقدر در درد جدایی گرفتار باشی، اگر همیشه مشتاق وصال و دیدار محبوبی؟
محل صبر و دل بر باد دادی
ز بی صبری که در کار محالی
هوش مصنوعی: به خاطر بی‌صبری‌ات، جایی را که می‌توانست به آرامش و تحمل اختصاص یابد، به باد دادی و در کارهای غیرممکن به مشکل برخوردی.
گهی چون عندلیب از گل خروشی
گهی چون فاخته بر سرو نالی
هوش مصنوعی: گاهی مانند بلبل از گل نغمه سر می‌دهم و گاهی مانند فاخته بر درخت سرو ناله‌ای سر می‌کنم.
ز عشق قامت چون سرو معشوق
چنان گشتی که پندارند نالی
هوش مصنوعی: از عشق، قامت تو به زیبایی و لطافت مانند سرو شده است، به طوری که دیگران گمان می‌کنند تو در حال ناله و شکایت هستی.
چنانی در غم رخسار چون گل
کت از خارست پندارم نهالی
هوش مصنوعی: به نظر می‌رسد که غم و اندوه چهره‌ات شبیه به گلی است که از میان خارها رشد کرده است، و من این موضوع را مانند وجود یک نهال می‌دانم.
اگر چون لاله خواهی تا بخندی
وگر چون سرو خواهی تا ببالی
هوش مصنوعی: اگر می‌خواهی مانند لاله شاداب و خندان باشی، یا اگر می‌خواهی مانند سرو بلند و سرسخت بروی، این بستگی به خودت دارد.
زعشق آن به که بگذاری سگالش
ثنای مجلس عالی سگالی
هوش مصنوعی: به خاطر عشق آن کسی که مقامش را دیدن در خور نیست، بهتر است که در وصف او دم نزنیم و در مجلسی که ارزشش فراتر است، از او صحبت نکنیم.
جمال العتره صدر الموسویین
ابوالقاسم علی تاج المعالی
هوش مصنوعی: زیبایی نسل و خاندان موسی، ابوالقاسم علی، سرآمد بلندمرتبه‌هاست.
رئیس شرق مجدالدین که دارد
خطاب از روی دین مولی الموالی
هوش مصنوعی: رئیس شرق مجدالدین، فردی است که به خاطر دیانت و ایمانش مورد توجه قرار گرفته و در حالی که در جایگاه بالایی قرار دارد، به او احترام گذاشته می‌شود.
به رنج از کوشش سختش معادی
به ناز از بخشش دستش موالی
هوش مصنوعی: بر اثر تلاش و زحمت سختش، نتیجه‌ای خواهد گرفت، و با لطافت و بخشش از سوی او، دیگران نیز به او وابسته خواهند شد.
به رشک از قدر او چرخ و کواکب
به شرم از جود او بحر و لالی
هوش مصنوعی: در این بیت، به زیبایی به این نکته اشاره شده است که ستاره‌ها و سیارات به خاطر مقام و جایگاه او دچار حسادت و شرم می‌شوند، و در عین حال، دریاها و سکوت هم به خاطر سخاوت او، احساس شرمندگی می‌کنند. این بیانگر بزرگی و عظمت شخصیت اوست که سایر موجودات و عناصر طبیعت را تحت تأثیر قرار داده است.
نظیر آسمان از بی نظیری
همال آفتاب از بی همالی
هوش مصنوعی: برابر آسمان در بی‌نظیری، همتای آفتاب در یکتایی است.
تو را زیبد بزرگی و جلالت
که فرزند رسول ذوالجلالی
هوش مصنوعی: شایسته تو بزرگness و عظمت است، زیرا فرزند پیامبر بزرگ و محترم هستی.
تو شایی مقتدای آل حیدر
که حیدر خصلت و حید خصالی
هوش مصنوعی: تو نمونه و الگوی کسانی هستی که از حیدر (علی) نشأت گرفته‌اند، زیرا تو نیز ویژگی‌ها و صفات آن بزرگوار را در خود داری.
جهانی در تو غالی گشته بینم
چنان کاندر علی گشتند غالی
هوش مصنوعی: من در تو جهانی را می‌بینم که به شدت تحت تأثیر و تغییر قرار گرفته است، همانطور که در زمان علی (ع) نیز برخی افراد دچار غلو و زیاده‌روی شدند.
سفینه نوح آل مصطفایند
تو صدر و بدر آن فرخنده آلی
هوش مصنوعی: کشتی نوح، نماد نجابت و نیکوکاری اهل بیت پیامبر هستند و تو، رمزی از برکت و شرافت آن خاندان می‌باشی.
تو در چشم خرد نور و ضیایی
تو بر روی هنر حسن و جمالی
هوش مصنوعی: تو در دیده‌های خرد، مانند نوری و روشنایی، و بر چهره‌ی هنر، نمایانگر زیبایی و جذابیتی.
تو گردون همت و خورشید قدری
تو میمون طلعت و فرخنده فالی
هوش مصنوعی: تو مانند آسمان بلند همت و همانند خورشید با ارزش و با اعتبار هستی، چهره‌ات زیباست و سرنوشتت خوش یمن و شایسته است.
تو ذل بخلی و عز سخایی
تو اثبات ثنا و نفی مالی
هوش مصنوعی: تو با بخل ذلت و بی‌عرضگی را به همراه داری، ولی با بخشندگی، عزت و بزرگی به دست می‌آوری. در حقیقت، این نشان‌دهنده آن است که ستایش و کرامت تو در بخشندگی‌ات نهفته است و بخل هیچ ارزشی ندارد.
به عدل اندر صلاح هر فسادی
به علم اندر جواب هر سوالی
هوش مصنوعی: درستی و انصاف می‌تواند هر نوع فساد و مشکل را اصلاح کند، و علم می‌تواند به هر پرسشی پاسخ دهد.
به وقت لطف با لطف هوایی
به گاه حلم با حلم جبالی
هوش مصنوعی: در زمان محبت، با محبت رفتار کن و در زمان صبر، با صبر و آرامش برخورد کن.
به فکرت غیرت در یتیمی
به خاطر خازن سحر حلالی
هوش مصنوعی: در اینجا به ثمره‌ تلاش و سختی‌هایی که فرد در دوران سختی و تنهایی خود می‌کشد، اشاره می‌شود. این شخص به قدرت فکر و انگیزه‌ قوی خود اعتماد دارد و می‌داند که با تلاش می‌تواند مشکلاتش را پشت سر بگذارد و به هدف‌هایش دست پیدا کند. همچنین، به نوعی به امید و خوشبینی هم اشاره دارد که حتی در شرایط دشوار نیز می‌توان به موفقیت رسید.
نه ای اختر چرا اختر عطایی
نه ای دریا چرا دریا نوالی
هوش مصنوعی: ای ستاره، چرا ستاره‌ای مایه بخش نیستی؟ ای دریا، چرا دریا نماد بخشندگی نیستی؟
به کوشش آسمان کامرانی
به بخشش آفتاب بی زوالی
هوش مصنوعی: با تلاش آسمان، خوشبختی نصیب می‌شود و آفتاب بدون هیچ کاهشی نورش را می‌بخشد.
بدین مر نیکخواهان را سروری
بدان مر بدسگالان را نکالی
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که کسانی که نیک‌اندیش و نیک‌خواه هستند، شایسته‌ی رهبری و سروری هستند، در حالی که افرادی که بدخواه و بدسگال‌اند، لیاقت و ارزشی برای برتری یافتن ندارند.
ز آثار تو خالی نیست جایی
مگر روز و شبی یا ماه و سالی
هوش مصنوعی: در هر زمانی از روز یا شب، یا در طول ماه و سال، نشانه‌ای از تو وجود دارد و هیچ جایی خالی از آن نیست.
همه دلها پر از مهر تو بینم
دوام دولتی یا حسن حالی
هوش مصنوعی: در دل همه مردم می‌توان عشق تو را دید، آیا این محبت می‌تواند باعث بقا و دوام حکومت یا بهبود حال هر کسی شود؟
به بخشیدن جوادی بی حریفی
به بخشودن کریمی بی ملالی
هوش مصنوعی: بخشیدن یک انسان بی‌نقص، مانند جوادی است که هیچ نقصی ندارد و درخت بخشش را می‌پرورد. برعکس، بخشیدن یک شخص بزرگ و محترم، همچون کرمی است که بدون هیچ احساس خستگی و دل‌سردی، به دیگران کمک می‌کند.
ثبات عهد را چون اتفاقی
مزاج جود را چون اعتدالی
هوش مصنوعی: ثبات پیمان مانند حالتی تصادفی است و سخاوت مانند وضعیتی متعادل.
دهد عفو تو پیران را جوانی
دهد خشم تو شیران را شگالی
هوش مصنوعی: بخشش تو به سالخوردگان به آن‌ها زندگی دوباره می‌بخشد و خشم تو به شیران قدرت و شجاعت می‌دهد.
اسیران را به شب روز خلاصی
نیاز تشنه را آب زلالی
هوش مصنوعی: زندانیان در انتظار نجات روز و شب به سر می‌برند و مانند تشنگانی هستند که به آب زلال و خنک نیاز دارند.
مرا تا متصل گشتم به خدت
سوی دولت دلیل اتصالی
هوش مصنوعی: وقتی که به تو نزدیک شدم و به درگاه تو رسیدم، به مسیر و نشانه‌ای که به سوی خوشبختی و سعادت منتهی می‌شود، پی بردم.
کنم ذکر تو چون خورشید مشهور
بدین شعری که چون شعری است عالی
هوش مصنوعی: من نام و یاد تو را به روشنی و روشنی خورشید تکرار می‌کنم، همان‌طور که شعری خوب و برجسته است.
به خاطر قاصر از لفظش معزی
به معنی عاجز از نظمش کمالی
هوش مصنوعی: به خاطر ناتوانی در بیان، به طور طبیعی از معنا بی‌خبر است و در نهایت، به علت عدم توانایی در نظم کلام، در کمال نیز ناتوان است.
به شرق و غرب عالم چون عروسان
کنندش جلوه ایام و لیالی
هوش مصنوعی: در شرق و غرب دنیا، زیبایی و جلوه‌ای همچون عروسان به وجود می‌آید که روزها و شب‌ها را زینت می‌بخشد.
چو ذکر تو به شعرم زنده ماند
اگر زنده نمانم لاابالی
هوش مصنوعی: اگر نام تو در شعرم زنده بماند، حتی اگر خودم زنده نمانم، برایم اهمیتی نخواهد داشت.
نهال عمر تو خواهم شکفته
که باغ عز و دولت را نهالی
هوش مصنوعی: عمر تو را چون نهالی می‌خواهم که در باغ افتخار و ثروت شکوفا شود و بزرگ گردد.
مثال تو روان و امر نافذ
که در جاه و بزرگی بی مثالی
هوش مصنوعی: تو همچون جریانی هستی که به راحتی در هر جا نفوذ می‌کند و در مقام و جایگاه خود، بی‌همتا و بی‌نظیر هستی.