گنجور

شمارهٔ ۸۲

ای زرخسار تو در دی تازه گلزار آمده
با بهار تو بهار نو پدیدار آمده
از بهار چهره تو وزگل رخسار تو
دل چو بلبل وقت گل در ناله زار آمده
عشق من در خوردن آن گلزار و رخسار آمده است
این جمال عالم آن گلزار و رخسار آمده
طره تو غمزه تو چهره تو زلف تو
هر یکی در دلبری از بهر یک کار آمده
زلف دلداری گزیده چهره جان پرور شده
غمزه غمازی گرفته طره طرار آمده
روی بازار جلالی، وز رخ و بالای تو
سرو و مه را کاسدی در روز بازار آمده
روی و بالای تو را بر رغم ماه و قهر سرو
دیده دلالی گرفته دل خریدار آمده
ماه را در بی نوایی سرو را در کاسدی
از تو نومیدی رسیده وز من آزار آمده
رخت دل سوی تو دارم کز رخ و بالای توست
بر درخت دلبری هم برگ و هم بار آمده
من چرا بی بارم از زلف و رخت کز دود و نور
مشک و مه را ببینم از زلف و رخت بار آمده
کژدم دلبند جرار است مشکین زلف تو
لشکر عشق تو زان جراره جرار آمده
صورت زیبا و مشکین زلف پرآشوب تو
آفت بزاز گشته رشک عطار آمده
روی تو چون رای زین الدین ابوطالب شده است
هر زبان از بهر فضل او به گفتار آمده
آن جمال ساده و فخر معالی کز علوست
همت عالیش را از آسمان عار آمده
در شهوار است لفظش وز ثنای لفظ او
لفظ هر شاعر به قدر در شهوار آمده
پشت هر زایر ز تشریف تو دیبا یافته
کیسه هر سایلی را از تو دینار آمده
لفظم از گفتار مدحت گوهر افشانی گرفت
ای همه گفتار تو در خورد کردار آمده
مشتری فری و بر مال تو از توفیق تو
همت عالیت چون کیوان ستمکار آمده
شادمان گردد به فر دولت و تیمار تو
هرکه را شادی ز دل رفته است و تیمار آمده
نیستی خورشید و رایت چشمه خورشیدوار
والی افلاک گشته عالی آثار آمده
نیستی گردون و در انواع رفعت پیش تو
جرم گردون چون زمین بی قدر و مقدار آمده
وارث زهرا و کراری و در میراث تو
فضل زهرا اوفتاده، علم کرار آمده
تاج ساداتی به نسبت، فخر احراری به فضل
خاک پایت سرمه سادات و احرار آمده
ای ز لفظ فضل تو همچون ز لفظ جد تو
شرع جود و مجد را آثار و اخبار آمده
روزه آمد ناصر و تقوی و خیر و زهد و بر
هست در پیش تو پیش از روزه هر چار آمده
تا از این شادی چو گل بشکفت روی مصلحان
مفسدان را بینم اندر دیده ها خار آمده
عمر تو بسیار خواهم تا همی بینند خلق
روزه را و عید را نزد تو بسیار آمده

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای زرخسار تو در دی تازه گلزار آمده
با بهار تو بهار نو پدیدار آمده
هوش مصنوعی: ای چهره‌ات چون گل در باغی تازه شکوفا شده که بهار نو به همراه خود آن را زنده کرده است.
از بهار چهره تو وزگل رخسار تو
دل چو بلبل وقت گل در ناله زار آمده
هوش مصنوعی: از زیبایی‌های چهره تو و گلگون بودن روی تو، دل من همچون بلبل در زمان شکوفه‌ها، در حال ناله و زاری است.
عشق من در خوردن آن گلزار و رخسار آمده است
این جمال عالم آن گلزار و رخسار آمده
هوش مصنوعی: عشق من در زیبایی آن گلزار و چهره آمده است. این زیبایی‌ها در واقع همان گلزار و چهره هستند که جذابیت عالم را تشکیل می‌دهند.
طره تو غمزه تو چهره تو زلف تو
هر یکی در دلبری از بهر یک کار آمده
هوش مصنوعی: موهای تو، نگاه تو و چهره‌ات؛ هر کدام به نوعی در جذب و دلربایی از محبوبیت خاصی برخوردارند.
زلف دلداری گزیده چهره جان پرور شده
غمزه غمازی گرفته طره طرار آمده
هوش مصنوعی: موهای محبوبی که دل را آرام می‌کند، چهره‌ای زیبا و دلنواز دارد. نگاهی پر از ناز و غمزه که با آن، زلفی جذاب و فریبنده به رخ می‌کشد.
روی بازار جلالی، وز رخ و بالای تو
سرو و مه را کاسدی در روز بازار آمده
هوش مصنوعی: در بازار زیبایی و شکوه تو، سرو و ماه که نماد زیبایی هستند، به فراموشی سپرده شده‌اند و در روز بازار، تنها یک عطار در حال فروش آنهاست.
روی و بالای تو را بر رغم ماه و قهر سرو
دیده دلالی گرفته دل خریدار آمده
هوش مصنوعی: چهره و زیبایی تو آنقدر جذاب و برجسته است که حتی ماه و سرو هم در مقابل آن کم رنگ و خجل هستند. دلی شاداب و مشتاق در پی توست و به دنبال خرید زیبایی تو آمده است.
ماه را در بی نوایی سرو را در کاسدی
از تو نومیدی رسیده وز من آزار آمده
هوش مصنوعی: این جمله به نوعی از ناامیدی و تنهایی اشاره دارد. ماه، که نماد زیبایی و نور است، در وضعیت بی‌پناهی قرار دارد و سرو، که نماد استقامت و زیبایی است، در وضعیت کساد و بی‌حالی است. این وضعیت نشان‌دهنده حس ناامیدی و درد وجود دارد که به وسیله شخصی دیگر به او رسیده است.
رخت دل سوی تو دارم کز رخ و بالای توست
بر درخت دلبری هم برگ و هم بار آمده
هوش مصنوعی: دل من به سمت توست، زیرا زیبایی و شخصیت تو همانند درختی است که هم برگ و هم میوه دارد.
من چرا بی بارم از زلف و رخت کز دود و نور
مشک و مه را ببینم از زلف و رخت بار آمده
هوش مصنوعی: چرا من از زلف و چهره‌ات بی‌بار و بی‌اثر هستم، در حالی که از دودی و نوری که به وجود می‌آوری، می‌توانم زیبایی و شکوه را مشاهده کنم؟
کژدم دلبند جرار است مشکین زلف تو
لشکر عشق تو زان جراره جرار آمده
هوش مصنوعی: کژدمی که به تو علاقه‌مند است، در برابر زیبایی موی سیاه تو مانند لشکری از عاشقان است که به خاطر جذابیتت به میدان آمده‌اند.
صورت زیبا و مشکین زلف پرآشوب تو
آفت بزاز گشته رشک عطار آمده
هوش مصنوعی: زیبایی چهره و موهای پر از پریشانی تو، باعث حسادت بزازها شده و حتی عطار را نیز به شگفتی وامی‌دارد.
روی تو چون رای زین الدین ابوطالب شده است
هر زبان از بهر فضل او به گفتار آمده
هوش مصنوعی: چهره تو مانند نظری که زین الدین ابوطالب دارد، باعث شده است که هر زبانی برای بیان فضیلت تو به سخن بیفتد.
آن جمال ساده و فخر معالی کز علوست
همت عالیش را از آسمان عار آمده
هوش مصنوعی: آن beauty ساده و افتخار برتر که از بلندی همت والایش خجالت می‌کشد، از آسمان است.
در شهوار است لفظش وز ثنای لفظ او
لفظ هر شاعر به قدر در شهوار آمده
هوش مصنوعی: در اینجا به زیبایی کلمات و ستایش‌های شاعرانه اشاره شده است. به طور کلی، می‌توان گفت که زیبایی و جاذبه کلمات او به قدری است که هر شاعر دیگری هم به اندازه‌ای از آن تأثیر گرفته و در شعرهایش از آن بهره‌مند شده است.
پشت هر زایر ز تشریف تو دیبا یافته
کیسه هر سایلی را از تو دینار آمده
هوش مصنوعی: هر زائری از بزرگی و مقام تو به لباس فاخر و زیبا دست یافته است و هر درخواست‌کننده‌ای از تو نعمت و ثروت به دست می‌آورد.
لفظم از گفتار مدحت گوهر افشانی گرفت
ای همه گفتار تو در خورد کردار آمده
هوش مصنوعی: گفتار من در ستایش تو به اندازه‌ای ارزشمند شده است که مانند جواهر درخشانی می‌درخشد. ای کسی که همه گفتارها و سخنانت با کردار و عملت هماهنگ و همسو است.
مشتری فری و بر مال تو از توفیق تو
همت عالیت چون کیوان ستمکار آمده
هوش مصنوعی: می‌توان گفت که وقتی با تلاش و کوشش خود می‌کوشی تا به موفقیت‌های بزرگ دست یابی، در این مسیر با چالش‌ها و سختی‌هایی نیز روبرو خواهی شد. در واقع، به دست آوردن چیزهای ارزشمند، نیازمند صبر و اراده قوی است.
شادمان گردد به فر دولت و تیمار تو
هرکه را شادی ز دل رفته است و تیمار آمده
هوش مصنوعی: هر کسی که از دلش شادی رفته باشد و دلتنگی به سراغش آمده باشد، با دیدن خوشبختی و محبت تو، شاد خواهد شد و شادمانی را دوباره تجربه خواهد کرد.
نیستی خورشید و رایت چشمه خورشیدوار
والی افلاک گشته عالی آثار آمده
هوش مصنوعی: در اینجا به زیبایی و شکوه خورشید و تأثیرات آن اشاره شده است. وجود خورشید و درخشش آن به عنوان نماد روشنی و زندگی مطرح می‌شود و نشان‌دهنده‌ی مقام والای آن در آسمان‌ها و زمین است. آثار و نتایج این درخشندگی به خوبی نمایان است و نشان‌دهنده‌ی عظمت و قدرت خورشید در زندگی و طبیعت است.
نیستی گردون و در انواع رفعت پیش تو
جرم گردون چون زمین بی قدر و مقدار آمده
هوش مصنوعی: در اینجا اشاره می‌شود که در مقایسه با عظمت و مقام بالای تو، آسمان و تمامی زیبایی‌ها و درجاتش به اندازه زمین بی‌ارزش و ناچیز جلوه می‌کنند.
وارث زهرا و کراری و در میراث تو
فضل زهرا اوفتاده، علم کرار آمده
هوش مصنوعی: شما فرزند حضرت زهرا (س) و دارای ویژگی‌های سرسختی و شجاعت هستید، و در ارثیه‌ی شما، علم و فضیلت آن حضرت وجود دارد.
تاج ساداتی به نسبت، فخر احراری به فضل
خاک پایت سرمه سادات و احرار آمده
هوش مصنوعی: تاج خاندان‌های محترم و سعادتمند به نسبت، و افتخار آزادگان به خاطر فضیلت همگی در خاک پای تو گرد آمده است.
ای ز لفظ فضل تو همچون ز لفظ جد تو
شرع جود و مجد را آثار و اخبار آمده
هوش مصنوعی: تو که زبانت، شبیه زبان نیاکانت، شواهد و نشانه‌های خیر و بخشندگی را برای مردم بیان می‌کند.
روزه آمد ناصر و تقوی و خیر و زهد و بر
هست در پیش تو پیش از روزه هر چار آمده
هوش مصنوعی: ناصری که روزه به او رسیده است، تقوا، خیر، زهد و دیگر فضائل اخلاقی را در کنار خود دارد. پیش از روزه‌داری، همه این ویژگی‌ها در وجود تو وجود داشته‌اند.
تا از این شادی چو گل بشکفت روی مصلحان
مفسدان را بینم اندر دیده ها خار آمده
هوش مصنوعی: تا زمانی که از این شادی مانند گل جلا پیدا کند، مصلحان را ببینم و مفسدان را در چشمم خاری احساس کنم.
عمر تو بسیار خواهم تا همی بینند خلق
روزه را و عید را نزد تو بسیار آمده
هوش مصنوعی: من آرزو می‌کنم که عمر تو طولانی باشد تا مردم روزه و تعطیلات را نزد تو همواره ببینند و برایت بیایند.