شمارهٔ ۸۱
ای قامتت قیامت سرو چمن شده
زلفین تو به بوی چو مشک ختن شده
هم قامتت چو صورت تو گشته دلفریب
هم زلف تو چو وعده تو پر شکن شده
از شرم روی و قد تو ای ماه ماه و سرو
این بر فلک گریخته آن بر چمن شده
اندر حجاب فتنه بماندم که چشم من
مشک تو را بدید حجاب سمن شده
چه با رسن نکوتر و چاه ذقنت را
زلف دراز توست چو مشکین رسن شده
شیرین لبی و زان لب و دندان دلبرت
یاقوت و لعل و در ثمین بی ثمن شده
رسته بنفشه زار تو بر برگ نسترن
وز عشق تو بنفشه من نسترن شده
زانم موافق تو که زلف سیاه توست
چون قامت مخالف صدر زمن شده
زیبا بهای عترت والا جمال دین
چون دین به فضل و فخر شرف مقترن شده
بنیاد حسن و قبله احسان ابوالحسن
در خلق و خلق مثل حسین و حسن شده
لفظ و بیانش مایه عقل و ادب شده
دست و زبانش اصل سخا و سخن شده
طبع و دل رحیمش و کلک و کف کریم
توفیق و فضل و بذل و عطا را وطن شده
هر عاقلی به خدمت او متصل شده
هر گردنی به منت او مرتهن شده
ای ساحت سیادت و ای عرصه شرف
با تو بهشت گشته و بی تو دمن شده
نطق تو با فصاحت لفظ عرب شده
لفظ تو با لطافت در عدن شده
تایید آسمانی و توفیق ایزدی
در حل و عقد باز به یک پیرهن شده
پیرامن ولی تو اقبال صف زده
پیراهن عدوی تو بر تن کفن شده
دیدار تو طراوت هر چشم و دل شده
تیمار تو حمایت هر جان و تن شده
من در زبان گرفته ثنای تو سال و ماه
در بر و اهتمام تو هر کس چو من شده
مرد ثنا و نظمم و اندر ثنای تو
نظم من است مونس هر مرد و زن شده
وز امتحان حادثه دهر بی نظام
بی نظم گشته حالم و من ممتحت شده
اشعارم از سهیل یمن برتر است و هست
اشکم زخون دل چو عقیق یمن شده
از من به فضل دفع کن این غم که فضل توست
نفع امید گشته و دفع حزن شده
تا دور چرخ جور کند دولت تو باد
از جور چرخ در کنف ذوالمنن شده
وآنجا که سرکشان جهان انجمن کنند
نام تو فخر محفل و هر انجمن شده
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای قامتت قیامت سرو چمن شده
زلفین تو به بوی چو مشک ختن شده
هوش مصنوعی: ای قامت زیبای تو مانند قیامت است، و زلفهایت به بویی شبیه مشک ختن خوشبو شدهاند.
هم قامتت چو صورت تو گشته دلفریب
هم زلف تو چو وعده تو پر شکن شده
هوش مصنوعی: قد تو به اندازه زیباییات جذاب شده و موهایت هم مانند وعدههایت نرم و شکننده گشته است.
از شرم روی و قد تو ای ماه ماه و سرو
این بر فلک گریخته آن بر چمن شده
هوش مصنوعی: برخی از زیباییها و جذابیتهای تو، همچون ماه و سرو، چنان است که دیگران را به خود جذب کرده و در آسمان و روی زمین جستجو میکنند.
اندر حجاب فتنه بماندم که چشم من
مشک تو را بدید حجاب سمن شده
هوش مصنوعی: در پوشش فتنه گرفتار شدم، زیرا چشمانم زیبایی تو را دید و پرده گل را تبدیل به حجاب کرد.
چه با رسن نکوتر و چاه ذقنت را
زلف دراز توست چو مشکین رسن شده
هوش مصنوعی: با گیسویی زیبا و بلند تو، مانند ریسمان خوشبو، چاه زیبایی تو پر از جاذبه است.
شیرین لبی و زان لب و دندان دلبرت
یاقوت و لعل و در ثمین بی ثمن شده
هوش مصنوعی: تو با لب و دندان زیبا و دلفریب خود، باعث شدهای که یاقوت و لعل هم بیارزش شوند و در دنیای گرانبها به حساب نیایند.
رسته بنفشه زار تو بر برگ نسترن
وز عشق تو بنفشه من نسترن شده
هوش مصنوعی: بنفشهای که از عشق تو رشد کرده، مانند نسترن شده است و زیبایی و لطافت عشق تو را به خود گرفته است.
زانم موافق تو که زلف سیاه توست
چون قامت مخالف صدر زمن شده
هوش مصنوعی: من میدانم که زلف سیاه تو با قامت تو سازگار است، زیرا مانند سر به خلاف بدن من است.
زیبا بهای عترت والا جمال دین
چون دین به فضل و فخر شرف مقترن شده
هوش مصنوعی: زیبایی به قیمت و ارزش خاندان و نسب است، همانطور که زیبایی دین به لطف و بزرگی و شرافت وابسته است.
بنیاد حسن و قبله احسان ابوالحسن
در خلق و خلق مثل حسین و حسن شده
هوش مصنوعی: اصلیترین ویژگیهای نیکویی و رفتارهای نیک ابوالحسن در میان مردم به وضوح مشهود است و خلق و خوی انسانها نیز شباهتهایی به حسین و حسن پیدا کرده است.
لفظ و بیانش مایه عقل و ادب شده
دست و زبانش اصل سخا و سخن شده
هوش مصنوعی: کلام و گفتارش موجب عقل و فرهنگ شده است و دست و زبانش نمایانگر بخشش و سخاوت است.
طبع و دل رحیمش و کلک و کف کریم
توفیق و فضل و بذل و عطا را وطن شده
هوش مصنوعی: طبیعت و دل او مهربان است و قلم و دست او بخشنده؛ او دارای توفیق و نعمت است و generosity و بخششهایش همچون سرزمینی است که به آن تعلق دارد.
هر عاقلی به خدمت او متصل شده
هر گردنی به منت او مرتهن شده
هوش مصنوعی: هر آدم باهوش و عاقلی به او وابسته شده و هر کسی تحت تأثیر لطف و محبت او قرار گرفته است.
ای ساحت سیادت و ای عرصه شرف
با تو بهشت گشته و بی تو دمن شده
هوش مصنوعی: ای سرزمین بزرگی و مقام والا، وجود تو باعث شده که بهشت زیبا و دلنشین باشد، و بدون تو همه چیز بیروح و خشک به نظر میرسد.
نطق تو با فصاحت لفظ عرب شده
لفظ تو با لطافت در عدن شده
هوش مصنوعی: ای سخن تو چنان شیوا و رساست که زبان عربی به آن فصاحت بخشیده و گفتارت با لطافت و زیبایی در باغ عدن تزیین شده است.
تایید آسمانی و توفیق ایزدی
در حل و عقد باز به یک پیرهن شده
هوش مصنوعی: نصرت و کمک الهی دوباره بر دیانتی که در لباس سادهای به هم پیوسته، جاری شده است.
پیرامن ولی تو اقبال صف زده
پیراهن عدوی تو بر تن کفن شده
هوش مصنوعی: در اطراف تو خوشبختی صف کشیده و پیراهن دشمنی، به مانند کفن بر تنت سایه انداخته است.
دیدار تو طراوت هر چشم و دل شده
تیمار تو حمایت هر جان و تن شده
هوش مصنوعی: دیدن تو باعث تازگی و شادابی هر چشم و دل شده است و مراقبت تو به مانند پناهی برای هر جان و جسم به شمار میآید.
من در زبان گرفته ثنای تو سال و ماه
در بر و اهتمام تو هر کس چو من شده
هوش مصنوعی: من سالها و ماهها به عشق و ستایش تو در دل دارم و هر کسی مثل من به این اندازه به تو اهمیت نمیدهد.
مرد ثنا و نظمم و اندر ثنای تو
نظم من است مونس هر مرد و زن شده
هوش مصنوعی: من در ستایش تو، شاعری هستم که شعرم به تو تعلق دارد و شعرم برای هر مرد و زنی، مونس و آرامشدهنده شده است.
وز امتحان حادثه دهر بی نظام
بی نظم گشته حالم و من ممتحت شده
هوش مصنوعی: به خاطر آزمونهای سخت و اتفاقات بینظمی که در زندگیام رخ داده، حال من آشفتگی و بینظمی پیدا کرده و من هم تحت تأثیر این وضعیت قرار گرفتهام.
اشعارم از سهیل یمن برتر است و هست
اشکم زخون دل چو عقیق یمن شده
هوش مصنوعی: شعرهایم بهتر از شعرهای سهیل یمن است و اشکهایم چون عقیق یمن از خون دل مایه میگیرد.
از من به فضل دفع کن این غم که فضل توست
نفع امید گشته و دفع حزن شده
هوش مصنوعی: از من این غم را برطرف کن که این کار جزو رحمت توست. امیدی که به لطف تو دارم، موجب شده که حزن و اندوه از من دور شود.
تا دور چرخ جور کند دولت تو باد
از جور چرخ در کنف ذوالمنن شده
هوش مصنوعی: تا زمانی که مقدرات و سرنوشت به نفع تو پیش برود، از ظلم و ناملایمات روزگار در امان باشی و تحت حمایت و لطف خدا قرار بگیری.
وآنجا که سرکشان جهان انجمن کنند
نام تو فخر محفل و هر انجمن شده
هوش مصنوعی: در جایی که مردم سرکش و نافرمان گرد هم میآیند، نام تو باعث افتخار آن محفل و هر جمعی میشود.