شمارهٔ ۸۰
نبید روشن و آواز رود و روی چو ماه
موکلان صبوح اند بامداد پگاه
از این سه دانه درافتند عاشقان در دام
وز این سه فتنه گرایند عاقلان به گناه
ز دام فتنه و بند گنه چه آگاه است
که نیست جان و دل او از این سه چیز آگاه
سپیده دم چه به آید چو باد صبح دمید
نبید روشن و روی چو ماه و زلف سیاه
ز باد نام نهادند باده را یعنی
چو باد صبح دمیدن گرفت باده بخواه
بخواه آنکه تو را بیند آفتاب از شرق
ستاره بر کف و پیش تو ساقیان چو ماه
چو آفتاب برآمد تو باده بر کف نه
چو شب ز صبح بکاهد تو غم به باده بکاه
در آفتاب که روشن بود نباید کرد
ز حرمت رخ ساقی به آفتاب نگاه
چنین دقیقه نیکو نگه ندانی داشت
چو آفتاب بزرگان و تاج دولت شاه
سپهر همت نجم الشرف جمال الدین
بهای ملک امیر عمید عبدالله
یگانه ای که تفاخر کند زمانه بدو
چنانکه چرخ به خورشید و پادشا به سپاه
مزین است به نشر ثنای او آفاق
معطر است به ذکر دعای او افواه
همیشه لفظ لطیفش کمال کلک و دوات
همیشه ذات شریفش جمال مسند و گاه
هنر زخدمت الفاظ او نگردد دور
خرد به غایت اوصاف او نیابد راه
لب نیاز به اکرام او شود خندان
غم دراز به انعام او شود کوتاه
ز دست اوست سخا را امید و قیمت و قدر
ز مدح اوست سخن را محل و رتبت و جاه
به چرخ همت او وهم ننگرد زقصور
ز بحر مدحت او عقل نگذرد به شناه
بدو شریف بود ار چه نادراست سخن
به سر عزیز بود ارچه فاخر است کلاه
زقدر او به بلندی کم اند هفت اختر
هر آینه عدد پنج کمتر از پنجاه
ایا سخا و سخن را ز مجلس تو محل
ایا امید و طمع را به حضرت تو پناه
مرا زمانه که خصم من است و چاکر تو
به آب تیره همی دارد و به حال تباه
سه سال شد که از این هشت چرخ و هفت اختر
به کام خویش نبودم در این سه سال و دو ماه
چو بخت یار نباشد جفا کند ایام
چو شیر بسته بماند غلو کند روباه
چه فایده ست فلک را ز قهر کردن من
چه راحت است به بیجاده از ربودن کاه
در این نیاز به جود تو التجا کردم
بود نزول مسافر به نزد آب و گیاه
رهی که حادثه بر من گشاد بسته شود
گرم به چشم تفضل نگه کنی یک راه
همیشه تا نشود طبع آب چون آتش
همیشه تا نبود حکم طوع چون اکراه
به طوع و طبع غلام تو باد دور فلک
دل عدو تو از آب دیده آتش گاه
موافق تو چو رستم نشسته از بر تخت
مخالف تو چو بیژن فکنده در بن چاه
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
نبید روشن و آواز رود و روی چو ماه
موکلان صبوح اند بامداد پگاه
هوش مصنوعی: شراب روشن و صدای جریان رود و چهرهای همانند ماه، نگهبانان مستی در صبح زود حاضرند.
از این سه دانه درافتند عاشقان در دام
وز این سه فتنه گرایند عاقلان به گناه
هوش مصنوعی: عاشقان از این سه موضوع متفاوت درجا میزنند و گرفتار میشوند، در حالی که عاقلان به خاطر این سه فتنه به سمت گناه میروند.
ز دام فتنه و بند گنه چه آگاه است
که نیست جان و دل او از این سه چیز آگاه
هوش مصنوعی: هیچکس از دام فریب و به دام افتادن گناه باخبر نیست، زیرا جان و دل او از این سه موضوع بیخبر است.
سپیده دم چه به آید چو باد صبح دمید
نبید روشن و روی چو ماه و زلف سیاه
هوش مصنوعی: صبح هنگام چه چیزی به انسان میرسد وقتی باد صبح میوزد؟ تنها روشنایی است و چهرهی کسی که مانند ماه زیبا و موی او مثل سیاه است.
ز باد نام نهادند باده را یعنی
چو باد صبح دمیدن گرفت باده بخواه
هوش مصنوعی: از آنجا که باده به نام باد شناخته شده، انگار که هنگام صبح، زمانی که باد دمیده میشود، زمان مناسبی برای نوشیدن باده است.
بخواه آنکه تو را بیند آفتاب از شرق
ستاره بر کف و پیش تو ساقیان چو ماه
هوش مصنوعی: از کسی بخواه که مانند آفتاب از سمت شرق به تو نگاه کند، ستارهها را در دست تو ببیند و ساقیان مانند ماه در پیش روی تو باشند.
چو آفتاب برآمد تو باده بر کف نه
چو شب ز صبح بکاهد تو غم به باده بکاه
هوش مصنوعی: زمانی که آفتاب طلوع میکند، تو باید جام را در دست بگیری و شاد باشی، نه اینکه مانند شب، با سپیدهدم غمگین باشی. با نوشیدن باده، غمهایت را کاهش بده.
در آفتاب که روشن بود نباید کرد
ز حرمت رخ ساقی به آفتاب نگاه
هوش مصنوعی: در نور خورشید که روشن و واضح است، نباید به صورت زیبا و با احترام ساقی نگاه کرد.
چنین دقیقه نیکو نگه ندانی داشت
چو آفتاب بزرگان و تاج دولت شاه
هوش مصنوعی: اگر به نکات ریز دقت نکنید، مانند این است که آفتاب، که بزرگانی را روشن میکند و تاج و دولت شاه را نمایان میسازد، در زندگی شما نادیده گرفته شود.
سپهر همت نجم الشرف جمال الدین
بهای ملک امیر عمید عبدالله
هوش مصنوعی: آسمان تلاش ستاره بزرگی به نام جمالالدین است که ارزش و مقام امیر عمید عبدالله را نشان میدهد.
یگانه ای که تفاخر کند زمانه بدو
چنانکه چرخ به خورشید و پادشا به سپاه
هوش مصنوعی: تنها کسی که میتواند به خود ببالد و تفاخر کند، همانند خورشید است که به گرد خود میچرخد و پادشاهی که به سپاهش میبالد.
مزین است به نشر ثنای او آفاق
معطر است به ذکر دعای او افواه
هوش مصنوعی: آسمانها به ستایش او زینت یافتهاند و فضاها با یاد دعاهای او معطر شدهاند.
همیشه لفظ لطیفش کمال کلک و دوات
همیشه ذات شریفش جمال مسند و گاه
هوش مصنوعی: همیشه سخنان دلنشین او نشانهی مهارت و هنر اوست و ویژگیهای نیکوی او در هر زمان جلوهگر است.
هنر زخدمت الفاظ او نگردد دور
خرد به غایت اوصاف او نیابد راه
هوش مصنوعی: هنر نمیتواند از خدمت به کلمات او دور شود، زیرا خرد نمیتواند به آخرین ویژگیهای او دست یابد.
لب نیاز به اکرام او شود خندان
غم دراز به انعام او شود کوتاه
هوش مصنوعی: وقتی که ما با دل و جان به خواستههای او توجه کنیم و او را گرامی بداریم، مشکلات و غمهای طولانیمدتمان به راحتی از بین میرود و حالتی شاداب و خوشحال پیدا میکنیم.
ز دست اوست سخا را امید و قیمت و قدر
ز مدح اوست سخن را محل و رتبت و جاه
هوش مصنوعی: سخاوت و generosity از او نشأت میگیرد و ارزش و اهمیت سخن، به خاطر ستایش اوست؛ در واقع اعتبار و مقام هر سخنی به mention و توصیف او بستگی دارد.
به چرخ همت او وهم ننگرد زقصور
ز بحر مدحت او عقل نگذرد به شناه
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که همت او به قدری بلند و کارساز است که هیچ چیز نمیتواند به آن آسیب بزند و عقل و تفکر انسان نیز نمیتواند به درستی بزرگی و عظمت او را درک کند. با این وصف، هیچ چیزی نمیتواند به اندازهی او اهمیت داشته باشد و او به حدی والا است که هیچ وصفی در شأن او نمیگنجد.
بدو شریف بود ار چه نادراست سخن
به سر عزیز بود ارچه فاخر است کلاه
هوش مصنوعی: در اینجا گفته شده است که هرچند ممکن است گفتار خوب نادر باشد، ولی اگر هم باشد، ارزشمند و گرامی است. همچنین، حتی اگر کلاه فاخر و زیبا باشد، باز هم ارزش واقعی را نمیتواند به تنهایی نشان دهد. در واقع، اهمیت و ارزش به ذات و محتوا برمیگردد، نه صرفاً به ظاهر.
زقدر او به بلندی کم اند هفت اختر
هر آینه عدد پنج کمتر از پنجاه
هوش مصنوعی: به خاطر مقام و جایگاه او، ستارههای هفتگانه هم به چشم نمیآیند؛ واقعاً عدد پنج، کمتر از پنجاه است.
ایا سخا و سخن را ز مجلس تو محل
ایا امید و طمع را به حضرت تو پناه
هوش مصنوعی: آیا مهربانی و گفتار دلنشین در مجلس تو وجود دارد؟ آیا میتوان به حضور تو امید و آرزو داشت؟
مرا زمانه که خصم من است و چاکر تو
به آب تیره همی دارد و به حال تباه
هوش مصنوعی: دنیا با من دشمنی میکند و در عوض، طرفدار توست. او حتی از من به بدی یاد میکند و حال و روز مرا خراب کرده است.
سه سال شد که از این هشت چرخ و هفت اختر
به کام خویش نبودم در این سه سال و دو ماه
هوش مصنوعی: سه سال گذشته و در این مدت از این دنیا و ستارهها چیزی به دلخواه نداشتهام و حالا دو ماه هم به این مدت اضافه شده است.
چو بخت یار نباشد جفا کند ایام
چو شیر بسته بماند غلو کند روباه
هوش مصنوعی: زمانی که بخت با انسان یاری نکند، روزگار به او سختی میدهد مانند شیری که در قفسی محبوس است و گرگها به او ظلم میکنند.
چه فایده ست فلک را ز قهر کردن من
چه راحت است به بیجاده از ربودن کاه
هوش مصنوعی: چه سودی دارد آسمان با خشم من؟ چه آسان است برای او که به خاطر دزدیدن کاه، بیدردسر از راه بیفتد.
در این نیاز به جود تو التجا کردم
بود نزول مسافر به نزد آب و گیاه
هوش مصنوعی: در این وضعیت نیازمندی به بخشندگی تو، به تو پناه آوردم مانند مسافری که به آب و گیاه نزدیک میشود.
رهی که حادثه بر من گشاد بسته شود
گرم به چشم تفضل نگه کنی یک راه
هوش مصنوعی: مسیرهایی که اتفاقات بر من میگشاید، ممکن است بسته شوند. اما اگر تو با لطف و محبت به من نگاه کنی، راهی برای من باز خواهد شد.
همیشه تا نشود طبع آب چون آتش
همیشه تا نبود حکم طوع چون اکراه
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که تا زمانی که ذات و طبیعت یک چیز تغییر نکند، نمیتوان به تغییر وضعیت آن امید داشت. همانطور که آتش همیشه میسوزد و آب همیشه جاری است، در زندگی نیز اگر اجبار یا فشار بر کسی وجود داشته باشد، نمیتوان انتظار داشت که او به سادگی و بدون دلیلی از روی رضایت عمل کند. برای تغییر رفتار یا احساسات، باید شرایط مساعدی فراهم شود.
به طوع و طبع غلام تو باد دور فلک
دل عدو تو از آب دیده آتش گاه
هوش مصنوعی: خواسته و میل من این است که دوری و فاصلهای که زمان بر ما تحمیل کرده، به خوبی گذرانده شود. دشمن تو به حدی تحت تأثیر قرار گرفته که اشکهایش به نار سوختهای تبدیل شده است.
موافق تو چو رستم نشسته از بر تخت
مخالف تو چو بیژن فکنده در بن چاه
هوش مصنوعی: این بیت بیانگر این است که در حالی که شخصی با قدرت و تسلط (مانند رستم) در موقعیتی برتر قرار دارد، شخص دیگری (مانند بیژن) در وضعیتی ضعیف و دچار مشکل است. در واقع، یکی در اوج قدرت و موفقیت است و دیگری در سختی و ناکامی به سر میبرد.