گنجور

شمارهٔ ۷۲

وقت بهار نو صفت نو بهار کن
خانه ز گل چو بتکده قندهار کن
پی بانگار خوش طرب اندر بهار نه
می با نگار خوش طرب اندر بهار کن
مرغ هزار بانگ برآرد به شاخ گل
بر بانگ او نشاط و طرب صد هزار کن
رود و سرود و مطرب و می خوش کنند بزم
تدبیر جمع کردن این هر چهار کن
در نیکویی چو روضه خلد است جویبار
با نیکوان نشاط لب جویبار کن
خواهی که کام دل ز زمانه طلب کنی
منزل به زیر شاخ گل کامگار کن
در روزگار خوشتر از این روزگار نیست
در عشرت اعتماد برین روزگار کن
آنک شگفت سوسن و لاله ز نور و نار
با جام می حکایت این نور و نار کن
عالم ز کشتزار بهاری دگر شده است
با نیکوان نشاط لب کشتزار کن
بی دست ما پیاله باده پیاده شد
می در فکن پیاده او را سوار کن
از عشق یار بار گران است بر دلم
جام گران ز باده خوش خوار یار کن
آب دو دیده راز مرا آشکار کرد
او را که گفت راز مرا آشکار کن
ای بی قرار کرده تو را زلف بی قرار
با جام می به زیر درختی قرار کن
بلبل زگل به خوردن مل خواندت همی
بر قول او به وقت گل تازه کار کن
گل برد گونه مل ومل بوی گل ربود
از گل ندیم ساز و ز می غمگسار کن
ای آنکه آب روی همی جویی از سخن
آهنگ گفتن سخن آبدار کن
خواهی که چون نگار کنی کارهای خویش
دفتر به مدح سید مشرق نگار کن
هر در که در خزانه خاطر نهاده ای
بر مدح زین و تاج معالی نثار کن
زر عطاش عاشق در ثنا شده است
چون در نثار کردی زر در کنار کن
از آل مصطفاش خدا اختیار کرد
او را ستای و مدحت او اختیار کن
از مرتضی به نام و سخا اوست یادگار
پیوسته یاد مدحت این یادگار کن
ای آنکه بی قیاس و شمار است شغل تو
بی علم خویش بر سخنی اختصار کن
اندازه مناقب او را قیاس گیر
مر جمله فضایل او را شمار کن
از قصد روزگارت اگر نیست ایمنی
ایمن شو و حمایت او را حصار کن
شاخ درخت مدحت او بیخ دولت است
زان شاخ بیخ دولت خویش استوار کن
دریاست در سخاوت و کوه است در ثبات
از وی همیشه گوهر و در انتظار کن
ای کرده کردگار تو را افتخار خلق
شکر و سپاس موهبت کردگار کن
هر لحظه در زیادت قدری ز شهریار
هر دم ثنا و محمدت شهریار کن
بر جمله اهل بیت نبی مقتدا تویی
بر هر که مقتداش تویی افتخار کن
فرزند حیدری زعدو ذوالخمار ساز
و اندر هلاک او ز قلم ذوالفقار کن
شکر جهانیان به بزرگی شکار توست
زین به شکار نیست همه این شکار کن
تا تخت و دار باشد و تا دشمن است و دوست
پیوسته دوست پرور و دشمن به دار کن
نعمت به خلق بخش و ستایش ذخیره نه
چاکر عزیزدار و بداندیش خوار کن

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

وقت بهار نو صفت نو بهار کن
خانه ز گل چو بتکده قندهار کن
هوش مصنوعی: در زمان بهار، با ویژگی‌های جدید بهار، خانه را با گل‌ها زینت بده و آن را مانند یک معبد زیبا و دلنشین بساز.
پی بانگار خوش طرب اندر بهار نه
می با نگار خوش طرب اندر بهار کن
هوش مصنوعی: در بهار، شادی و نشاط را ببین و به خاطر داشته باش که به همراهی دلبر و محبوبت، وقت را غنیمت بشمار و از خوشی‌ها لذت ببر.
مرغ هزار بانگ برآرد به شاخ گل
بر بانگ او نشاط و طرب صد هزار کن
هوش مصنوعی: پرنده‌ای با صدای بلند از درخت گل آواز می‌خواند و این آواز شادی و خوشی را به حدی افزایش می‌دهد که به هزاران نفر منتقل می‌شود.
رود و سرود و مطرب و می خوش کنند بزم
تدبیر جمع کردن این هر چهار کن
هوش مصنوعی: به جشن و گرامیداشت بیا مغان پر از زندگی، موسیقی و شادی. برای برپایی این محفل زیبا، باید همه چیز را به درستی جمع کرد و هماهنگ کرد.
در نیکویی چو روضه خلد است جویبار
با نیکوان نشاط لب جویبار کن
هوش مصنوعی: در دنیای زیبا و دلنشین، مانند باغی بهشت، مانند جویباری است که با نیکوکاران پر از شادی و شوق می‌شود.
خواهی که کام دل ز زمانه طلب کنی
منزل به زیر شاخ گل کامگار کن
هوش مصنوعی: اگر می‌خواهی از زندگی خواسته‌ها و آرزوهایت را به دست آوری، باید در جایی قرار بگیری که آرامش و خوشبختی را به تو بدهد.
در روزگار خوشتر از این روزگار نیست
در عشرت اعتماد برین روزگار کن
هوش مصنوعی: در این زمان، روزهای بهتر و خوش‌تری از این وجود ندارد، پس در خوشی و لذت زندگی، به این دوران اعتماد کن.
آنک شگفت سوسن و لاله ز نور و نار
با جام می حکایت این نور و نار کن
هوش مصنوعی: بنگر چه زیباست سوسن و لاله که تحت تأثیر نور و آتش قرار گرفته‌اند؛ با جام شراب، داستان این نور و آتش را بیان کن.
عالم ز کشتزار بهاری دگر شده است
با نیکوان نشاط لب کشتزار کن
هوش مصنوعی: دنیا به فصل بهار و تازگی تبدیل شده است، پس بیا با نیکوکاران و خوش‌روها شادی و سرزندگی را در دل کشتزار ایجاد کنیم.
بی دست ما پیاله باده پیاده شد
می در فکن پیاده او را سوار کن
هوش مصنوعی: با تلاش ما، ظرف شراب پر شد، در حالی که شراب از خود خارج شد. پس بیایید این شراب را به دقت بنوشیم و او را به مقام و منزلتی برسانیم.
از عشق یار بار گران است بر دلم
جام گران ز باده خوش خوار یار کن
هوش مصنوعی: به خاطر عشق محبوب، بار سنگینی بر دوشم حس می‌کنم، اما با این حال، یک جام سنگین از شراب خوشمزه محبوب را برای خودم پر می‌کنم.
آب دو دیده راز مرا آشکار کرد
او را که گفت راز مرا آشکار کن
هوش مصنوعی: چشم‌هایم راز من را فاش کردند، او که از من خواسته بود تا راز خود را بیان کنم.
ای بی قرار کرده تو را زلف بی قرار
با جام می به زیر درختی قرار کن
هوش مصنوعی: ای بی‌تاب، زلفی که تو را بی‌قرار کرده، با یک جام می در سایه درختی آرام بگیر.
بلبل زگل به خوردن مل خواندت همی
بر قول او به وقت گل تازه کار کن
هوش مصنوعی: بلبل از گل خوشبو لذت می‌برد و با صدای دلنشینش تو را به شوق می‌آورد. پس به وعده او در زمان شکفتن گل‌ها، ناوقت کارهایت را انجام بده و از زیبایی‌ها استفاده کن.
گل برد گونه مل ومل بوی گل ربود
از گل ندیم ساز و ز می غمگسار کن
هوش مصنوعی: گلی از چهره‌ی معشوق بوی خوشی را جذب کرد، بویی که از گل ناشی می‌شود. حالا می‌خواند که برای تسکین غم‌ها، با نغمه دوست شراب بنوشید و غم را فراموش کنید.
ای آنکه آب روی همی جویی از سخن
آهنگ گفتن سخن آبدار کن
هوش مصنوعی: ای شخصی که با سخنانت مثل آبی که در جوی روان است، دیگران را تحت تاثیر قرار می‌دهی، حرف‌های گوارا و شیرین بزن.
خواهی که چون نگار کنی کارهای خویش
دفتر به مدح سید مشرق نگار کن
هوش مصنوعی: اگر می‌خواهی مانند یک هنرمند آثار خود را بیافری، درباره‌ی شخصیت برجسته‌ای که در شرق است، بنویس.
هر در که در خزانه خاطر نهاده ای
بر مدح زین و تاج معالی نثار کن
هوش مصنوعی: هر دری که به خاطر خود باز کرده‌ای، بر آن بایستی تا مدح و ستایش زینت و جایگاه والای خود را نثار کنی.
زر عطاش عاشق در ثنا شده است
چون در نثار کردی زر در کنار کن
هوش مصنوعی: عطای تو به قدری ارزشمند و دوست‌داشتنی است که عاشقان در محبت و ستایش آن غرق شده‌اند. زیرا هنگامی که تو به دیگران سخاوت می‌کنی، آن‌ها باید بهترین‌ها را به تو تقدیم کنند.
از آل مصطفاش خدا اختیار کرد
او را ستای و مدحت او اختیار کن
هوش مصنوعی: خداوند از نسل پیغمبر مصطفی(ص) شخصیتی را برگزیده است، تو هم او را ستایش کن و درباره‌اش طعنه و تمجید بگو.
از مرتضی به نام و سخا اوست یادگار
پیوسته یاد مدحت این یادگار کن
هوش مصنوعی: یادگار مرتضی با نام و بخشش‌های او همیشه در خاطر ماست. در مدح و ستایش او این یادگار را حفظ کن.
ای آنکه بی قیاس و شمار است شغل تو
بی علم خویش بر سخنی اختصار کن
هوش مصنوعی: ای کسی که کار تو بی‌حد و اندازه است، در سخنانت بدون علم و دانش خود، کوتاه و مختصر حرف بزن.
اندازه مناقب او را قیاس گیر
مر جمله فضایل او را شمار کن
هوش مصنوعی: اندازه و ارزش ویژگی‌های او را با هم بسنج، و تمام خوبی‌ها و فضایلش را بشمار.
از قصد روزگارت اگر نیست ایمنی
ایمن شو و حمایت او را حصار کن
هوش مصنوعی: اگر روزگار به تو رحم نمی‌کند، به خودت پناهگاه بده و خود را در حمایت او دربیاور.
شاخ درخت مدحت او بیخ دولت است
زان شاخ بیخ دولت خویش استوار کن
هوش مصنوعی: شاخ درخت ستایش او، پایه و اساس قدرت است. از آن شاخ، پایۀ قدرت خود را محکم کن.
دریاست در سخاوت و کوه است در ثبات
از وی همیشه گوهر و در انتظار کن
هوش مصنوعی: این سخن نشان‌دهنده‌ی این است که یک شخص یا شخصیت، مانند دریا در بخشش و سخاوت است و مانند کوه در استواری و ثبات. از او همیشه منابع ارزشمندی به دست می‌آید و باید همواره در انتظار دریافت این نعمت‌ها بود.
ای کرده کردگار تو را افتخار خلق
شکر و سپاس موهبت کردگار کن
هوش مصنوعی: خداوند به تو افتخار آفریدن انسان را بخشیده، پس با شکر و سپاسی که به خاطر این نعمت داری، به او احترام بگذار.
هر لحظه در زیادت قدری ز شهریار
هر دم ثنا و محمدت شهریار کن
هوش مصنوعی: هر لحظه در افزایش ارزش و مقام، هر بار نام و ثنای محمد را به خاطر ببر و با محبت از او یاد کن.
بر جمله اهل بیت نبی مقتدا تویی
بر هر که مقتداش تویی افتخار کن
هوش مصنوعی: تو بهترین و الگو برای تمام اهل بیت پیامبر هستی؛ بر هر کسی که از تو الگو می‌گیرد، باید ببالید و افتخار کنی.
فرزند حیدری زعدو ذوالخمار ساز
و اندر هلاک او ز قلم ذوالفقار کن
هوش مصنوعی: پسر حیدر را به قدرت و با اعتباری که دارد، از شرّ انسان‌های بد دور نگه‌دار و برای از بین بردن او از نیرویی چون ذوالفقار استفاده کن.
شکر جهانیان به بزرگی شکار توست
زین به شکار نیست همه این شکار کن
هوش مصنوعی: شکر و سپاس مردم به اندازه عظمت توست، بنابراین به شکار جان‌ها نپرداز، بلکه خود را در جمع‌آوری این شکر و ستایش مشغول کن.
تا تخت و دار باشد و تا دشمن است و دوست
پیوسته دوست پرور و دشمن به دار کن
هوش مصنوعی: تا زمانی که رقیب و حامی وجود دارد، همیشه باید حامی را پرورش دهی و حریف را از میان بردارید.
نعمت به خلق بخش و ستایش ذخیره نه
چاکر عزیزدار و بداندیش خوار کن
هوش مصنوعی: نعمت را به مردم عطا کن و سپاسگزاری را در دل خود نگه‌دار، نه آنکه به خادمان و کسانی که بداندیش هستند، بی‌احترامی کنی.